پایان شاهنشاهی اوّل
«... خب، من واقعاً متأسّفم که ایرانیان ساسانی یک قرنی طناب از دوش عربها میگذراندند و همانقدر متأسّفم که چندین قرن عربها با ما همین کردند و بیش از همه متأسّفم که هموطنان محافظهکار هم با ما همین کار را میکنند. نمیشود گفت من از اینکه قرنها غارت شدهایم - چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام- خوشحالم... گرایش واقعی من یافتن پاسخ پرسشهایی است که با ظهور روشنفکری عصر جدید در ایران پیدا شد: ما که هستیم؟ چطور به این روز افتادیم؟ چه راه خلاصی داریم؟...»
(از جهالت متنفّرم، گفتگو با بهرام بیضایی، نوشابه امیری، گزارش فیلم، شماره ۱۲۵، ص ۱۸)
پایان شاهنشاهی دوّم
«... وقتی اوّلینبار دریچهی دنیا از طریق فیلم و مطبوعات و کتاب به رویمان گشوده شد متوجّه اختلاف صوری این حوزه با غرب شدیم و این مسئله در ما نوعی حالت مفعولیّت تاریخی و فرهنگی ایجاد کرد... در دو حالت، حقارت فرهنگی و تاریخی در یک ملّت ظهور میکند. یکی زمانی است که یک ملّت، مجذوب بیچون و چرای فرهنگی برتر میشود و حالت دیگر واکنش منفی و دفعی و به اصطلاح نفی مطلق یک فرهنگ برتر است. این مسئله از یک سطح بزرگ جهانی یا ملّی شروع میشود و تا یک فرد منفرد صدق میکند...»
(پشت صحنهی آبی، گفتگو با اکبر رادی، مهدی مظفّری ساوجی، انتشارات مروارید، ص ۱۸۳)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.