درون نظام در آینه‌ی برون نظام

             
درون نظام:
آقای کامرانی‌فر که همان روز به اوین آمدیم در داخل اوین حالشان بد شد و بعد فهمیدیم که فوت کرده است. همانطور که قبل هم توضیح دادم این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند که اگر مدت بازداشت بیشتر می‌شد، تعداد نفراتی که فوت می‌کردند بیشتر هم می‌شد. ( روایت شاهدان عینی کهریزک) آن‌ها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونه­‌ای که تا ماه­‌ها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر بازو‌ها و پا‌هایم به جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجو‌ها برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضه‌های مرا به شدت فشار می‌­داده و به آن‌ها ضربه می‌­زدند به گونه­ای که فریاد من از درد و ضعف به هوا می‌­رفت و جواب التماس و استغاثه‌­های من تنها فحش­های ناموسی بود.(غلامحسین عرشی) ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت، هم مرا کتک زده‌اند و هم به ناموس و خانواده‌ام فحش داده‌اند. این رفتار هیولاگون ماموران وزارت اطلاعات، در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محمدرضا رجبی، و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته‌است. هم کتک زده‌اند، هم فحش‌های ناموسی داده‌اند، و هم کله‌ی بعضی را در کاسه‌ی مستراح فرو برده‌اند.(محمّد نوری‌زاد) بازجویان علاوه بر تنبیه‌های بدنی فحش‌های رکیک و توهین‌های ناموسی و جنسی به من و حتّی خانواده‌ی خودشان و خدا و پیغمبر (العیاذ بالله) و رهبر و غیره پشت سر هم می‌دادند... مرا در کمد تنگ با حیوانات موذی یا سیاه‌چال و وان حمّام با دست‌بند و پابند و کیسه‌های خفه‌کننده (دقیقاً مانند گوانتانامو و ابوغریب) می‌انداختند و مرا از پا آویزان می‌کردند و با طناب و شلّاق می‌زدند (قسمت کوچکی از گفته‌های وزیری، اصغری و ملکپور) بخشی از شکنجه‌های اعمال‌شده به علّت خودداری از اعتراف به ارتباط با مجاهدین خلق : ادرار کردن بر سر وصورت و مخصوصا باز نگه داشتن دهان توسّط یکی از بازجویان، پرتاب کردن از ارتفاع ۲ تا ۳ متری به سمت پایین  به نحوی موجب آسیب دیدن تاندون‌های پا شد. وارد کردن ضربات متوالی باتوم به گردن که موجب آسیب دیدن مهرهای گردن شد.(آرش صادقی، فعّال دانشجویی که مادرش را به دلیل سکته‌ی قلبی ناشی از شیوه‌ی یورش مأموران به خانه‌اش از دست داد)  یکی از اموری که بازجویان می‌خواستند اعتراف بگیرند، اقرار به روابط نامشروع با یکی از بستگان طراز اول رهبران جنبش سبز و دو نفر از بستگان طراز اول یکی از مقامات عالیه بی‌بصیرت بوده است. او بارها امتناع می‌کند، تا اینکه در بار بیستمی که سر او را در توالت فرنگی پر از نجاست فرو می‌کنند و با احساس خفگی به اعتراف به خواست بازجویان تن می‌دهد و آنچه را می‌خواستند می‌نویسد و امضا می‌کند. از دیگر موارد اعتراف تحت شکنجه‌ی وی اختلاس و فساد مالی مهدی هاشمی بوده است. او در نامه‌اش به رهبر می‌نویسد:« هرگاه فریاد "یا زهرا" سر می دادم، به آن حضرت جسارت می کردند! وقتی می‌گفتم: "یا الله"، می‌گفتند: خدایت امروز ماییم که هرکاری بخواهیم با تو می‌کنیم!» (حمزه کرمی)  مرتباً می‌خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می‌گفتم این سخنان درست نیست و من نمی‌توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش‌های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می‌شدم که "فاحشه‌ای را در دادگاه می‌آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است"... با فحاشی و الفاظ زشت و زننده از شخصیت‌هایی همچون سید حسن خمینی (به عنوان لپ گلی، بچه مزلّف، و از نظر اخلاقی مساله‌دار و...)، هاشمی رفسنجانی (فاسد و...)، میرحسین موسوی (دجال و...)، مهدی کروبی (فاسد مالی و اخلاقی و...)، سید محمد خاتمی (فاسد اخلاقی و با نام بردن از برخی زنان مسلمان و متدین مدعی رابطه ایشان با آن زنان بودند)، موسوی خوئینی‌ها (مفسد و...) یاد می کردند. در حالی که حتی برخی از این افراد را در طول زندگی خود ندیده بودم،... البته وقتی می پرسیدم که چگونه می توان برای اعتراف گرفتن دست به چنین رفتارهایی زد، پاسخی چنین می‌شنیدم که "به گفته‌ی بنیانگذار انقلاب، حفظ نظام اوجب واجبات است". (عبدالله مؤمنی)
برون نظام:
شما مى‏بینید یک مرد یا یک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسى این مرد را در خیابان یا این زن را در یک فروشگاه ببیند، هیچ‏گونه احساس بدبیني‌‏اى نسبت به روش اخلاقى آنها ندارد؛ اما همین مرد و همین زن در زندان ابوغریب بغداد به یک گرگ درنده تبدیل مى‏شوند. زیر این ظاهر انسانىِ تمیز، مرتب، ادکلن‌زده و و کراوات و پاپیون بسته، یک سگ وحشى خوابیده است.(گفته‌های رهبر در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه‌‏ى علمیه‌‏ى آیةاللَّه مجتهدى) جوان عرب یک نخوتى دارد، یک غرورى دارد؛ این را مى‏آیند جلوى زنش دستبند می‌زنند، او را دمر می‌خوابانند، با چکمه بر پشت او می‌گذارند و می‌کوبند؛ او را شرمنده می‌کنند. اینجور اینها نسبت به حقوق بشر بیگانه‏‌اند. اینها آن‏وقت می‌گویند حقوق بشر! و حالا از جمله جمهورى اسلامى را، و هر دولت مخالف خودشان را در سطح دنیا متهم می‌کنند به اینکه شما نقض حقوق بشر کردید! خب، این مسخره نیست؟ حالا همین کار مسخره را که یک دشمنى از بیرون می‌کند، گاهى در داخل هم آدم مى‏بیند متأسفانه همان را تکرار می‌کنند و بازتاب می‌دهند؛ همان حرف را اینها هم می‌زنند(سخنان رهبر نظام در دیدار با دانشجویان یزد) ماجراى زندان «ابو غریب» داغ ننگى بر پیشانى امریکاییها شد؛ و این داغ به این آسانیها پاک نخواهد شد. آن وقت رؤساى امریکایى - رئیس‌‏جمهور و باند حاکم بر امریکا - مي‌‏گویند ما خبر نداشتیم؛ عذرخواهيشان این است! مى‏گویند ما اطلاع نداشتیم؛ ما درِ شکنجه‌‏گاه‏هاى صدام را بسته‏‌ایم. مگر فرق مي‌‏کند که چه کسى مردم را شکنجه کند؛ صدام یا شما؟! شکنجه، شکنجه است. شما درِ شکنجه‌‏گاه‏هاى صدام را نبستید؛ شما جاى صدام را گرفته‏‌اید. این که مي‌گویند ما خبر نداشتیم، اولاً دروغ مي‌گویند؛ چون صلیب سرخ صریحاً اعلام کرد که از مدّتها قبل مسؤولان رده‏‌ى بالاى ارتش و مسؤولان امریکا را در جریان این کار قرار داده است. معلوم مي‌شود که از مدتها قبل این کار اتفاق افتاده و حالا آشکار شده است؛ بنابراین باید خبر به اینها رسیده باشد و اگر نرسیده، این موضوع، خودش جرم دیگرى است. وانگهى، مگر صدام خودش به سلولها مى‏آمد و شکنجه مي‌کرد؟ صدام هم مأمورینش مي‌کردند، شما هم مأمورینتان دارند مي‌کنند (سخنان رهبر پس از درس خارج فقه) امروز ماجراى زندان ابوغریب، زندان گوانتاناموى امریکا، رفتار با ملتها به ‏وسیله‌‏ى مسلّحین و چکمه‌‏پوشان امریکایى و انگلیسى، داستان همیشگى ملتهاست. ممکن است ملتها الان تظاهرى نکنند، اما این وقایع در دلشان تأثیرات عمیقى دارد و یک روز خودش را نشان خواهد داد. (سخنرانی رهبر در دیدار با مردم استان قم به‏ مناسبت سالروز قیام ۱۹ دی)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.