۱- رهبر نظام بیش از یک سال است که از فتنهای که به پایان رسید میگوید، گرچه حرفهای او در قالب «گفتار تلقینی» -آنچنان که من پیشتر نامیدم- میگنجد و خود به نادرستی حرفش باور دارد ولی غلط بودن تحلیل او آن هم از واقعهای که جلو چشمش اتّفاق میافتد برای کسی که داعیهی پیشبینی زمانی را در مکانهای مختلف دارد و برای ملل منطقه رهنمود میدهد، مهمترین دستاورد ۲۵ بهمن بود.
۲- وقایع پارسال اعتراض به یک رخداد خاص (انتخابات ریاست جمهوری) بود ولی حالا اعتراض به کلّ «نظام» است.
۳- شعار «رأی من کجاست؟»، نشانهی آخرین بارقههای امید به اصلاحات صندوقی (تغییر اوضاع با وجود افراد حاضر در بخشهای انتصابی با امید به اندک مجال موجود در بخش انتخابی حاکمیّت) بود ولی حالا رسماً باید از مرگ اصلاحات صندوقی و تداوم جنبش سبز گفت یعنی فرایندی که در آن برخی افراد باید از مناصب خود کنار روند. مردم زودتر از سران سبز دست به کار شدند (مبارک، بن علی، نوبتِ... کی؟)
۴- حضور خیابانی پارسال، نمایشی در یک مقطع زمانی خاص بود که به قول برخی داشت به نوستالژی اغتشاشات بدل میشد ولی ۲۵ بهمن این دو مقطع را به هم وصل کرد و خطّی ترسیم کرد که امتداد خواهد یافت. ما هماکنون داریم در یک دورهی تعیینکننده زندگی میکنیم، دورهای که نوستالژی فردا میشود و بسیاری در حسرت زیستن، تجربهکردن و تنفّس هوای فلفلی این روزها خواهند بود.
۵- حضور پارسال بدون اشراف دقیق بر پیامدهای آن (بازداشت، شکنجه، محرومیّت از تحصیل و ...) بود ولی حضور امسال با توجّه به تمام تجارب بیست ماه گذشته نشانگر این است که مردم حاضر به پرداختن هزینهی بیشتری هستند، سران سبز باید قدردان این حضور باشند و لحن و روش خود را بهبود بخشند.
۶- نه دی پارسال از آنجا قرار بود پایانی بر فتنهی ۸۸ باشد که خودبخود معترضان به این نتیجه برسند که به خیابان آمدن فایدهای ندارد و گرنه نمایش راهپیمایی طرفداران نظام که در ۲۲ بهمن و دیگر روزها هم امکانپذیر بود. دیروز نشان داد که فقط با زور و ارعاب میتوان جلو معترضان را گرفت و اقناعشدن که سهل است، ترسی هم در کار نیست.
۷- چهرهی ایران عوض شده است؛ آنچه رهبر نظام به عنوان «هتک حرکت نظام» خواند (ارائهی تصویری از ایران ناآرام و معترض به جای منطقهی ثبات یا امّالقرای جهان اسلام) باز هم رخ داد. آنچه پیشتر از ایران پیش ازانقلاب میدیدیم یا در کشورهای دیگر مشاهده میکردیم یعنی باتون و گاز اشکاور و سپر و نیروی ضدّ شورش و ... در ایران به صحنهای عادی بدل شده است
۸- حکومتی که از دادن مجوّز تظاهرات به منتقدان خود میترسد، حکومتی باثبات و مقتدر نیست. از این پس کابوس خیابان همیشه با صاحبمنصبان خواهد بود.
۹- راهپیمایی رفتن و گاز و باتون خوردن و گریختن و ... دارد به یک عادت و رویّه بدل شود. خاطرهها در حال شکل گرفتن هستند. اعتراض خیابانی، بازداشت، ملاقات و... دیگر وضعیّتی استثنایی یا امری عجیب و غریب نیست؛ موضوعی عادیست که اقشار خاکستری و افراد مردّد را هم در پی کاهش هزینهی اعتراض و شکستن ابهّت حاکمیّت به سوی جنبش سبز متمایل میکند.
۱۰- یک حضور خیابانی از دهها پیام، بیانیّه، وبنویسی، حضور در فلان پارلمان، راهپیمایی جلو سفارت و ... تأثیرگذارتر است. هرگونه تغییر در ایران، در خیابان اتّفاق خواهد افتاد.
پ.ن: وقایع دیروز نشانگر تأثیر سران سبز بر مردم بود، این را نه مخالفان درون نظام جنبش سبز میپسندند و نه مخالفان بیرون نظام جنبش سبز. هر دو گروه با ناچیز، عادی و کمثمر شمردن اعتراضات اخیر، سخنان یأسآور خود را پی خواهند گرفت. گروه اوّل که شناخته شدهاند؛ امیدوارم ضعف نظری و بیپشتوانگی مردمی گروه دوّم نیز در این کارزار روشن شده باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.