۱- زمین در برابر زمان
پس از بیفایده ماندن دیدار سیّدعلی خامنهای با احمدینژاد که وی کوشید با زبان خوش، رئیس منتصب دولتش را به راه بیاورد و نشد؛ و پس از پیغام و پسغامهای چندی که بیفایده ماند، رهبر نظام روز شنبه نامهای برای وی فرستاد که بیستوچهارساعت فرصت دارد که با حضور در دولت موضع خود را در تبعیّت از ولایت فقیه روشن کند و گرنه تکلیف او را مشخّص میکند یا به تکلیف خود عمل خواهد کرد (تردید از ناقل است) و بلافاصله پس از آن دفتر ا.ن خبر از حضور وی در دولت داد و از زبان وی حرفهایی شنیدیم که در این شش ساله کمتر میشنیدیم و ظاهراً قضیّه ختم به خیر شد.
او در حالی خود را خاکریز ولایت میخواند که حملهای از جانب کسی به رهبر نظام نشده تا او خاکریزش باشد، دشمنان داخلی و خارجی هم این بار بیتقصیرند چون لجبازی ظاهری احمدینژاد است که کار دستش داده و هر کس دیگر هم یک هفته قهر میکرد و در خانه مینشست خبرساز میشد. خوشبختانه طرفداران رهبر در این یک هفته آن چنان به وی و طرفدارانش تاختند که نیازی نیست برای معناتراشی این جریان به چند نویسنده سایت و وبلاگ ارجاع داده شود؛ هم ادّعای ارتباط بیواسطه با امام زمان را شنیدیم و هم اینکه این کار را حتّی خاتمی هم نکرد و مانند آن.
امّا به نظر من این یک قهر کودکانه نبود، لااقل شروطی که از قول احمدینژاد نقل میشد سنگهایی برای نزدن بود، گذشته از شرط برکناری سعید جلیلی که ما فکر میکردیم عزل و نصبش با رئیسجمهور است و حالا معلوم شد این هم یکی از منصوبان مخفی رهبر است، کنار گذاشتن مصلحی با یک استعفای مصلحتی دیگر ممکن بود ولی مشّایی؟!
در اصول فقه اصطلاحی هست به نام «مفهوم موافق» و آن معنایی ضمنی است که از منطوق (مدلول مستقیم وبیواسطهی کلام) فهمیده میشود و در نفی و اثبات، موافق آن است. مثال میزنند که مثلاً در قرآن خدا گفته به والدینتان «اُف» هم نگویید پس به طریق اولی، زدن آنها حرام است. وقتی رهبر نظام نمیخواهد مشّایی معاون اوّل رئیس جمهور باشد ولی دولتیان مدام از احتمال نامزدی وی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده میگویند، این اگر لجاج و عناد با ولیّ فقیه نیست، پس چیست؟
عزل ناگهانی و مضحک متّکی را به یاد بیاویرد، گمان میکنم احمدینژاد همان زمان آن کار را برای دیدن واکنش رهبر انجام داد تا قهری مشابه همین قهر فعلی راه بیندازد ولی رهبر به تذکّری اکتفا کرد که از این پس چنین کارهایی با مشورت با من باشد امّا این بار آن چه به نظر تصادف میرسد و به نظر من برنامه میآید انجام شد، برای چه؟ برای اینکه با توجّه به این بحران یک هفتهای، رهبر در برابر اقدام یا اقدامهای آیندهی وی دخالت نکند. شاید برکناری وزیر کشور و مهیّا شدن برای انتخابات مجلس همان اقدام باشد. بازی تمام نشده است و در چهرهی خسته، چشمان گودافتاده و موهای پریشان احمدینژاد در جلسهی هیئت دولت آنچه ندیدیم، تسلیم شدن و تبعیّت رضایتمندانه از ولیّ امر بود. این عقبنشینی «خاکریزی»، تاکتیکی بود برای خرید زمان تا روز مبادا.
۲- یکی از اخراجیها
الف- پس از انقلاب سیل بازداشت، اعدام، توقیف، مصادره، بازخرید و ...اخراج آغاز شد؛ اخراج استاد و دانشجو از دانشگاه، از محلّ کار، از کشور و جز آن. در این سه دهه لااقل شاهد سه موج مهاجرت بودیم، مهاجرت کسانی که رفتن را خود انتخاب نکردند بلکه به آنان تحمیل شد. شهروندهای درجه یک و دو، سهمیّهها، خودی و غیرخودی، ردشدگان در جلسات گزینش محل کار و تحصیل و... که برشمردن تمام موارد آن، نیاز به برشمردن مصادیقی دارد که خارج از حوصلهی من و این نوشته و احتمالاً شماست ولی میتوان آنرا در ردّ و نفی هرگونه دگراندیشی و دگرباشی خلاصه کرد.
ب- این ردّ و نفی به عقبهی تئوریک هم احتیاج داشت:
«آقایان! شما در میان این اقیانوس عظیم جزیره تنها و کوچکی هستید یادگار احاطه غرب بر کشورمان. پشت به تاریخ نکنید و روی به فرهنگ و مردم و تقدیر تاریخی قوم خویش بیاورید وگرنه، این دریای موّاج شما را خواهد بلعید و حتی جای پاهایتان را نیز خواهد شست، چنان که از هم امروز نیز این سرنوشت محتوم در پیشانیهای سیاهتان که با تربت خدا بیگانه است ظاهر شده و دیگر نه نامتان و نه تراوشات کثیف فکرتان منشأ کوچکترین اثری در تاریخ این مرز و بوم نیست. شما هم با شاه مردهاید و فقط جنازههایتان در اینجا مانده است.» سیّدمرتضی آوینی، مقالهی روشنفکران و معاصر بودن.
ج- مسعود فراستی خود را از طرفداران دو فیلم اخراجیهای یک و دو میداند و در توجیه آن گفته که این دو فیلم انعکاسدهندهی شعار «ایران برای ایرانیان»(!) هستند. سازندهی آنها یکی از مشهورترین مخالفان و مبارزان با روشنفکران و فرهنگیان در ایران پس از انقلاب بوده است و منتقد مذکور، همقلم آوینی در سوره. قشر عظیمی از شهروندان دارای فکر و شعور این جامعه به جرم دگراندیشی و دگرباشی اخراج شدهاند، حالا بردن چند گندهلات و معتاد به جبهه، میشود تحقّق شعار «ایران برای ایرانیان»! (مصادرهی شعار اصلاحطلبان)
د- درگذشت سیامک پورزند، یکی از کسانی که به وسیلهی حکومت ولایی زندانی، شکنجه، اعترافگیری و اخراج شد، انگیزهی نگارش این بخش از نوشته است؛ در حالیکه اخراجها همچنان ادامه دارد و اخراجگران سرود «ای ایران» میخوانند و شعار «ایران برای ایرانیان» سر میدهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.