سخنان برادران خاتمی و دیگر منتقدان داخل و خارج، جمعبندی مجدّد جنبش سبز را الزامی میکند.
۱- چرا باید اعتراض کرد؟
فرض این است که در نظامی که پس از انقلاب بر اساس قانون اساسی منتخب مردم روی کار آمد، سروکار داریم؛ بدون نفی چشمبسته و شعارزدگی، چند دلیل قانعکننده برای انتقاد اساسی داریم؟ دستکم سه دلیل عمده:
یک. هر گونه اصلاح در ساختار، قوانین و افراد نظامی که نام جمهوری دارد از طریق انتخابات است ولی پس از گذشت چندی از اوایل انقلاب دایرهی خودیها تنگتر شد و در دو دههی اخیر به مرور با نظارت استصوابی به انتصاب انتخابنما بدل شد.
دو. عدالت قضایی در ایران وجود ندارد، خودیها به سادگی از حسابرسی ایمن هستند ولی بدترین برخوردها با غیرخودیها (از هر نوع) میشود. روند قضایی از بازداشت تا محاکمه و زندان دلبخواهی است و به هیچ یک از اصول قوانین اساسی و عادی در این باره عمل نمیشود.
سه. اختیارات ولیّ فقیه در طول زمان با گسترش رسمی (تفسیر خاص شورای نگهبان) و غیر رسمی (توافقهای پنهانی دولتمردان) روبهرو شد و نفس انقلاب سال ۵۷ یعنی شورش ضدّ یک قدرت مطلقه، زیر سؤال رفت.
یک. هر گونه اصلاح در ساختار، قوانین و افراد نظامی که نام جمهوری دارد از طریق انتخابات است ولی پس از گذشت چندی از اوایل انقلاب دایرهی خودیها تنگتر شد و در دو دههی اخیر به مرور با نظارت استصوابی به انتصاب انتخابنما بدل شد.
دو. عدالت قضایی در ایران وجود ندارد، خودیها به سادگی از حسابرسی ایمن هستند ولی بدترین برخوردها با غیرخودیها (از هر نوع) میشود. روند قضایی از بازداشت تا محاکمه و زندان دلبخواهی است و به هیچ یک از اصول قوانین اساسی و عادی در این باره عمل نمیشود.
سه. اختیارات ولیّ فقیه در طول زمان با گسترش رسمی (تفسیر خاص شورای نگهبان) و غیر رسمی (توافقهای پنهانی دولتمردان) روبهرو شد و نفس انقلاب سال ۵۷ یعنی شورش ضدّ یک قدرت مطلقه، زیر سؤال رفت.
۲- چه راههایی پیش روست؟
یک. اصلاح امور با بقای مسئولان انتصابی فعلی. (اصلاحطلبی خاتمی و شعار اجرای بیتنازل قانون اساسی)
دو. اصلاح امور با تغییر مسئولان انتصابی فعلی. (بخشی از جنبش سبز)
سه. حرکت به سوی همهپرسی با هر گونه اعتراض ممکن و مجاز. ( بخشی از جنبش سبز و اپوزیسیون)
دو. اصلاح امور با تغییر مسئولان انتصابی فعلی. (بخشی از جنبش سبز)
سه. حرکت به سوی همهپرسی با هر گونه اعتراض ممکن و مجاز. ( بخشی از جنبش سبز و اپوزیسیون)
۳- اصلاحطلبی و جنبش سبز، شباهتها و تمایزها
اصلاحطلبی بخش اوّل گزینهی یک از بند دو بود که به بنبست خورد. «اجرای بیتنازل قانون اساسی» هم چیزی نیست که رهبر فعلی به آن تن دهد. کشاکش فعلی او با احمدینژاد به خاطر دخالت وی در عزل وزیر اطّلاعات بود که یکی از همین اختیارات توافقی و غیررسمی است؛ درسی که جنبش سبز از این جنجال میگیرد این است که رهبر نظام حتّی به قیمت اتّفاقات اخیر حاضر نیست دست از دخالت در کار دیگران بردارد و در چارچوب قانون اساسی عمل کند، وقتی او به نورچشمی خود باج ندهد، به چه کسی خواهد داد؟
وقت تعارف و کنایهبازی گذشته است. اگر جنبش سبز ماهیّتی جدا از اصلاحطلبی دارد- که به باور من دارد- پس باید خیلی صریح شعار اصلی داده شود. انقلاب ایران زمانی انقلاب شد که آیتالله خمینی گفت: «شاه باید برود». مجتبی واحدی که میگوید من «دیگر» اصلاحطلب نیستم، دو سال از زمانه عقب است، چون دوسال است که اصلاحطلبی اصلاً معنایی ندارد. تاجزاده که میگوید: «انتخابات آزاد»، باید تا به حال دانسته باشد که با وجود سیّدعلی خامنهای چنین چیزی غیرممکن است. یک شعارناممکن را بارها تکرار کردن دستکم گرفتن مخاطبان است.
وقت تعارف و کنایهبازی گذشته است. اگر جنبش سبز ماهیّتی جدا از اصلاحطلبی دارد- که به باور من دارد- پس باید خیلی صریح شعار اصلی داده شود. انقلاب ایران زمانی انقلاب شد که آیتالله خمینی گفت: «شاه باید برود». مجتبی واحدی که میگوید من «دیگر» اصلاحطلب نیستم، دو سال از زمانه عقب است، چون دوسال است که اصلاحطلبی اصلاً معنایی ندارد. تاجزاده که میگوید: «انتخابات آزاد»، باید تا به حال دانسته باشد که با وجود سیّدعلی خامنهای چنین چیزی غیرممکن است. یک شعارناممکن را بارها تکرار کردن دستکم گرفتن مخاطبان است.
۴- در انتخابات مجلس چه باید کرد؟
یک. شرکت در انتخابات
دو. کنارکشیدن یا تحریم آن
سه. راه سوّم
دو. کنارکشیدن یا تحریم آن
سه. راه سوّم
روند پیشرفت امور نشان میدهد که حاکمان بدشان نمیآید اصلاحطلبان در انتخابات باشند، هم از ترس حرکت جریان مشّایی که با چهرههای ناشناس در حال حرکت و یارگیری است و هم دوپاره و کماثر کردن سبزها. امّا چرا نباید در انتخابات آینده شرکت کرد؟ شرکت در انتخابات گذشته ملاک نیست به سه دلیل:
اوّلاٌ: انتخابات آیندهی مجلس مشابه انتخابات گذشتهی مجلس است نه انتخابات گذشتهی ریاست جمهوری، آنجا با ردّ صلاحیّت بیسابقه اصلاحطلبان سرشان را بریدند و طبعاً شرکت در انتخابات اشتباه و مهر تأییدی بود بر آن عمل غیرقانونی شورای نگهبان.
ثانیاً: در برابر پرسش «پس چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردید؟» جواب میدهیم: خاتمی همیشه متّهم بود که به درستی از سرمایهی اجتماعی خود یعنی آرای مردم استفاده نکرده است. مردم در دوران اصلاحات جز سر صندوقهای رأی به صحنه نیامدند. رضا خاتمی بعدها گفت که تحصّنکنندگان مجلس انتظار داشتند مردم را کنار خود ببینند ولی آنان نیز نتوانستند مردم را همراه خود کنند پس حق داشتیم فکر کنیم یک خاتمی متفاوت میتواند با فشار مردمی، برای رفع دو نقیصهی بند اوّل به رهبر فشار بیاورد. میرحسین مجال نیافت چنین کند امّا کار ناتمام اصلاحطلبان را انجام داد یعنی مردم را به خیابان کشید.
ثالثاً: آوردن مردم به صحنه پس از انتخابات ۸۸ یعنی اصلاً معیارهای ما برای سنجش اوضاع و تصمیمگیری فرق کرده و از دوران اصلاحات خارج شدهایم. ممکن است خیلی کارها که دیروز درست نبود، امروز درست باشد و به عکس. پس برای شرکت کردن در انتخابات باید معیارهای دوسال اخیر را لحاظ کرد.
اوّلاٌ: انتخابات آیندهی مجلس مشابه انتخابات گذشتهی مجلس است نه انتخابات گذشتهی ریاست جمهوری، آنجا با ردّ صلاحیّت بیسابقه اصلاحطلبان سرشان را بریدند و طبعاً شرکت در انتخابات اشتباه و مهر تأییدی بود بر آن عمل غیرقانونی شورای نگهبان.
ثانیاً: در برابر پرسش «پس چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردید؟» جواب میدهیم: خاتمی همیشه متّهم بود که به درستی از سرمایهی اجتماعی خود یعنی آرای مردم استفاده نکرده است. مردم در دوران اصلاحات جز سر صندوقهای رأی به صحنه نیامدند. رضا خاتمی بعدها گفت که تحصّنکنندگان مجلس انتظار داشتند مردم را کنار خود ببینند ولی آنان نیز نتوانستند مردم را همراه خود کنند پس حق داشتیم فکر کنیم یک خاتمی متفاوت میتواند با فشار مردمی، برای رفع دو نقیصهی بند اوّل به رهبر فشار بیاورد. میرحسین مجال نیافت چنین کند امّا کار ناتمام اصلاحطلبان را انجام داد یعنی مردم را به خیابان کشید.
ثالثاً: آوردن مردم به صحنه پس از انتخابات ۸۸ یعنی اصلاً معیارهای ما برای سنجش اوضاع و تصمیمگیری فرق کرده و از دوران اصلاحات خارج شدهایم. ممکن است خیلی کارها که دیروز درست نبود، امروز درست باشد و به عکس. پس برای شرکت کردن در انتخابات باید معیارهای دوسال اخیر را لحاظ کرد.
کنارکشیدن یا قهر سیاسی را نیز در ابتدای زمامداری سیّدعلی خامنهای گروهی تجربه کردند و نتیجهاش را دیدند. «تحریم» جایی به کار میرود که اندک امیدی به اصلاح باشد تا با تحریم انتخابات، حاکمیّت واکنش نشان دهد امّا الآن وضع ما آنگونه نیست. امّا یک سؤال: در فرض تحریم چه اتّفاقی میافتد؟ از دید من چه تحریم از سوی نامزدها باشد و چه رأیدهندگان اتّفاق خاصّی نمیافتد؛ آنقدر از مردم میآیند که خوراک تبلیغاتی رسانههای نظام فراهم شود و البتّه کسانی که آمار را در انتخابات گذشته دستکاری کردند، میتوانند تعداد رأیدهندگان را هرقدر که خواستند اعلام کنند پس تحریم هم گرهی را نمیگشاید. ولی از شرکتِ زیانبار بهتر است.
راه سوّم این است که علاوه بر غیرقانونی دانستن انتخابات فرمایشی، به دنبال حضور فعّال خیابانی مانند ۲۵ بهمن در روز انتخابات باشیم. این از تحریم منفعلانه بهتر است؛ خروش مردم در روز انتخابات بازتابی چندبرابر خواهد داشت و مهر تأییدی بر تداوم جنبش سبز خواهد بود و مجال تبلیغات نادرست را از رسانههای نظام خوهد گرفت. این بار اوّلی است که من با این صراحت دربارهی حضور خیابانی مردم مینویسم و در صورت اقبال عام یافتن باز هم بیشتر به آن میپردازم. این کار کوچکتر است که به فرایند محدود انتخابات اختصاص دارد.
۵- کار اساسی و مهمتر
اهمیّت عمل جزء به جزء و آرام را هیچگاه نباید فراموش کرد. هر راهی که بتواند به تدریج ولی مطمئن ما را به مقصد برساند بر هر تصمیم شتابزده ارجح است. پیشنهاد برنامهای که جمع بیشتری از منتقدان را در بر بگیرد بر تکروی تندروانه برتری دارد.
یکی از مهمترین دلایل اینکه سیّدعلی خامنهای چنین جایگاهی یافته، این است که چنین به مردم باورانده شد که وی از ابتدا نه برای رهبری رقیبی داشت و نه حالا جایگزینی دارد. اوّلاً اخبار موثّقی از توصیهی مشابه آیتالله خمینی به هاشمی رفسنجانی برای رهبری پس از خود هست که وی در یک فروتنی نابجا آنرا نادیده گرفته و میگیرد. ثانیاً سیّدعلی خامنهای هیچ چیز بیش از بسیاری روحانیان منتقد خویش ندارد جز سیاستورزی خاص خود که تا کنون نتیجه داده است. من پیشتر این پیشنهاد را مبتنی بر یافتن جانشینی برای او دادم و الآن نیز آنرا عملی میدانم؛ امّا کمترین کاری که همه میتوانند بکنند کاریست که برخی اصولگرایان به آن رسیدهاند، وبلاگنویسی که میگوید آیا اتّهامزدن الآن بد شده یا پیشتر و در جریان مناظرات هم بد بود؟ یا کسی مانند افروغ که ولیّ فقیه را در آستانهی شاهشدن میبیند همه دارند آرام آرام از رهبر نظام انتقاد میکنند ولی به زبان و شیوهی خود. اصلاحطلبان بیشترین انتقاد را از وی دارند ولی کسی الآن در مقام شخص دوّم مملکت در برابر او ایستاده که از جمع اصولگرایان جدا شده است. وقت آن است که منتقدان حکومت ایران پیکان نقد خود را متوجّه شخص اوّل مملکت کنند. بیتفاوتی یا رضایت او دربارهی اخبار زندانها، نقش او در حذف مخالفان، تشویق حضور نظامیان در سیاست، تناقضهای رفتاری وی (برای مثال سکوت در برابر ادّعای ملاقات او با امام زمان ولی انتقاد از بیان همین ادّعا از زبان دیگران)، اشتباه درباره احمدینژاد و بسیاری اعمال دیگر درخور سرزنش و نقد هستند. نفی رهبر پیشکش، انتقاد از شخص رهبر باید از زبان سران اصلاحطلب بر اساس مذهب، عقل و قانون آغاز شود این اوّلین و کمترین کار است که پیامدهای بزرگی خواهد داشت.
اگر فعّالان سبز نتوانند تحریم فعّال انتخابات و انتقاد از رهبر را به عنوان دو برنامه عملی کنند، بعید میدانم از جنبش سبزی که خرداد ۸۸ شکل گرفت چیز دندانگیری باقی بماند. شرکت در انتخابات آن هم در حالیکه موسوی و کروبی در حصر هستند، استهزای جنبش سبز است و ناتوانی در انتقاد از رهبر هم نشانهی نداشتن جرأت، شجاعت و همّت لازم برای تغییر امور است. مردم را چشمانتظار اقدام چنین کسانی خواستن دور از انصاف و مروّت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.