چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
روزهای فوتبالی اروپاست و سالگرد بازی ایران و کره؛ کمی پرداختن به فوتبال به عنوان سرمشقی کوچک از جامعه شاید بد نباشد. با اندک توجّهی میتوان بحث زیر را بر ساختار اجتماعی- سیاسی و نحوهی برخورد منتقدان با آن منطبق کرد. سؤال اصلی این روزهای فوتبال و ورزش ایران، قیمتهای گران بازیکنان و باشگاههای دولتی و بیبازده است. آیا توصیف واقعی از اوضاع همین است؟
از مقایسهی سادهانگارانهی حقوق یک استاد دانشگاه با بازیکن فوتبال یا یادآوری دخترک گلفروش سر چهارراه و مسائلی ازاین دست که بگذریم، قیمت بازیکنان ایران هنوز با یک لیگ معتبر در سطح آسیا هم فاصله دارد امّا آرام آرام دارد به جایی میرسد که بتوان آنرا در کنار عاملی مانند زیستن در کشور خود، به عنوان مانعی برای مهاجرت به کشورهای عربی در نظر گرفت. پارسال همین وقتها با تصمیم برخی تیمها به کاستن از دستمزد بازیکنان، موج جدید مهاجرت به کشورهای عربی شروع شد که تا کنون پیامدی جز خالیشدن لیگ ایران از ستارهها، تقویت لیگهای عربی و پایینآمدن سطح بازیکنان ملّیپوش به دنبال نداشته است. اگر این قیمتها بتواند جلو این مهاجرت زیانآور را بگیرد، بسیار هم خوب است.
امّا یک سؤال: اگر فلان بازیکن اروپایی دستمزدی متناسب با میزان درآمدزایی خود برای باشگاه، با توجّه به تبلیغات و پخش تلویزیونی، بلیتفروشی و جزآن میگیرد، چرا باید بازیکن ایرانی چنین قیمتی داشته باشد؟ ابتدا بد نیست کمی با شک به اصل بیخدشهی «فوتبال، صنعت است» نگاه کنیم. فرض کنیم در کشور ما تناسب دخل و خرج موجود به گردش مالی اندک و مسابقات کمتماشاگر بینجامد، در عوض کمک دولتی رونق بیشتر مسابقات را در پی داشته باشد، آیا باز هم جواب به سؤال بالا همین است؟ از طرف دیگر در همین کشورهای عربی، خرج فوتبال از دخل آن بیشتر است. بسیاری از باشگاههای بزرگ اروپا مانند چلسی و منچسترسیتی و چند باشگاه دیگر که به تازگی به تملّک افراد متموّل درآمدهاند، با تزریق پول آغاز کردهاند و شاید جذب ستارهها به درآمدزایی بیشتر در آینده نیز منجر شود. بدون مالکان خرپول، فوتبال امروز اروپا شکل و شمایل دیگری داشت؛ کسانی که بخشی از پول تجارت خود را خرج علاقهشان میکنند. امّا این تمام موضوع نیست.
بسیاری از کنار پرداختنشدن حقّ پخش تلویزیونی به سادگی میگذرند و صداوسیما نیز- آن چنان که نیازی به توضیح ندارد- علاقهای به پرداختن به آن ندارد. بعضی خیلی ساده میگویند که دولت پول باشگاهها را میدهد و فرقی نمیکند که از طریق صداوسیما حقّ پخش بدهد یا از ابتدای فصل با تخصیص بودجه باشگاهها را اداره کند. این استدلال از چند جنبه مخدوش است:
به باشگاههای پرسپولیس و استقلال نگاه کنید؛ این دو باشگاه برای چند ماه، برنامهای بیرقیب را در رقابت با برنامههای ماهوارهای برای صداوسیما فراهم میکنند. بیرقیب از این جهت که حتّی بهترین پیدارهای صداوسیما از لحاظ جذّابیّت نمیتوانند با پخش زنده فوتبال برابری کنند. تکرار آنها را وقت دیگری هم میتوان دید امّا پخش زندهی فوتبال جایگزینی ندارد. یک پیدار (سریال) دست بالا به مدّت یکسال هفتهای یک ساعت را پر میکند اما هر مسابقهی فوتبال شامل دو نیمه و فرصت پیش و پس از آن، میان برنامه، تبلیغات، حضور و گفتگوی کارشناسان و مسابقهی پیامکی میشود. یک پیدار الف صداوسیما بودجهای معادل بیستوپنج میلیارد تومان دارد؛ خودتان میزان حقّ پخش واقعی هرکدام از این دو باشگاه را حدس بزنید. در حقیقت امثال کریمی، مجیدی و دیگر ستارگان این دو باشگاه در چند سال گذشته درآمدزایی فراوانی داشتهاند امّا برای صداوسیما نه برای خود یا باشگاهشان. در صورت تقسیم منصفانهی حقّ پخش به این دو باشگاه و دیگر باشگاهها، حتّی تیمهای صنعتی هم بخت چندانی برای رقابت با دو باشگاه بزرگ پایتخت در بازار نقل و انتقالات نخواهند داشت. طبعاً این تزریق سالم و بحق پول به قیمتهای نجومی بیشتر نخواهد انجامید بلکه با توافق مسؤولان میتوان جلو دلّالی را گرفت. اگر قرار باشد برای یک بازیکن ایرانی دو سه میلیون دلار پرداخت، چرا بازیکنان در آستانهی بازنشستگی فوتبال جهان به جای رفتن به امریکا، شرق دور یا کشورهای عربی به ایران نیایند؟ جذب ستارگان به پرشدن ورزشگاهها، تمایل بیشتر صنعت برای تبلیغ در فوتبال و جز آن خواهد انجامید. امّا دولت چرا باید چنین فرصتی را برای دولتی نگهداشتن باشگاهها از دست بدهد؟ هم پول کمتری پرداخت میکند هم به دخالتهای مدام خود در تعیین هیئت مدیره، مدیر عامل و دیگر مسائل باشگاهها ادامه میدهد. برای بستن دهان ای اف سی نیز خصوصیسازی صوری کفایت میکند.
گذشته از استثناهایی مانند مسی و رونالدو به تفاوت قیمت یک بازیکن عادی در لیک اسپانیا (فرضاً نکونام) با بازیکن خوب (میانگین قیمت کاکا و هیگواین مثلاً) اگر نگاه کنید میبیند که دوّمی بیش از پانزده برابر اوّلی قیمت دارد. چنین چیزی اصلاً در فوتبال ایران مشاهده نمیشود. تفاوت قیمت یک بازیکن گران با بازیکن متوسّط حدّاکثر سه برابر است. نصرتی پارسال - با احتساب کاهش ارزش پول- با بنگر امسال پرسپولیس حدود دویست سیصد میلیون تومان تفاوت قیمت دارد. اگر زوج جدید خطّ دفاع را ششصد میلیون گرانتر از زوج پارسالی بدانیم، این تفاوت، فرق ردهی اوّل جدول ردهبندی با ردهی سیزدهم است. منصفانه نیست؟
روزنامهی اعتماد از نقش مربّی تیم جوانان در پیوستن چند بازیکن تیم ملّی جوانان به پرسپولیس انتقاد کرده بود. متأسّفانه باز هم ما اینجا فقط گرفتن حقّ مشورت مفروض اکبر محمّدی را میبینیم. همان حساسیّت قدیمی به پول دادن و گرفتن که باعث میشود هر مربّی خارجی که به ایران بیاید با انگ دلّّال برچسب بخورد و البتّه دلّالی آشکار بسیاری از مربّیان وطنی- با همکاری بیشائبهی بخش ناسالم مطبوعات- همیشه مسکوت میماند. حضور این جونان در تیمهای بزرگ چیزی است که چند سالی است مشاهده نمیشود و به تقویت تیم امید و ملّی ایران در سالهای آینده خواهد انجامید. اگر محمّدی باعث شود چند بازیکن دیگر تیم ملّی جوانان به استقلال، ذوبآهن و سپاهان بروند، بیگمان خدمت بزرگی به آیندهی فوتبال ایران کرده است.
وقتی یونان در اروپا قهرمان شد، مجید جلالی و گروه کارشناسان از تمام شدن دوران ستارهها و آغاز سیستمسالاری میگفتند و ما حرص میخوردیم. جای خوشحالی است که ارزش فردیّت و شمایل ستارهگون بازیکنان به عرصه برگشته است. حتّی بزرگترین تیمهای دنیا- چه باشگاهی و چه ملّی - بدون دو سه ستارهی بزرگشان کارایی خوبی نخواهند داشت و فوتبال ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. عمدهی جذّابیّت فوتبال و تفاوت آن با پلی استیشن، حرکات و اعمال بدیع و دور از انتظار کسانی است که در چارچوبهای از پیش تعیین شده نمیگنجند و بسیاری اوقات به نتایج متفاوتی میرسند. جملهی «بیچاره ملّت/کشور/جامعه/تیمی که به قهرمان نیاز دارد» را فراموش کنید. «قهرمانان» هستند، برای ظهور خود از کسی اجازه نمیگیرند، با برنامهریزی به دنیا نمیآیند و به رغم تلاش ضرب و تقسیمکنندگان، با حضور خود تمام محاسبهها را به هم میريزند.
مد شده ملت اینطوری تیتر میزنند؟ این هم یکی
پاسخحذفhttp://disa.blogfa.com/post-175.aspx
اشکال مهاجرت بازیکنان به خارج چیست؟ این می تواند منبع پول برای داخل باشد. مدیر مربوطه هم به جای تلاش برای خرید میلیاردی ستاره هایی که در نتیجه گیری داخلی و خارجی تیم خودشان و تیم ملی اثر محسوسی ندارند می تواند به فکر بیفتد تیم های امید و جوانانش را تقویت کند تا بازیکنان جوان ارزان ایرانی را به مرحله صادرات برساند و پول دربیاورد.
پاسخحذفبازیکنان مهاجر احتمالا در محیط حرفه ای تر و سالمتر چیزهایی برای آینده فوتبال ایران خواهند داشت تا در آخر دوران بازیگری و پس از آن ارائه دهند. بگذریم که بازی در لیگ های خارجی یک محک واقعی از قیمت ها هست آنها که با تبلیغ مطبوعات دلال بزرگ شده اند برگشت خواهند خورد.
این منافاتی با ستاره داشتن ندارد. علی کریمی و مهدی مهدوی کیا از سنین پایین مشهور و معروف بودند.
واقعا نتایج فوتبالهای عربی چقدر از ما متفاوت بوده که دولت ما از آنها الگو بگیرد؟ اگر ورود پولدارها به لیگهای اروپایی را مثال می زنید مدیریت دولتی همیشه با ناکارامدی و فساد آمیخته بوده است و قیاس مع الفارق است. از این گذشته همین تیم ها را بدهند به پولدارهای ایرانی (هرچند در مورد استقلال پرسپولیس من نوعی سهامی عام را توصیه می کنم) نتیجه خیلی خواهد بود.
اين نظر دربارهی كدام متن بود؟
حذف۱- دربارهی زيان ِرفتن به ليگهای عربی نوشتهام نه ليگهای اروپايی؛ مثالها هم راجع به همانجاست.
۲- در بند پنج از انحصارطلبی مديريّت دولتی و خصوصیسازی صوری انتقاد كردهام. در حقيقت باشگاهها با پرداخت حق پخش واقعی از بودجه و مديريّت دولتی بینياز میشوند.
مطلب شما بجا بود اما متاسفانه نقش دلال ها و مافیای فوتبال در ایران را نادیده گرفته اید، چیزی که مطمئن باشید در آینده فوتبال ایران را فرا می گیرد فوتبال فاسد مثل چیزای دیگه مون.
پاسخحذفبد نیست بدانید تیتر جند روز ÷یش روزنام ورزشی تماشا چنین بود :
"رویانیان 6 فتح اله زاده 0 " و این تیتر 40 میلیون تومان برای آقای رویانیان آب خورد!
تا وقتی دست دولت مدرن در دخالت در زندگی، دین، اقتصاد، فرهنگ، موسیقی، سینما، فوتبال و غیره مردم باز است، همه اینها دچار ناهنجاری شده و در خطر نابودی قرار می گیرند. قهرمانهای فوتبال هم خوش شانس اند که کاری که می کنند نه از دست دیگری بر می آید، نه قابل قلب کردن است، والا مافیاهای اقتصادی وزارت اطلاعات یا سپاه علی کریمی را به جرم جاسوسی به زندان می انداختند و پاهایش را مصادره می کردند و با آن پول آن در می آوردند یا مافیاهای ایدئولوژیک او را در حصر خانگی می کردند و یک علی قلابی را به زور تبلیغ و بیست و سی به ذهن و دید مردم می خوراندند. قهرمانان فوتبال شانس دارند چون فوتبال ساده و همه فهم است و نمی توان به این راحتی حقیقت آن را قلب کرد والا همین فوتبال هم در آنجا که حدیث قهرمانان نیست ناهنجار و رو به نابودی است.
پاسخحذف