۴۱- مغالطه پارازیت (parasite)
جاییست که کسی آگاه یا ناآگاه با گفتن حرفی بیربط سخن گویندهای را ناتمام بگذارد:
گروهی از بسیجیان میان سخنان سیّدحسن خمینی فریاد میزنند: نوادهی روحالله، سیّدحسن نصرالله.
وسط یک مشاجرهی عقیدتی، شخص سوّمی میگوید فهمیدید پرسپولیس و استقلال چه بازیکنانی گرفتند؟
برخی نمایندگان در مجلس میان سخنان احمدینژاد میگویند: دو دو دو دو...
و کافران گفتند به این قرآن گوش فرا ندهید و حین خواندن آن سخنان بیهوده بگویید، باشد که پیروز شوید (فصّلت، ۲۶)
گروهی از بسیجیان میان سخنان سیّدحسن خمینی فریاد میزنند: نوادهی روحالله، سیّدحسن نصرالله.
وسط یک مشاجرهی عقیدتی، شخص سوّمی میگوید فهمیدید پرسپولیس و استقلال چه بازیکنانی گرفتند؟
برخی نمایندگان در مجلس میان سخنان احمدینژاد میگویند: دو دو دو دو...
و کافران گفتند به این قرآن گوش فرا ندهید و حین خواندن آن سخنان بیهوده بگویید، باشد که پیروز شوید (فصّلت، ۲۶)
۴۲- مغالطهی منشأ (The genetic fallacy)
اگر برای نفی یک سخن، آنرا به یک شخص مذموم نسبت دهیم مرتکب این مغالطه شدهایم:
فریب شعار اصلاحات را نخورید، مفسدان فی الارض در صدر اسلام هم میگفتند انّما نحن مصلحون (ما به دنبال اصلاح هستیم)
تحقیقات مربوط به علم ژنتیک کار ناپسندی است که اوّلین بار هیتلر به آن دست زد.
قهرمان بیبدیل عرصهی مغالطهی منشأ، سیّدعلی خامنهای است. کلّ ساختار فهم سیاسی او حول محور «دشمن» میگردد. بعید میدانم سیاستمداری در طول تاریخ اینگونه «دشمن» را به عنوان کانون کردار و گفتار و تصمیمگیری سیاسی خود انتخاب کرده باشد. از دید او باید به هر گفتهی دشمن بدبین بود، هر عملی که باعث خوشحال کردن دشمن شود ناپسند است و اگر نادانسته چنین کردیم باید به خود شک کنیم. اگر هر عملی دشمن را ناراحت کرد، خوب و پسندیده است، حتّی اگر حرف حقّی سودی به دشمن برساند، باید گفته نشود و... . واژهی دشمن دارای بیشترین بسامد در کلام اوست و این میتواند موضوع تحقیقی جدّی باشد.
فریب شعار اصلاحات را نخورید، مفسدان فی الارض در صدر اسلام هم میگفتند انّما نحن مصلحون (ما به دنبال اصلاح هستیم)
تحقیقات مربوط به علم ژنتیک کار ناپسندی است که اوّلین بار هیتلر به آن دست زد.
قهرمان بیبدیل عرصهی مغالطهی منشأ، سیّدعلی خامنهای است. کلّ ساختار فهم سیاسی او حول محور «دشمن» میگردد. بعید میدانم سیاستمداری در طول تاریخ اینگونه «دشمن» را به عنوان کانون کردار و گفتار و تصمیمگیری سیاسی خود انتخاب کرده باشد. از دید او باید به هر گفتهی دشمن بدبین بود، هر عملی که باعث خوشحال کردن دشمن شود ناپسند است و اگر نادانسته چنین کردیم باید به خود شک کنیم. اگر هر عملی دشمن را ناراحت کرد، خوب و پسندیده است، حتّی اگر حرف حقّی سودی به دشمن برساند، باید گفته نشود و... . واژهی دشمن دارای بیشترین بسامد در کلام اوست و این میتواند موضوع تحقیقی جدّی باشد.
۴۳- خلط علّت و دلیل (Circumstantial ad hominem)
هرگاه علّت بیان یک سخن، در داوری دربارهی آن دخالت داده شود. برای سادهشدن بحث، خلط علّت و دلیل را با توجّه به علل چهارگانهی فلسفهی مشّاء تبیین میکنیم: یک چیز مانند میز یک علّت فاعلی دارد که نجّار و سازندهی آن است، یک علّت صوری دارد، یعنی شکل و شمایل آن که ابتدا نقشه بوده است، یک علّت مادّی دارد یعنی چوب و میز و عناصر تشکیلدهندهی آن و بالاخره یک علّت غایی دارد یعنی استفادهی عملی از آن که انگیزهی سازندهی آن است.
علّت فاعلی به جای دلیل:
جایی است که قضاوت دربارهی علّت فاعلی جای دلیل را میگیرد. این همان مغالطهی منشأ است که بالاتر توضیح دادم.
جایی است که قضاوت دربارهی علّت فاعلی جای دلیل را میگیرد. این همان مغالطهی منشأ است که بالاتر توضیح دادم.
علّت صوری به جای دلیل:
هرگاه شکل و شمایل یک چیز برای داوری دربارهی ماهیّت آن به کار رود:
بیشتر شباهتیابی نمادهای گوناگون با افکار فراماسونری و شیطانپرستی بر اساس همین مغالطه است.
مهدی خزعلی هرجا دو مثلّث در هم متداخل میبیند ردّپای صهیونیسم را آنجا میجوید خواه یک کاشیکاری عادی باشد خواه طرح روی جلد یک کتاب.
هرگاه شکل و شمایل یک چیز برای داوری دربارهی ماهیّت آن به کار رود:
بیشتر شباهتیابی نمادهای گوناگون با افکار فراماسونری و شیطانپرستی بر اساس همین مغالطه است.
مهدی خزعلی هرجا دو مثلّث در هم متداخل میبیند ردّپای صهیونیسم را آنجا میجوید خواه یک کاشیکاری عادی باشد خواه طرح روی جلد یک کتاب.
علّت مادّی به جای دلیل:
هرگاه تمام یا بخشی از اجزای تشکیلدهندهی یک چیز مبنای داوری دربارهی آن شود:
رادیو زمانه رسانهای جهتدار و اطمینانناپذیر است چون بر اساس پول یک دولت خارجی میگردد.
زنانگی به عنوان یک جزء تشکیلدهندهی جسم-روان زنان، مبنای داوری دربارهی توانایی آنان در خلّاقیّت/مدیریّت/قضاوت شود.
هرگاه تمام یا بخشی از اجزای تشکیلدهندهی یک چیز مبنای داوری دربارهی آن شود:
رادیو زمانه رسانهای جهتدار و اطمینانناپذیر است چون بر اساس پول یک دولت خارجی میگردد.
زنانگی به عنوان یک جزء تشکیلدهندهی جسم-روان زنان، مبنای داوری دربارهی توانایی آنان در خلّاقیّت/مدیریّت/قضاوت شود.
علّت غایی به جای دلیل:
این همان مغالطهی خلط انگیزه و انگیخته است که پیشتر به آن پرداختم:
فلسفهی اسلامی را من فلسفه نمیدانم چون آن افراد برای دفاع از دین به فلسفهورزی رو آوردهاند. ( همین سخن را پیشتر دربارهی متکلّمان گفتهاند و این اواخر دربارهی روشنفکر دینی، نواندیش دینی و کلاً متفکّران دینی بازمیگویند که چون- از دید گویندگان- انگیزهی آنان از پیش مشخّص و معیّن است، محصول تفکّر آنان نمیتواند درخور اعتنا باشد.)
این همان مغالطهی خلط انگیزه و انگیخته است که پیشتر به آن پرداختم:
فلسفهی اسلامی را من فلسفه نمیدانم چون آن افراد برای دفاع از دین به فلسفهورزی رو آوردهاند. ( همین سخن را پیشتر دربارهی متکلّمان گفتهاند و این اواخر دربارهی روشنفکر دینی، نواندیش دینی و کلاً متفکّران دینی بازمیگویند که چون- از دید گویندگان- انگیزهی آنان از پیش مشخّص و معیّن است، محصول تفکّر آنان نمیتواند درخور اعتنا باشد.)
برای حصول نتیجه از دو راه میتوان رفت: راه دلیل و راه علّت. در عرصهی طبیعت علّت ما را به نتیجه میرساند و در عرصهی معرفت دلیل. در مورد علل از صدق و کذب و اثبات و ابطال و رد و قبول سخن نمیتوان گفت ولی در مورد دلایل چرا. گزارهها از آن حیث که صدق و کذب برمیدارند دلیل دارند، رفتن به سراغ علل ظهور افکار و جستجو از بود و نبودشان در جامعهای یا دورهای یا ذهنی خاص، صدق و کذبشان را متروک و مغفول مینهد. این خود یکی از نمونههای مغالطهی خلط انگیزه و انگیخته است که آدمی انگیزه (علّت) چیزی را تعیینکنندهی صدق و کذب (دلیل) آن بداند و از یکی به دیگری عبور کند. (فربهتر از ایدئولوژی، ع. سروش، در باب علّت و دلیل، ص ۳۶۷) لقمان ادب را از بیادبان آموخت و کیمیاگران که پایهگذاران علم شیمی هستند اغلب در خدمت دربارها بودهاند... اختراع سلاحهای جدید نیازمند اکتشاف قوانین نوین علمی است و ما امروز دربارهی این قوانین نه از روی خوبی و بدی انگیزههای آنان بلکه بر مبنای تجربه استدلال و قضاوت میکنیم. (ایدئولوژی شیطانی، همو، ص۸ به بعد) این مغالطه در کتابهای منطق بیشتر به عنوان خلط مقام ثبوت و اثبات شناخته میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.