گروه دوّم از تبیینهای مغالطی جایی است که از یک حقیقت خارجی، خبری نادقیق داده شود و هفت قسم دارد:
۹- مغالطهی کنه و وجه(misplaced concreteness)
این مغالطه جایی است که بپنداریم کنه یا تمام حقیقت یک پدیده در یک وجه، صفت یا یکی از اقسام محقّق آن خلاصه شده است. مثلاً با مفروض گرفتن درستی تئوری تکامل میتوانیم بپذیریم که انسان ابتدا میمون بوده، بعد انسان شده ولی نمیتوانیم بگوییم «انسان چیزی جز میمونی که تکامل پیدا کرده نیست» چون خود میمون هم چیزی اضافه بر نوع پیش از خود دارد و گرنه همین سیر را تا اقسام اوّلیّه میتوان ادامه داد و بسیاری از قوای حسّی و ذهنی موجودات زنده را انکار کرد . پس به فرض پذیرفتن این تئوری باز هم میتوان از وجود قوای برتر اضافهای که در انسان و در نتیجهی تکامل پیدا شده سخن گفت.
در فرهنگ دنیای قدیم انسانها را بیش و پیش از اینکه بر اساس انسانیّتشان بسنجند بر اساس یک وجه درست یا غلط از آنها میسنجیدند، مثال وجه غلط: زمانی انسان مانند کالا خرید و فروش میشد، پس بردگان بر اساس همین معیار ارزشگذاری میشدند.
مثال وجه درست: زن در دنیای پیشامدرن بر اساس جنسیّت خود قضاوت میشد یعنی این موجود چیزی نبود جز جنسیّتش نه انسانی که دارای صفات زیادی است که یکی از آنها زن بودن است. جالب اینکه در دنیای جدید هم به جای نفی اصل این دستهبندی بر اساس جنسیّت بعضی تلاش کردند از زنبودن وسیلهای برای هویّتیابی بسازند حال آنکه مردان کمتر چنین کردند و میکنند. در وبلاگستان فارسی مقایسهی وبلاگنویسان مؤنّثی که کلمهی زن یا دختر جزو نام وبلاگ است با موارد مذکّر جا دارد. بیشتر نوشتههای اکثر قریب به اتّفاق نویسندگان مؤنّث ما نیز دربارهی زنان و دختران است. شاید برخی بپندارند که در مقابل آن تفریط، این افراط لازم است ولی اصل تکیهی بیش از حد بر جنسیّت اشکال دارد، چه به صورت سلبی چه ایجابی. (نژادپرستی، وطنپرستی و جز آن، خصوصاً جایی که به تحقیر دیگران بینجامد از همین گونه است)
مثال وجه درست: زن در دنیای پیشامدرن بر اساس جنسیّت خود قضاوت میشد یعنی این موجود چیزی نبود جز جنسیّتش نه انسانی که دارای صفات زیادی است که یکی از آنها زن بودن است. جالب اینکه در دنیای جدید هم به جای نفی اصل این دستهبندی بر اساس جنسیّت بعضی تلاش کردند از زنبودن وسیلهای برای هویّتیابی بسازند حال آنکه مردان کمتر چنین کردند و میکنند. در وبلاگستان فارسی مقایسهی وبلاگنویسان مؤنّثی که کلمهی زن یا دختر جزو نام وبلاگ است با موارد مذکّر جا دارد. بیشتر نوشتههای اکثر قریب به اتّفاق نویسندگان مؤنّث ما نیز دربارهی زنان و دختران است. شاید برخی بپندارند که در مقابل آن تفریط، این افراط لازم است ولی اصل تکیهی بیش از حد بر جنسیّت اشکال دارد، چه به صورت سلبی چه ایجابی. (نژادپرستی، وطنپرستی و جز آن، خصوصاً جایی که به تحقیر دیگران بینجامد از همین گونه است)
از همین دست است مثالهای زیر:
انقلابهای اخیر، شکست اسلام سیاسی بود (ترکیه و مالزی نمونههایی پایدارند و در تونس و مصر با هرگونه دخالت اسلام در سیاست مبارزه میشد)
گوانتانامو و ابوغریب تابلوی تمامنمای دموکراسی غربی است. ( و نه بسیار پدیدههای مثبت سیاسی و اجتماعی دیگر)
قرائت ایدئولوژیک شریعتی از دین شکست خورده چون این سی ساله نادرست بودن آنرا ثابت کرده است (از کجا معلوم که- دستکم در مرحلهی نظر- نتوان از دین قرائت ایدئولوژیکی داشت که چنین پیامدهایی نداشته باشد؟)
گوانتانامو و ابوغریب تابلوی تمامنمای دموکراسی غربی است. ( و نه بسیار پدیدههای مثبت سیاسی و اجتماعی دیگر)
قرائت ایدئولوژیک شریعتی از دین شکست خورده چون این سی ساله نادرست بودن آنرا ثابت کرده است (از کجا معلوم که- دستکم در مرحلهی نظر- نتوان از دین قرائت ایدئولوژیکی داشت که چنین پیامدهایی نداشته باشد؟)
در برخی کتب از این مغالطه با نام « هیچ نیست به جز» (nothing but) نیز یاد میشود.
دین در جوامع انسانی چیزی نیست جز برنامهی اقویا برای عقب نگه داشتن ضعفا.
سینمای امریکا چیزی جز برهنگی و خشونت نیست.
حمله به عراق و افغانستان چیزی جز خرابی و بدبختی به دنبال نداشت. (رهایی از چنگ دیکتاتوری، آزادی بیان نسبی، انتخابات و... نادیده گرفته میشود)
سینمای امریکا چیزی جز برهنگی و خشونت نیست.
حمله به عراق و افغانستان چیزی جز خرابی و بدبختی به دنبال نداشت. (رهایی از چنگ دیکتاتوری، آزادی بیان نسبی، انتخابات و... نادیده گرفته میشود)
۱۰- مغالطهی علّت جعلی (false cause)
این مغالطه دو شکل دارد:
یکی جاییست که چیزی که علّت نیست، علّت پنداشته میشود مثلاً در امریکا از دید برخی، داشتن سلاح گرم علّتی برای امنیّت بیشتر پنداشته میشود. در فیلم «بولینگ برای کلمباین» مایکل مور با مقایسهی کانادا و امریکا نشان داد که با داشتن وضعیّت مشابه از نظر آزادی سلاح گرم، وضعیّت امنیّت کاملاً متفاوت است. فقر، جنایت یا هرگونه ناهنجاری در هر جامعهای یافت میشود ولی بسیاری هستند که با مشاهدهی بعضی موارد بلافاصله میگویند: بفرما، دو بیمار را کنار خیابان رها کردند این هم از دستاوردهای حکومت اسلامی!
دوّم جاییست که بخشی از علّت تمام آن پنداشته میشود. هر قدر این علّت کوچکتر باشد، تمام علّت پنداشتن آن، مغالطهی بزرگتری خواهد بود. مثل اینکه میگویند: پس از برخورد جمهوری اسلامی با مجاهدین خلق، آنان دست به سلاح بردند وبسیاری را کشتند؛ پس مسئول مستقیم کشتار، جمهوری اسلامی است چون باعث تحریک مجاهدین شد.
میتوان قسم سوّمی نیز برای آن در نظر گرفت و آن جاییست که با مقایسهی آمار و بدون ریشهیابی دقیق، چیزی علّت چیز دیگر پنداشته شود یا نشود ( یعنی نه مثل قسم اوّل از علّت نبودن آن باخبریم و نه مثل قسم دوّم میدانیم اثر دارد ولی کم). اگر بگوییم اعدام، خشونت و جرم را در جامعه کاهش یا افزایش میدهد. هر دو بدون اتّکا به آمار دقیق، مغالطه است. این آمار در صورتی دقیق خواهد بود که در یک کشور خاص مثل ایران اعدام پنج سال به طور کامل متوقّف شود بعد مقدار تغییر آمار جرم را با حالت فعلی مقایسه کرد و گرنه هر دو گروه با پافشاری بر عقیدهی خود یا مقایسه با دیگر جامعهها که مشابه ما نیستند، مرتکب مغالطه میشوند. همینطور است ادّعای اینکه جداسازی جنسیّتی بر آرامش و سلامت روحی جوانان میافزاید.( کاری به دیگر ابعاد این بحثها نداریم)
۱۱- مغالطهی بزرگنمایی (magnifying)
وقتی است که یک خبر به گونهای بیان میشود که بعضی وجوه آن برجستهتر به نظر برسد. مثلاً کسی سه کتاب و نودوهشت مقاله نوشته است، اگر بگوییم فلانی نویسندهی بیش از صد کتاب و مقاله است، ممکن است به نظر برسد که لااقل ده کتاب نوشته است. یا اگر یک مؤسّسهی کلاسهای کنکور یا برپاکنندهی کنکور آزمایشی بگوید که صد نفر از اعضای آن در میان هزارنفر اوّل کنکورند ولی رتبهشان از پانصد به بعد باشد.
دولت فعلی معمولاً آماری ارائه میدهد که در فلان بخش، اعتباری چند برابر دولتهای قبل اختصاص داده است مثلاً در بخش عمران سه برابر بیش از دولتهای دیگر سرمایهگذاری کرده است، تا اینجا درست ولی با دانستن اینکه به علّت افزایش قیمت نفت ، پنج برابر درآمد بیشتری داشته است، این آمار بزرگنمایی به حساب میآید.
۱۲- مغالطهی کوچکنمایی( trivializing)
این مغالطه عکس مغالطه بزرگنمایی است و جاییست که برخی وجوه خبر بدون توجّه به تمام ابعاد آن، کوچک یا بیاهمیّت شمرده شود:
اگر روی یک تابلو بنویسند: کمک دندانپزشک تجربی ( کمک و تجربی در تابلو کوچک نوشته شده تا به چشم نیاید)
علیرغم هیاهوی سبزها، آمار فروش «جدایی نادر از سیمین» کمتر از اخراجیهاست ( اخراجیها در چهل و دو شهر اکران شد و «جدایی...» در چهارده شهر)
تعداد کمتر معترضان در ۲۵ بهمن به معنای ریزش طرفداران موسوی و کروبی است (پیش از خطبهی رهبر نظام در برابر اعتراضات خیابانی نیروی مانع بسیار کمتری بود ولی بعد از آن به آنها برچسب محارب زده شد و به خیابان آمدن ممکن بود به هر قیمتی تمام شود)
علیرغم هیاهوی سبزها، آمار فروش «جدایی نادر از سیمین» کمتر از اخراجیهاست ( اخراجیها در چهل و دو شهر اکران شد و «جدایی...» در چهارده شهر)
تعداد کمتر معترضان در ۲۵ بهمن به معنای ریزش طرفداران موسوی و کروبی است (پیش از خطبهی رهبر نظام در برابر اعتراضات خیابانی نیروی مانع بسیار کمتری بود ولی بعد از آن به آنها برچسب محارب زده شد و به خیابان آمدن ممکن بود به هر قیمتی تمام شود)
۱۳- مغالطات آماری: متوسّط static fallacies: average))
متوسّط معادل سه اصطلاح متفاوت میتواند به کار رود. اوّل میانگین (مجموع چند عدد تقسیم بر تعداد آنها) ، دوّم میانه ( میانه، یک مجموعه عددی را به دو نیم تقسیم میکند)، سوّم نما (نما در یک مجموعه، عددی است که بیشتر تکرار شده است).
استعمال جابهجای این اصطلاحات به خودی خود مغالطه است. از طرف دیگر بسیاری از اوقات نما و میانه تصوّر دقیقتری از یک مجموعه به ما میدهند تا میانگین. مثلاً با دانستن اینکه متوسّط (میانگین) یک تیم فوتبال بیست و هفت سال است نمیتوان حکم کرد که تیم پیر است چون هم تمام اعضایش میتوانند بین بیست و شش و بیست و هشت باشند و هم از نوزده تا سی و هشت سال را شامل شوند و ما نمیدانیم کدامیک از دو مورد بالاست.( تیم اوّل جوان است و تیم دوّم مسن)
با دانستن اینکه دو کشور، یکی آسیایی و یکی اروپایی، دارای یک درآمد سرانه هستند، اگر به پایتخت این کشورها برویم، ممکن است دو تصویر کاملاً متفاوت ببینیم. شاید در کشور اروپایی مفروض، بیشتر خانهها، اماکن و افراد، ظاهر و سرووضع مناسبی داشته باشند ولی در کشور آسیایی، بیشتر شهر، مخروبهای بیش نباشد و آنچه باعث بالا رفتن میانگین شده است، درصد کمی از جمعیّت باشد که مقدار زیادی از ثروت عمومی را در اختیار خود داشته باشد. تقسیم ثروت در دو کشور یکسان نیست ولی میانگین درآمدها یکسان است.
اگر کمی تقلّب یا زرنگی را به محاسبهی متوسّط آمار بیفزاییم میتوانیم موارد دیگری پیدا کنیم. چند سال پیش با بالا رفتن نرخ تورّم ناگهان آمار تورّمی بسیار کمتر از حدّ انتظار از سوی دولت اعلام شد، با پیگیری کارشناسان معلوم شد که نرخ تورّم که با لحاظ مقدار معیّنی از اقلام به دست میآمد با حذف دو قلمی که افزایش زیادی داشت محاسبه شده بود که طبعاً عدد کمتری میشد.
۱۴- مغالطات آماری: نمودارهای گمراهکننده (the misleading graph)
در نمودارهایی که افزایش یا کاهش یا رقم نشان داده میشود به سادگی با افزایش یا کاهش نسبت بین خطوط عمودی با خطّ نمودار بازی کرد. مثلاً افزایش پنج درصدی درآمد در نموداری که پنج تا پنج تا بالا رود، یک خط مایل با شیب کم و در نموداری که یکی یکی بالا رود یک خط مایل با زاویهی زیاد است که بیشتر به نظر میرسد. در نمودار زیر تفاوت سه عدد بین ۹۵۵ تا ۹۹۰، زیاد یا ناچیز نشان داده شده است.
۱۵- مغالطات آماری: تصاویر یکبعدی the one-dimensional pictures))
بسیار پیش میآید که در تبلیغات، مقایسه را به جای نمودار با تصویر نشان میدهند. مثلاً سهبرابرشدن جوایز قرضالحسنه با صندوقی با طول و عرض و ارتفاع سه برابر نشان داده میشود که در اصل بیست و هفت برابرمیشود؛ یا به جای رقم جایزهی اصلی که ممکن است چندان هم زیاد نباشد، یک اتوموبیل پر از پول یا اسکناس با ارتفاع فلان آسمانخراش نشان داده میشود که یک نوع بزرگنمایی است.
پ. ن: با آمار بازیهای متنوّعی میتوان کرد که لزوماً در دستهبندیهای فوق نمیگنجد یا شاید ذیل مغالطات دیگر بتوان جای داد. اگر بگوییم: «آمار رشد تصادفات در ایران رو به کاهش است» بسیار محتمل است از آن نتیجهی اشتباه فهمیده شود.(آمار تصادفات در ایران بسیار زیاد است و آنچه کاهش یافته رشد آن است نه خود آن).
در مثال مغالطههای آماری یک مورد دیگر هم مهم است و آن هم کمینه یا کمترین مقدار است. در دو کشور الف و ب که درآمد الف از ب بیشتر است اگر ببینیم افراد کمتری در کشور ب زیر خطّ فقر هستند، علیرغم میانگین، میانه و نمای کمتر از کشور الف، به عدالت اجتماعی نزدیکتر است تا کشوری که درآمد بیشتر و فقیر بیشتری دارد. از این دست مثالها بسیار است، مهم این است بدانیم – حتّی بدون ارتکاب دروغگویی- به راحتی میتوان با آمار بازی کرد پس به هنگام شنیدن یک خبر، تمام جوانب آنرا بسنجیم و اوّلین گام، آگاهی از تمام جزئیّات است، هرجا کلیّات بدون ارائهی جزئیّات ارائه شوند، خواهناخواه امکان تحقّق انواع مغالطهها وجود دارد.
ود دارد.در مثال مغالطههای آماری یک مورد دیگر هم مهم است و آن هم کمینه یا کمترین مقدار است. در دو کشور الف و ب که درآمد الف از ب بیشتر است اگر ببینیم افراد کمتری در کشور ب زیر خطّ فقر هستند، علیرغم میانگین، میانه و نمای کمتر از کشور الف، به عدالت اجتماعی نزدیکتر است تا کشوری که درآمد بیشتر و فقیر بیشتری دارد. از این دست مثالها بسیار است، مهم این است بدانیم – حتّی بدون ارتکاب دروغگویی- به راحتی میتوان با آمار بازی کرد پس به هنگام شنیدن یک خبر، تمام جوانب آنرا بسنجیم و اوّلین گام، آگاهی از تمام جزئیّات است، هرجا کلیّات بدون ارائهی جزئیّات ارائه شوند، خواهناخواه امکان تحقّق انواع مغالطهها وجود دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.