۱- صداوسیمای فرقهای
احساس خطر در برابر شبکههای ماهوارهای جدید و یکی دو سریال آبکی، از خندهدارترین اخبار چند وقت اخیر بود که پوکی شعارهایی مانند بالندگی و غنای فرهنگی تفکّر حاکم را نشان میدهد. سی سال تکتازی و انحصار رسانهای به ساخت پیدارهایی مملو از قتل، آدمربایی، خشونت، خیانت و دزدی از طرفی و نمایش دختران خیابانی و دلبری و شیطنتها و تیغزدنهایشان از طرف دیگر رو آورده تا مگر بتواند – نه با نشان دادن وجوه مثبت فرهنگی بل- با نمایش ناقص همان جذّابیتهای منفی که در مورد فیلمهای هالیوودی منتقد آنان بوده است، با شبکههای جدید رقابت کند.
دیانت در صداوسیما به مدّاحان و اهل منابر منحصر شده و موسیقی تقریباً غایب است؛ نقد و گفتگو پیرامون عرصههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی – و تقریباً همهی عرصهها- ممکن نیست چون بلافاصله ممکن است به سیاهنمایی یا انتقاد از حاکمان تفسیر شود، پس نمایش آزاداندیشی و گفتگوی سیاسی جناحهای مخالف در انتخابات گذشته بلافاصله متوقّف شد و تنها برنامهی انتقادی نود است که اگر نبود محبوبیّت بینظیر مجری و تهیّهکنندهی آن بارها تا کنون از حرکت بازایستاده بود و برنامهی هفت را نیز باید دارای این بالقوّگی دانست که به نود کوچکتری تبدیل شود. گرچه محافظهکاری جیرانی و سابقه و جهتگیری کلّی حرفهای منتقد برنامه در راستای سیاستهای رسمی است ولی حرفهای تلفنی- و نه حضوری!- کاهانی و رئیسیان نشان میدهد که در صورت باز کردن اندک فضایی تنشها آغاز خواهد شد. همین حساسیّتبرانگیز بودن کمترین میزان انتقاد، خبر از ضعف ساختاری میدهد که با اندک لرزشی، احساس خطر میکند. در رادیو البتّه فضا کمی بازتر است امّا در تمام عرصهها به دلیل تقسیمبندی خودی و غیرخودی فقط به نزدیکان یا بیخطران اجازهی حضور داده میشود و متأسّفانه دایرهی کسانی که از حضور در این رسانه محرومند روزبهروز گستردهتر میشود تا جایی که صداوسیما را تا حدّ یک رسانهی فرقهای پایین آورده است به گونهای که نظرسنجیها و مصاحبههای پی در پی در تأیید محتوای این رسانه که مدام پخش میشود را نیز مگر خودشان باور کنند.
۲- رسا
یکی از پیشنهادهای همیشگی من در این وبگاه تأسیس شبکهی ماهوارهای به نفع جنبش آزادیخواهی ایران بوده است که از دید من یک بازی برد-برد است از همان آغاز. خطّ قرمزها و ضعف مفرط صداوسیما -علیرغم اینکه بخش قابل توجّهی از درآمد نفتی را به علاوهی پول تبلیغات به شیوهی شبکههای خصوصی میبلعد- از طرفی و ناتوانی شبکههای ایرانی خارج از کشور در تولید محتوا، شبکهی رسا را در موقعیّتی بیرقیب قرار میدهد تا زمانی که ایرانندا و احیاناً دیگر شبکههای مشابه بیایند. رسا رسانهی سبز ایرانیان است و اصلاحطلبانی که سالها در ایران هم آغازگر تغییرات نوین بودهاند و هم بیشترین هزینه را برای آن پرداختهاند، حرفها برای گفتن خواهند داشت که با پخش هیچ سریال و برنامهی مهیّجی نمیتوان جلو آنرا گرفت. سکوت در برابر حقایق نهانشده ضعفیست برای صداوسیما و جوابگویی به آن هم در توان آنها نیست. ارائهی آمار سی و چند میلیون بینندهی فارسی وان هم این ادّعای مضحک را که بیشتر مردم طرفدار نظامند، با پرسش مواجه میکند که چرا این طرفداران نظام خلاف رضایت نظام کار غیرقانونی میکنند و آنتنهای ماهواره را با اصرار نصب میکنند و چرا به تماشای چیزی مینشینند که خلاف رضایت و معیارهای فرهنگی- تبلیغی «نظام» است؟
از طرف ضریب نفوذ اینترنت هنوز در ایران پایین است و اینترنت پرسرعت هم به شوخی میماند پس بسیاری هنوز از دیدن و شنیدن حقایق محرومند که با آمدن این شبکههای جدید پنجرهای به روی آنان باز میشود که مهمترین حرکت فرهنگی- سیاسی در نقد حاکمیّت در سی سال گذشته خواهد بود. واکنش تند حکومت در جلوگیری از تلویزیونی که کرّوبی قصد راهاندازی آن را داشت، نشان میدهد که اصحاب رسا باید منتظر هر برخوردی از مانعتراشیهای داخلی تا انداختن پارازیت باشند، این بار دیگر بحث چند سریال یا تحلیل بیبیسی نیست بلکه آمدن اصلاحطلبان به خانههای مردم با انواع برنامههای هنری، تفریحی، ورزشی، مذهبی، علمی و سیاسی است که نگرهی حاکم را به پایان خود نزدیکتر میکند. در این باره حرف برای گفتن بسیار است که میگذارم برای وقتش.
۳- ایران ندا
خبر خوش دیگر، از راه رسیدن شبکهی جدیدی است که گروهی دیگر از فعّالان فرهنگی و سیاسی خارج از کشور راه میاندازند که امیدوارم برآیند آنان، نزدیک به اعتدال باشد. دربارهی ترکیب آن افراد حرفهایی هست که نگفتنش بهتر است ولی در مجموع هوشمندی خوبی در چیدن آنها کنار هم مشاهده میشود. دربارهی این شبکه حرفی هست که گرچه لابهلای سطور ایمایان پیشتر آمده بود ولی نه من خیلی صریح به آن پرداخته بودم و نه دیگران که میکوشم حالا تا حدّی جبران کنم.
اگر شش شکاف بزرگ جامعهی ایران را ( قومیّتها، مذهبی و نامذهبی، چپ و راست فکری، فقیر و غنی، نابرابری جنسیّتی و طرفداران مطلق و مقیّد سیاسی) بدانیم، در یک سال اخیر صفوف مطلقخواهان و مقیّدخواهان قدرت کاملاً از هم جدا شده است. در تقسیمبندی مذهبیان تا کنون اصرار من و دیگران فرق نهادن بین مذهبیان تحمیلگر و مذهبیان روادار بوده است امّا کمتر عنایتی به تفاوت نهادن بین سکولارهای افراطی و سکولارهای معتدل شده است و این آن حرف کمگفته است. اسم سکولاریسم که میآید ذهنها به سوی چند سایت یا شخص خاص میرود که مذهبستیزی مهمترین وجه مشخّص آنان است؛ حال آنکه بسیاری از فعّالان فکری داخل و خارج سکولار هستند یعنی برای مذهب جایگاهی ویژه در اندیشهی خود باز نکردهاند، با آن برخورد انتقادی دارند ولی به جنگ آن نیز نمیروند. «ایران ندا» میتواند نمایندهی نگرش سکولار معتدل باشد که بسیار مایهی امیدواریست.
بلافاصله پس از انتشار اخبار آمدن «رسا» به مناسبت آغاز ماه رمضان بسیاری شروع به انتقاد کردند که اسلام رحمانی آمد و این رسانه نمایندهی سبزها نیست و مانند آن، امّا ایران ندا از بسیاری جهات برای این گونه افراد تهدید بزرگتری است. همانطور که روشنفکران دینی، نواندیشان مذهبی و روحانیان منتقد، خطر بسیار بزرگتری از غیرمذهبیان برای حکومت ولایی بودهاند، سکولارهای معتدل، ناستیزهگر با دین و طرفدار گفتگو و تفاهم با مذهبیان روادار، تهدید بزرگتری برای سکولارهای افراطی هستند چون به مرور زمان خود را به عنوان نمایندهی اصلی خیل ایرانیان سکولار معرّفی و بازار حضرات را کساد میکنند. این چیزیست که مرور زمان آن را ثابت خواهد کرد. این موضوع را هم امیدوارم بتوانم در زمانش بسط بیشتری بدهم. همکاری و همفکری این دو شبکه میتواند الگویی برای همراهی اندیشههای گوناگون باشد. پرهیز از سیاستزدگی، اولویّت دادن به فرهنگ، گفتگو با همه، تلاش برای ترمیم شکافها و خردهشکافهای جامعه، گوش فرادادن به نقدها و ویرایش مدام خویش موفّقیّت بیشتر این دو شبکه را تضمین میکند.
ستاریان
پاسخحذففعلا سلام چون ذوق زده شده ام از پیدا کردن ادرس جدیدت :))