دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۱
۱- فیلسوفان اسلامی اصلی دارند که میگوید «لا تکرّر فی الوجود». ما بین دو بینهایت ِازل و ابد هستیم و هیچ دو لحظهی تکراری در جهان وجود نداشته و نخواهد داشت یعنی به هیچ گذشتهای نه میتوان بازگشت و نه چنین ادّعایی مطلوب است. هر اتّفاق و رخدادی فرزند زمان و مکان ویژه و دیگر شرایطی است که عیناً ممکن نیست تمام آن تکرار یا بازسازی شود. این از وجه اوّل، یعنی چنین بازگشتی اصلاً «ممکن» نیست. گذشته از آن دربارهی وجه دوّم میتوان گفت که چنین بازگشتی «مطلوب» هم نیست یا دستکم کسانی که در پی آن بودند به نتایج خوبی نرسیدند. تلاش برای بازگشت به فضای صدر اسلام به سلفیگری رسید که پیامدهای این گونه انجماد اندیشه را در کشورهای پیرامون خود مشاهده میکنیم. نمیتوان به دههی شصت بازگشت، نمیتوان به انقلاب بهمن بازگشت، نمیتوان به ایران پیش از انقلاب یا پیش از اسلام بازگشت، نمیتوان...الخ.
۲- نمیتوان به دوّم خرداد بازگشت. این را به همراهان جنبش سبز نمیگویم- چون اصلاً در پی آن نیستند-، این را به کسانی میگویم که هنوز خود را اصلاحطلب میدانند. اوّلاً این اشکال که «دوّم خرداد تمام بالقوّگی خود را تا تحصّن مجلس تمام کرد» باقیست. ثانیاً دوّم خرداد بیش از آنکه محصول شناخت مردم از چیزی به نام اصلاحطلبی باشد، نفی خواست حاکمیّت و امید به تغییر از راه صندوق رأی بود، آیا با تجربهی دو انتخابات گذشته چنین امیدی به صندوقها باقیست؟ ثالثاً رأی دوّم خرداد، رأی به شخص خاتمی هم بود. یعنی هرکسی با برچسب اصلاحطلبی امکان رأیآوردن نداشت، چنانکه بعدها مصطفی معین توفیقی نیافت. اصلاحطلبان کسی را با وجههی او ندارند مگر اینکه باقیماندهی پایگاه اجتماعی خاتمی را بخواهند هزینهی انتخابات آینده کنند که... بهتر است از گمانهزنی پیرامون فرجام آن بپرهیزم.
۲- نمیتوان به دوّم خرداد بازگشت. این را به همراهان جنبش سبز نمیگویم- چون اصلاً در پی آن نیستند-، این را به کسانی میگویم که هنوز خود را اصلاحطلب میدانند. اوّلاً این اشکال که «دوّم خرداد تمام بالقوّگی خود را تا تحصّن مجلس تمام کرد» باقیست. ثانیاً دوّم خرداد بیش از آنکه محصول شناخت مردم از چیزی به نام اصلاحطلبی باشد، نفی خواست حاکمیّت و امید به تغییر از راه صندوق رأی بود، آیا با تجربهی دو انتخابات گذشته چنین امیدی به صندوقها باقیست؟ ثالثاً رأی دوّم خرداد، رأی به شخص خاتمی هم بود. یعنی هرکسی با برچسب اصلاحطلبی امکان رأیآوردن نداشت، چنانکه بعدها مصطفی معین توفیقی نیافت. اصلاحطلبان کسی را با وجههی او ندارند مگر اینکه باقیماندهی پایگاه اجتماعی خاتمی را بخواهند هزینهی انتخابات آینده کنند که... بهتر است از گمانهزنی پیرامون فرجام آن بپرهیزم.
دو نکته در همین زمینه: یکی اینکه کسانی که شعار تکراری و اشتباه «بازگشت به دو خرداد» را سرلوحهی خود میکنند، بهتر است کمی به تجارب دیگران در این زمینه دقّت کنند. به شکل جدلی میتوان گفت که اگر بازگشت به دوّم خرداد ممکن باشد، بازگشت شورای نگهبان و سپاه و اطّلاعات هم به روشهای گذشته - بدون تکرار آن اشتباهها- ممکن است.
دوّم اینکه با گذشت زمان، مرزبندی بین جنبش سبز و اصلاحطلبی لازمتر میشود. ولایتمداران دوآتشه به علی لاریجانی «ساکت فتنه» میگویند، شاید بد نباشد کسانی که در حمایت از جنبش سبز چیزی نگفتند و حرکتی نکردند نیز مشخّص شوند.
۳- به خرداد هشتادوهشت هم نمیتوان بازگشت. این را به شورای هماهنگی راه سبز میگویم. تکرار راهکارهای گذشته مثل دعوت به حضور در اماکن عمومی و... شکستخورده و بیفایده است. جنبش سبز هرچه دارد از نوآوری و ابتکار دارد. تمام اتّفاقات سبز گذشته در حالی رخ داد که حاکمیّت انتظار آن را نداشت و حالا برای آینده حتماً باید به فکر ابداع جدیدی بود. بازسازی اتاقهای فکر، استفاده از پیشنهادهای همهی فعّالان سبز و راهاندازی رسانههای قویتر، چندتا ازاین راههاست. جنبش سبز به طور مشخّص به یک شبکهی ماهوارهای تمام وقت پرمایه و یک سایت فراگیر که امکان لینکگذاری، مطلبنویسی، نظردهی و همفکری گروهی سبزاندیشان را فراهم کند نیازمند است. گفتهی ایندیرا گاندی را چند وقتی است تکرار نکردهام: «برای رسیدن به مقصدی که تا كنون به آن نرسیدهایم، باید از راههايی برویم که تا به حال نرفتهایم».
پ.ن از من !: بند دو مربوط به شماره جديد مهرنامه
پاسخحذفظاهراً يواش يواش مثل شرح اشارات، دوستان بايد به فكر شرح ايماها هم باشند!
حذف1- مطلبی است که توجه به آن لازم است در تمام مراحل زندگی.
پاسخحذف2 و 3- جنبه سیاسی این مطلب.
و آخر این جمله گاندی که باید به خاطر سپرد:
«برای رسیدن به مقصدی که تا به حال نرسیدهایم، باید از راههايی برویم که تا کنون نرفتهایم»
کلا از یک متن خوب چه انتظار دیگری میرود. ممنون
https://plus.google.com/u/0/105885241258375918436/posts/ZQmSd15ev9z
پاسخحذفنام خاتمی به عنوان وزير ناراضی و مستعفی وزارت ارشاد از همان سال 75 شنيده می شد. قوچانی هم در مهرنامه جديد به سيادت و روحانيت و ديگر مميّزات او اشاره كرده است. اين نوشته به وقايع واقعاً رخ داده مثل خرداد 76 و انتخابات 84 ارجاع داده و آن مستشكل! به اينكه اگر فلانی هم می آمد فلان جور می شد، يك جور خبر دادن قطعی از اتّفاقی كه نيفتاده است.
حذفكلّاً فضای گوگل پلاس با نامش همخوانی دارد :)
آنچه در مقدمه گفته شده، منظورم اشاره و آن قاعدۀ خاص در فلسفه اسلامی، به بقیۀ نوشته هیچ ربطی ندارد. چه به رسد به اینکه شبه استدلالی برای آن فراهم کند. واقعاً چه کاریه آخه؟!
پاسخحذفسلام
پاسخحذفاین نکته واقعا نقش کلیدی در رابطه اصلاح طلبان با مردم بازی کرد.
همه ملت از جمله اصلاح طلبها به خوبی میدانند که اکثریت غریب به اتفاق مردم ایران از 30 سال حاکمیت ایدوعولوژی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه به شدت اصیب دیده اند . جامعه ایران از هر قوم و گروه و طایفه ای طعم تلخ استبداد دینی را که در قالب جمهوری اسلامی در این کشور پیاده شد چشیده اند و بر همه کاملا واضح و مبرهن شده که اوصولا نظریه پیاده کردن حکومت اسلامی در قرن 21 یکم چیزی جز فاجعه به بار نخواهد اورد .
در نتیجه جای کوچکترین شکی برای مردم باقی نمانده که این نظام از اساس و بنیان نا کارامد و عاجز از پاسخگویی به نیازهای بشر امروز هست و اصولا نمیتوان قوانین و دستوران عصر شتر و شمیر را در دنیای امروزی به اجرا گزاشت .
بر این اساس سخن گفتن از بازگشت به دورانی که مالامال از جنگ و اعدام و فقر و بیکاری و اعتیاد و گرسنکی و تحقیر است . پیزی جز نمک پاشیدن بر زخم این ملت نیست .
اما اجبا و صد شگفتا از این قوم به اصلاح اصلاحطلب که با وقوف کامل به این واقعیت انکار ناپزیر داد بازکشت به دوران بنیانگذار این حکومت سراپا اشکال و ناکارامد را سر داده اند .
به راستی ایا فکر کره اید که چه شد که موج حمایت مردم از این گروه ناگهان به افول گرایید و امروز وزن این گروه به لحاظ پایگاه مردمی حتی از گروهای کوچک سیاسی هم کم تر است؟
کدام انسان عاقلیست که نداند مطرح کردن شعار بازگشت به دوران خمینی چیزی نبود جز سیاسی کاری و منفعت طلبی اصلاحتلبها که می اندیشیدند اگر خواستار تغییر اساسی و بنیادین در این نظام باشند شاید میدان برای به دست گرفتن هرچه بیشتر قدرت در صحنه سیاسی اینده ایران بر انها که خود تاریخی عریض و طویل در جای جای ساختار این حکومت دارند تنگ شود .
از این زمان به بعد این گروه به جای تلاش در جهت اصلاح امور مردم و پاسخگویی به نیار واقعی مردم که همانا تغییر اساسی در نوع حکومت بود . منفعت نگری جناحی و سیاسی کاری را سرلوحه کار خود قرار داد و سعی کرد تا با موج سواری بر خواستها ی به حق و نارضایتی عمومی در جامعه به اهداف سیاسی خود دست یازد .
اما اصلاحطلبها این واقیعت را نادیده گرفتند که مردم امروز بسیار هوشیارتر و اگاه تر از انند که بتوان انها را به بازی گرفت و جمهوری اسلامی دیکری به انها قالب نمود .
امروز نتیجه انچه در بالا شرح داده شد کاملا مشخص است . مردم به کلی از این گروه که به دنبال تحقق دوران طلایی خمینی هستند بریده اند و این گروه سعی خود را بر راضی کردن حکومت برای باز کردن فضا برای انها و بازگشت دوباره به قدرت در قالب همین حکومت دیکتاتوری هستند .واصولا حرکت ازادیخواهانه مردم چیزی جز وسیله ای برای نیل به این هدف نیست .
پس باشند به امید بازگشت دوران طلایی امام که خواهد امد......