پایگاه برهان آنچه را که بسیاری از خردهگیران به انتقاد از دخالت نظامیان در سیاست بیان کردهاند، با تفصیل بیشتری آورده است. گذشته از تفسیر به رأیهایی که سخنان بنیادگذار جمهوری اسلامی را دربارهی دفاع از اسلام و نظام، با برخورد با جناحهای درون حاکمیّت به عنوان مقابله با براندازان یکی کرده است، توصیف فعّالیّت حزبی به باندبازی خیلی بانمک بود (با این وصف مهدوی کنی و مصباح یزدی الآن در حال باندبازی هستند) پس به جای تفسیر گستردهی «فعّالیّت سیاسی» و بیان اینکه رأیدادن هم گونهای فعّالیّت سیاسی است، کافیست به کارکرد سپاه در دو انتخابات گذشتهی ریاست جمهوری دقّت شود؛ گرچه دیوار حاشا بلند است و میتوان همهچیز را منکر شد. امّا در این نوشته عرض بنده چیز دیگریست.
آیتالله خمینی بیطرفی رهبر نظامیان- یعنی فرمانده کلّ قوا- را در جناحبندیهای سیاسی مفروض میگرفت و از نظامیان زیر نظر او دعوت میکرد که از سیرهی رهبر خود پیروی کنند و میگفت:« قوای مسلّح مطلقا چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها در هیچ حزب و گروهی داخل نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند» و میافزود: « و بر رهبر یا شورای رهبری است که با قاطعیّت از این امر جلوگیری کنند». انتقاد اصلی منتقدان به نظامیان حکایت سخن گفتن با در است مگر دیوار بشنود. آنان نامستقیم به رهبر یادآوری میکنند که در دوران رهبری خود کمتر بیطرف بوده و در دو دورهی اخیر ریاست جمهوری - بلکه پیش از آن- ابتدا پنهان و بعدها در عیان از یکی از نامزدان حمایت کرده و الآن برای یکپارچه بودن اصولگرایان در انتخابات مجلس رهنمود میدهد که یک لیست بدهند، زمزمهی دورخیز مجدّد قالیباف برای ریاست جمهوری به تشویق رهبر هم به گوش میرسد و مانند آن؛ طبیعی است که وقتی فرمانده نظامیان بیطرف نباشد، زیردستانش هم به رئیس خود اقتدا میکنند. انتقاد از بیطرف نبودن نظامیان، انتقاد از رهبریست که خود را در حدّ رئیس یک جناح پایین آورده است. امر واضحی بود ولی گفتم یادآوریش شاید خالی از فایده نباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.