۵۰- کامل نامیسّر(unobtainable perfection)
هر گزینهای در چندراهههای زندگی یا عیب و نقصهایی دارد یا ما دارای استحقاق بیش از آن نیستیم؛ حال هرگاه کسی در مقام انتخاب، یک حالت ایدهآل را آنقدر دارای شرایط دور از دسترس تصوّر کند که امر انتخاب را مشکل یا ممتنع کند، دچار مغالطهی «کامل نامیسّر» شده است.
الف. ما در صورتی با امریکا ارتباط بر قرار میکنیم که از منطقه خارج شود، دست از خوی استکباری خود بردارد، داراییهای ایران را آزاد کند، دست از کارشکنی در سازمان تجارت جهانی، سازمان انرژی اتمی، سازمان ملل و.. بردارد، از اسرائیل حمایت نکند و... (بدون شرح)
ب. ازدواج ایدهآل:
پسر فرضی: دختر دلخواه من بسیار زیباست، پیش از من حتّی به درخواست خواستگاری کسی جواب مثبت نداده است، من مرد آرمانی او هستم، کار میکند ولی در محیط خانه (مترجمی و...)، کار خانه را با کمال میل انجام میدهد، عاشق من است، پدرش بسیار ثروتمند است، اهل بیرون رفتن با دوستان خود نیست، مادر، خواهر و خانوادهی مرا میپرستد و ...(!)
دختر فرضی: پسر دلخواه من برازنده و بلندقامت و خوشپوش است، هرقدر به دیگر زنان بیاعتناست نسبت به من خیلی دقیق است و حتّی به برداشتن یک مو از ابروی من واکنش نشان میدهد و تاریخ اوّلین نگاه، اوّلین گفتگو، اوّلین.. را با ذکر جزئیّاتی که از دید همه پنهان میماند فراموش نمیکند، کمتر وقتی دست خالی به خانه میآید و با هر مناسبتی برای من هدیه میآورد، رفتار و منش او باعث رشک دیگر دختران فامیل میشود، به هیچ درخواست من «نه» نمیگوید، رفتار جنسیش آمیزهای از هنر، ادب و درک مقولهی پیچیدهای به نام «زن» است، حتّی از استعمال واژههایی مانند «جوانمردی» که بوی مردسالاری دارد متنفّر است، نمیگذارد در خانه دست به سفید و سیاه بزنم...(!)
پسر فرضی: دختر دلخواه من بسیار زیباست، پیش از من حتّی به درخواست خواستگاری کسی جواب مثبت نداده است، من مرد آرمانی او هستم، کار میکند ولی در محیط خانه (مترجمی و...)، کار خانه را با کمال میل انجام میدهد، عاشق من است، پدرش بسیار ثروتمند است، اهل بیرون رفتن با دوستان خود نیست، مادر، خواهر و خانوادهی مرا میپرستد و ...(!)
دختر فرضی: پسر دلخواه من برازنده و بلندقامت و خوشپوش است، هرقدر به دیگر زنان بیاعتناست نسبت به من خیلی دقیق است و حتّی به برداشتن یک مو از ابروی من واکنش نشان میدهد و تاریخ اوّلین نگاه، اوّلین گفتگو، اوّلین.. را با ذکر جزئیّاتی که از دید همه پنهان میماند فراموش نمیکند، کمتر وقتی دست خالی به خانه میآید و با هر مناسبتی برای من هدیه میآورد، رفتار و منش او باعث رشک دیگر دختران فامیل میشود، به هیچ درخواست من «نه» نمیگوید، رفتار جنسیش آمیزهای از هنر، ادب و درک مقولهی پیچیدهای به نام «زن» است، حتّی از استعمال واژههایی مانند «جوانمردی» که بوی مردسالاری دارد متنفّر است، نمیگذارد در خانه دست به سفید و سیاه بزنم...(!)
ج. استدلال یک متخصّص دارو: هر سه داروی موجود برای درمان این بیماری، دارای عوارض جانبی هستند و توصیه نمیشوند. (هیچ دارویی بدون عوارض نیست، پرسش اینجاست که اگر درصورت استعمال نکردن دارو بیمار با خطر مرگ مواجه شد، چه؟ پس تا آمدن دارویی بهتر، آنکه از دیگران عوارض کمتری دارد باید توصیه شود)
د: و گفتند به تو ایمان نمیآوریم مگر آنکه برای ما از زمین چشمهای بجوشانی یا برای تو باغی از خرما و انگور باشد . در لابهلای آن جویباری جاری گردانی یا پارهای از آسمان را چنانکه گمان داری بر ما فروبیندازی یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری یا خانهای از زر و زیور داشته باشی یا به آسمان بالاروی و بالارفتنت را باور نکنیم مگر آنکه کتابی بر ما فرود آوری که آنرا بخوانیم (اسراء، آیات ۹۰ تا ۹۳)
۵۱- تخصیص (accident)
هنگامیکه با برشمردن حالات خاص و استثنایی بخواهیم یک قانون کلّی را رد کنیم، مرتکب این مغالطه میشویم:
الف. مثال کلاسیک این مغالطه نقل قول افلاطون از سقراط در نقد لزوم امانتداریست که میگوید: «فرض کن کسی شمشیرش را در حال سلامت نفس به من سپرد امّا در حال خشم یا جنون به من مراجعه کرد تا کسی را بکشد و آنرا درخواست کرد آیا باید من آنرا به وی بازگردنم؟»
ب: مراعات قوانین راهنمایی و رانندگی لزومی ندارد، فرض کنید زن باردار یا مجروحی به همراه دارید که بخواهد به بیمارستان برسد، در این هنگام مراعات این قوانین جان آنها را به خطر میافکند.
ج. آیا راستگویی همیشه خوب است؟ اگر این قانون کلّی باشد، به هنگام تحقیق شغلی از دوست نزدیک شما و پرسش از اینکه به نمازجمعه میرود یا چه روزنامههایی میخواند، باید راستش را بگویید و در این صورت او رد میشود و نمیتواند مشغول به کار شود. ( دربارهی ب و ج باید گفت که استثناها همیشه وجود دارند و هیچ وقت کلّیّت یک قانون را زیر سؤال نمیبرند و برای توجیه آنان میتوان به قوانین دیگری استناد و اهم و مهم کرد، برای نمونه مورد ج را با مثال بعد مقایسه کنید)
د. درست است که تفتیش عقاید ممنوع است امّا آیا باید اجازه دهیم منحرفان و بیاعتقادان در دانشگاهها یا مناصب دولتی وارد شوند و زمینه برای اینکه در آینده به مقامات تأثیرگذاری برسند فراهم شود؟ ( بسیاری از آزادیهایی که در قانون اساسی آمده با قید «مگر اینکه...» همراه است که اجازه میدهد مجریان، آن محدودیّت را تا هر حد که خواستند گسترش دهند امّا اصل بیست وسوّم قانون اساسی هیچ استثنایی برای ممنوع بودن تفتیش عقاید نیاورده است؛ با این وصف تمام جلسات مصاحبهی غیرعلمی یا نامربوط به شغل و همهی تحقیقات مربوط به احوال شخصی، عقاید و رفتارهای افراد در این سی ساله مخالف قانون اساسی ،عقل و شرع بوده است.)
۵۲- مناقشه در مثال (refusing the example)
اگر استدلالی جنبهی قیاسی و عقلی داشته باشد و ما برای آن دلیل بیاوریم و پس از آن مثال ارائه کنیم، اگر کسی به جای اینکه به دلیل یا مدّعای ما توجّه کند فقط مثال را رد کند، مرتکب این مغالطه شده است. گاه حتّی مثال هم مثال بدی نیست ولی نحوهی ارائهی آن اشکال دارد و مخاطب از این ضعف استفاده میکند و با به رخ کشیدن آن، مثال را رد میکند. طبعاً وقتی استدلال استقرائی باشد، ردّ مثال نه تنها لازم بلکه کافی هم هست و در سایر استدلالها نیز نقد مثال لازم است ولی کافی نیست و باید به دلایل اصلی مدّعا توجّه کرد:
الف. در مناظرهی انتخاباتی، کرّوبی ایراد معروفی به احمدینژاد گرفت که تو در جلسهی شورای هماهنگی خلیج شرکت کردی و زیر تابلوی (دول الخلیج العربیّه) نشستی. احمدینژاد از خدا خواسته اشتباه نحوی نهفته در ایرادش را به او یادآوری کرد که معنای این عبارت «دولتهای خلیج عربی» نیست بلکه «دولتهای عربی خلیج» است. امّا کرّوبی باید همینجا میگفت که ما «دولتهای عربی خلیج» هم نداریم و این خلیج نام دارد و باید «دولتهای عربی خلیج فارس» میبود و حذف واژهی «فارس»، به تنهایی تحریف نام این خلیج است و عمل تو اشتباه بوده است.
ب. قرآن در بسیاری از جاها دعوت به مشاهده رؤیت آسمان و زمین و آیات الهی میکند. حال اگر کسی در یکی یا بعضی از آنها مناقشه کند مثلاً وقتی قرآن میگوید «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت»، بگوید اگر کسی جایی بود که شتر نداشت به کجا نگاه کند؟ میگوییم منظور یکی از آفریدگان خداست؛ شتر نبود، شترمرغ یا کانگورو یا مرغ یا مورچه یا هرچه.
ج. در سورهی شعراء موسی با فرعون گفتگو میکند و دلایل او پیرامون خدابودنش را به چالش میکشد و سخنان خود را بیان میکند، در پایان برای محکمکاری دو معجزهی عصایی که مار میشود و دست نورانی را نشانش میدهد امّا فرعون بدون توجّه به تمام سخنان قبلی به دو کار آخرش اشاره کرد و گفت:«قال للملأ حوله إنّ هذا لساحر علیم»، یعنی فرعون به اطرافیانش گفت که این مرد جادوگر آگاه و کارآزمودهایست.
د. ترکیه بر خلاف ایران به دلیل داشتن روابط مناسب با تمام قدرتهای دنیا و سازمانهای بینالمللی قدرت مانور بسیار زیادی برای تأثیرگذاری در منطقه و انتقاد از فشارهایی که به مسلمانان کشورهای دیگر وارد میشود دارد و نقش این کشور را در خوشامدگویی به بهار عربی، پرداختن به مسأله فلسطین و اعتراض به برخورد با مسلمانان چین، نمیتوان انکار کرد. فرد معترض: مسلمانان چین، ترک هستند و اعتراض ترکیه به خاطر ترک بودن آنها بوده است. (اوّلاً یکی بودن زبان فقط یکی از نقاط اشتراک آنهاست، از کجا میدانیم فقط به آن خاطر بوده؟ ثانیاً این تنها یکی از گروه مسلمانانی است که ترکیه از آنها حمایت کرده است، دیگران چطور؟ چرا ایران که در بند نژاد یا روابط محدود نیست - پیش از آنکه متّکی زیر فشار افکار عمومی نیمچه گفتگویی با وزیر خارجه چین کند- سکوت اختیار کرد؟)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.