اتّفاقات یک سال گذشته، تجاوزها، فتحالمبینها، تقلّبها، دروغها، خس و خاشاک و بزغاله و گوساله و فاحشه خواندنها، تجاربی که به دست آمد، آزادیهایی که گرو گرفته شد، حرمتهایی که با تهمت و بهتان و اعترف اجباری و برچسبزنی زیر پا گذاشته شد، اشخاصی که گفتههای آنان ابزاری شد برای بیشتر در قدرت ماندن عدّهای قلیل و خونهایی که بر زمین ریخت، همهی ما را به چیزی متعهّد میکند و من میخواهم دربارهی این «تعهّد» بنویسم:
ما به هیچ وجه نباید و نمیتوانیم به پیش از خرداد هشتادوهشت برگردیم، به هیچ وجه. روی همدیگر را ببوسیم و بگوییم میان اعضای یک خانواده اختلاف نظر پیش میآید و از این بعد دیگر فلان میکنیم و بهمان. نه تنها خود این کار را نمیکنیم که به دیگران نیز اجازه نمیدهیم و دیگران اگر خواستند چنین جسارتی بکنند، آنان را کنار میگذاریم و اگر این «دیگران» خیلی زیاد شدند، ما خودمان را کنار میکشیم و اگر ضمیر «ما» مرجعی کثیر نیافت، «من» خود را کنار میکشم. یک نفر هم یک نفر است، بگذار حضرات در عفونت وهنزار انقیاد و تبعیّت و حلقه به گوشی بمانند و تقلّا کنند و بچرند و دیگران- یا من- را تندرو بخوانند.
خواستهی جنبش سبز را اگر در یک عبارت خلاصه کنیم، انتخابات آزاد است؛ این حدّاقل است نه حدّاکثر. یعنی با تحقّق این خواسته، یا فقط ترکیب مجلس عوض میشود یا رئیس جمهور آینده یا بیشتر از آن مثلاً مجلس خبرگان تغییر میکند و امکان تعویض رهبر پیش میآید و یا بسیار بیش از اینها قانون اساسی عوض میشود و البتّه احتمال اینکه این کمترین خواسته با بسیار قید دیگر همراه شود هست، تا جایی که مردم احساس کنند در سرنوشت خود دخیلند و آرامش ناشی از اطمینان به این امر، به کشور بازگردد. کمترین عدول از این خواسته، پشت پا زدن به تمام آن چیزهاییست که در یک سال گذشته به دست آمد یا از دست رفت.
خبر شرکت احزاب اصلاحطلب را در انتخابات شورا ابتدا شایعهای مضحک از سوی رسانههای حاکمیّت تلقّی کردم ولی انگار قضیّه لااقل برای برخی جدّیست. محمّد سلامتی خبر از برنامهریزی سازمان مجاهدین برای شرکت در انتخابات شوراها داده است و ناصری (از اعضای بنیاد باران) از امکان پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات شوراها گفته است (اینجا). گمان میکنم هیچ کدام از دروغها، تهمتها، شایعات و حقّهبازیهای رسانهای اقتدارگرایان تا کنون این قدر به شعور من توهین نکرده بود.
این گفتههای کوتهفکرانه یعنی نادیده گرفتن یک سال مصیبتبار و شرکت خفّتبار در بازی ولایی استصوابی و این یعنی برخی از اصلاحطلبان میخواهند راه خود را از مردم معترض جدا کنند. اجازه دادن به آنان برای ورود به شوراها شبیه به نخودیشدن ما در دوران بچّگیست که بزرگترها وقتی نمیخواستند ما را به بازی بگیرند، ما را گول میزدند و در آن جایگاه قرار میدادند. گرچه ممکن است که حاکمیّت اینقدر احمق باشد که حتّی شوراها را هم «فقط» برای خود بخواهد ولی اگر اندکی عقل داشته باشد، مقداری جا را باز میکند تا عدّهای را سر سفرهی ولایت بنشاند و نمکگیر کند تا به عنوان نخودی یا سیاهیلشکر حکومت در مناصبی کمخطر با ولایت تجدید عهد و صف خود را از معترضان جدا کنند و پایان جنبش سبز اعلام شود. نه تنها شرکت در چنین بازی وهنآلودی- به نام اصلاحطلب- توهین به همهی جنبش سبز است بلکه حتّی سخن گفتن از آن نیز شعور پایین گویندگان آنرا نشان میدهد و باید از سوی سران سبز محکوم شود.
آنچه که من «اصلاحات اوّل» نامیدم، مرده است و تنها راه برای اصلاحات، پافشاری بر لغو نظارت استصوابی، برگزاری انتخابات شّفاف و ادامه دادن اعتراض برای رسیدن به این مقصود است. از دید من این روند به تغییر منجر خواهد شد و تمام تلاش سرآمدان سبز باید برای این باشد، که تغییر با کمترین مقدار خشونت و هزینه باشد. البتّه یک فرض با کمترین احتمال نیز هست که حاکمیّت، لغو نظارت استصوابی و سایر لوازم یک انتخابات سالم را بپذیرد که به نظر من در حدّ صفر است ولی به هرحال چنین احتمالی را نیز نباید از نظر دور داشت.
بعضی نوچه به دنیا آمدهاند باید سر سفرهی کسی بنشینند، باید اطاعت امر کنند، اگر مولایشان رفت به دنبال بت جدیدی میگردند تا بپرستند. در یکی دو سال گذشته کم نداشتیم کسانی را که با انتخاب نادرست خود، مسیر زندگی خویش را عوض کردند و مفتضح و رسوا شدند. ضمن اینکه مخالفت با شرکت در هر انتخاباتی که گماشتگان قدرت به عنوان قیّم مردم افراد را احراز صلاحیّت میکنند، از دید من وظیفهی هر فعّال دنیای مجازی و فعّالان سیاسی سبز داخل و خارج از کشور است، بد نیست کسانی را که میپسندند ریزهخور خوان بزرگتران باشند، به حال خود رها کرد تا مگر به پاره استخوانی پس مانده از طبق غذای آنان دلخوش گردند و شریک بازی آنان و رقص خر برفت و خر برفت بر اجساد سهرابها و نداها شوند؛ خلایق هرچه لایق. معلوم شد دلیل اینکه بسیاری از اصلاحطلبان در این چند ماه فقط سکوت کردند یا سروکارشان به هیچ دادگاهی نیفتاد چه بوده است؛ بسیار خوب ولی حضرات این گفتههای احمقانه را باید پایان عمر سیاسی خود تلقّی کنند و منتظر عواقب آن باشند مگر اینکه سخنان نابخردانهی خود را اصلاح کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.