جمعه ۷
مهر
۱۳۹۱
۱- شخصی به اعتراض به امام
رضا گفت که چرا ولایتعهدی ظالمی چون مأمون را پذیرفته است. ایشان در جواب مثال
یوسف پیامبر را آورد که وزارت عزیز مصر را پذیرفت و منشأ خدمات زیادی شد. (عیون
اخبار الرّضا، ج۲، ص ۴۶۹) غرض اینکه امام معصوم برای درستی کارش، فعل پیامبر را به
عنوان دلیل میآورد که قرآن نقل کرده و رد نکرده است. ایمان و احترام به پیامبران جزئی از
دین است و به این نکته نیز در قرآن اشاره شده است؛ این از مقدّمات.
چند روز پیش گفتاری از آقای
وحید خراسانی منتشر شد که بسیار مایهی تأسّف شد. من سخنان ایشان را تکرار نمیکنم
امّا سه نکته را به ایشان و مخاطبانشان یادآوری میکنم.
یک. بین اسلام و مسیحیّت
رابطهی «ما - آنها» نیست. ایمان به عیسای مسیح جزئی ازایمان به پیامبران الهی است
که در قرآن آمده و جزء دین است. کسی نباید فکر کند اگر شخصی نسبت به اسلام اهانتی
کرد، ما هم به پیامبرشان متلکی میپرانیم و مقابله به مثل میکنیم. از دید
مسلمانان، آنان هستند که به عیسای واقعی اعتقاد دارند(از لحاظ تاریخی، عقیدتی و
وصیّتی).
دو. ایشان گفته که اگر قرآن
نبود عیسی در انجیل فلان بود. خوب این ناآگاهی ایشان از انجیل را میرساند که در آن
به بکرزایی مریم و معجزه بودن میلاد مسیح اشاره شده است. هم در انجیل متی و هم در
انجیل لوقا که در دوّمی، گفتگوی مریم و جبرئیل- شبیه به آنچه در قرآن هست- بیان شده
و مریم به جبرئیل میگوید که چگونه فرزندی بیاورم حال آنکه دست مردی به من نرسیده
است. ناآگاهی ایشان به عنوان یک مرجع تقلید شیعه از آیین مسیحیّت مایهی تعجّب و
تأسّف است.
سه. توهین مشروط یا مقیّد، خود
نوعی توهین است امّا با درجهی خفیفتر. اینکه «اگر...» بگوییم و سپس نسبت ناروایی
را به کسی بدهیم، زشتی آن را از بین نمیبرد. من خیلی وقت پیش در ایمای حلالزادگی
به این موضوع اشاره کردم. ایشان فرض کند کسی همین حرف را با قید «اگر...» نسبت به
پیشوایان مذهب ما بیاورد، ممکن است اتّفاقی بدتر از بنغازی در تهران رخ دهد. درجهی حوزوی و برخی شجاعتهای اجتماعی ایشان به جای خود، ایشان باید حتماً این اشتباه بزرگ
را در خلوت و جلوت جبران کنند و گرنه باید مسؤولیّت توهین به یکی از انبیای بزرگ
الهی را بپذیرند. بنده به سهم خود باید این مقدار را مینوشتم که
نوشتم.
۲- شادی. شیوهی شادیکردن در
مناسبات مذهبی ما چنگی به دل نمیزند. هرچه سوگواریها طیف گستردهای از موعظه تا
تحرّکهای جدید و بعضاً نه چندان جالب را در بر میگیرد، مناسبات رسمی شاد اینطور
نیست. البتّه قومیّتهای ایرانی در طول سالهای متمادی راهحلهایی برای این پیدا
کردهاند و فرهنگ خویش را ساختهاند که در سه دههی گذشته خیلی به عرصهی رسمی
آورده نشده است. این باشد به عنوان مقدّمه برای وقتش.
۳- سفید. بخش سفید حرم در
سفرهای یک دههی اخیر من به مرقد امام رضا، پررنگشدن روزافزون حضور اهل سنّت در
حرم است. ابتدا تکوتوک و حالا خیلی بیشتر. خدا را شکر با برخورد خوب زوّار هم
روبهرو شده است. چندی پیش شاهد نماز جماعت آنها نیز در مسجد گوهرشاد بودم.
گرایشهای جدید اهل سنّت با زیارت مقابر سر آشتی ندارند امّا این اواخر حتّی آنان را
در حال نماز دوروبر ضریح هم دیدم که امیدوارم ادامه یابد. هرقدر حکومت صدای اعتراض
اهل سنّت را درآورده ولی گویا فرهنگ مردمی راههایی را برای همزیستی یافته است که
إنشاءالله خیر خواهد بود.
۴- خاکستری. یکی از بخشهای
خاکستری حرم، رواج نوعی زیارت بین جوانان - و اخیراً نوجونان- است که با سروصدا و
گریههای بعضاً تصنّعی و خود را به در و دیوار زدن نمود یافته است. گروهی میآیند
عزاداری میکنند (فرقی ندارد شب عید باشد یا عزا، فقط روضه!) و برمیگردند نه
قرائتی، نه معرفتی، نه... . موقع برگشت یکی به در میچسبد، یکی به دیوار که «منو
نبرین»، «منواز آقام جدا نکین» و دیگری زیر بغلش را میگیرد و دلداریش میدهد...
خلاصه نمایشی است. با رواج این شیوهی یک شکل، ظاهراً باید دستورالعملی یا آموزش
خاصّی در کار باشد و گرنه نمیشود اینها این قدر مثل هم باشند. گویا بسیجی باشند با
بزرگترهایی که خودشان هنوز بچّه به نظر میرسند. امیدوارم کسی یا راهی پیدا شود و
این نمایش را مقداری تعدیل کند.
۵- تنها جهت اطّلاع. شعری
منسوب به حافظ دربارهی امام رضا هست که دال بر تشیّع وی و بر مزارش نقش بسته است.
این شعر نسبت به دیگر اشعار وی بسیار ضعیف است و آن را در دیوانها نمیآورند. از
علّامه طباطبایی نقل شده در سفرش به شیراز، حافظ را در خوابی یا مکاشفهای دیده و
گفته شعر از من است.
۶- امام رضا فرمود در صحف
ابراهیم آمده است که خدا به زمامداران گفته است: ای پادشاه مغرور من تو را
برنینگیختم تا بناهای آنچنانی بسازی و ثروت بیندوزی بل برای اینکه دعای مظلوم را
از من برگردانی که من آن را گرچه از کافری باشد رد نمیکن. (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص
۴۵۳)
۷- امام رضا از پدران خود از
امام علی روایت میکند که ایشان با پیامبر در حال گذشتن از کوچههای مدینه بود که
پیرمردی به آنان برخورد و خطاب به علی گفت «سلام بر تو ای خلیفهی چهارم و
رحمةالله و برکاته» و پیامبر نیز تصدیق کرد. سپس علی از پیامبر علّت این تسمیه را
پرسید و او گفت که اوّلین خلیفه، آدم است «إنّی جاعل فی الأرض خلیفه» و دوّمین
داوود«یا داوود انّا جعلناک خلیفة فی الارض» و سوّمین هارون که موسی
به برادر گفت «اُخلفنی فی قومی...» و چهارمی تو که پیام برائت را بردی « و أذان من
الله و رسوله إلی النّاس یوم الحج الاکبر» یعنی اعلامی از خدا و رسولش برای مردم در
روز عید قربان و «أذان من الله» نامی است که خدا بر علی نهاد، سپس به مسئلهی خلافت
اشاره میکنند. (عیون اخبارالرضا، ج۲، ص ۲۹۹، با تلخيص)
۸- عن الرّضا (ع):الخلف
الصّالح من ولد ابی محمد الحسن بن علی و هو صاحب الزّمان و هو المهدی (عج). (بحار،
ج۵۱،
ص۴۳)
اون نقل از مرحوم علامه طباطبایی رو از کجا و چه کسی نقل کردید؟
پاسخحذفممنون
از يكی از شرححالهای ايشان در كتابخانه. مراجعه میكنم و در متن میگذارم.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفبرادر من در انجیل های مختلف داستان به شکل های مختلف نقل شده،البته اکثرا حرفی از این مورد نگفتن،طبق تحقیقاتی که من داشتم سخن وحید خراسانی غلط نیست،شما که ماشالله تقوا پیشه کردی چطور به خودت اجازه میدی به یه مومن اونم در مقیاس اینترت اینگونه توهین کنی ؟چه برسه به اینکه مرجع هم باشه؟به اینکه خیلی هایی که میان نظرات اسلامی فلسفی رو بیان میکنن که 100% مخالف احادیث ماست گیر نمیدی،میای به این گیر میدی؟
بعدم در مورد اینکه اگر کسی در مورد ما اینجوری حرف بزنه چی میشه؟ مگه نزدن؟ این فیلم موهن چی بود؟ همش هم از کتب سنی ها در اوردن و ساختن؟ در کتب سنی ها پیامبر را اینگونه نشان دادن؟ مگه ندادن؟
والا در آخر وحیدخراسانی اگر درست یا اشتباه کار کرده پا خودش
اما این مقاله شما هم جای اینکه "حتماً این اشتباه بزرگ را در خلوت و جلوت جبران کنند" دارد!!!
حرف آقای وحید بیشتر از اینکه از نظر اطلاعات ایشان از مسیحیت مشکل داشته باشه از نظر انسانی و اسلامی مشکل داره:
پاسخحذفاز نظر انسانی هیچ فرقی میان "زنا زاده" و "صیغه زاده" وجود نداره. ایشون باید مشخص کنه مشکل "زنا زاده" بودن توی اسلام چیه؟ مگر نه اینکه هر کسی خودش مسئول گناه خودشه نه دیگری (در مورد این ادعا، گناه قبل از متولد شدن اتفاق افتاده) و دوم اینکه برای خدا ملاک تقوا است و این خداست (نه مراجع تقلید و ائمه یا پیامبران) که تعیین می کنه به چه کسی حکمت و نعمت و ذلت بده یا نده. حالا این آقای وحید از کجا اورده که اگه عیسی زنازاده بود حکمت به اون داده نمی شد؟
عحب!مشکل حرفت اینجاست که کسی که دیدگاه اسلامی داره را با دیدگاه انسانی!! که سر درست و غلط بودنش حرف داریم،می سنجی!بله تفاوت هست بین "زنا زاده" و "صیغه زاده"!بعدم اقای وحید در یه بستر دینی با یک عالم دینی دیگر حرفی زده.
پاسخحذفدر این مورد سوال من اینه که چرا وقتی به وضوح ملاک تقوا و مسئولیت پذیری را در اسلام داریم (و نه گناه و نه ثواب ارثی نیستند) چرا باید بین فرزند مشروع و نامشروع برای خدا تفاوت وجود داشته باشه؟
حذف(البته ما هم سر درست و غلط بودن دیدگاه اسلامی حرف داریم. اما به هر حال علاقه مندم از دیدگاه اسلامی جواب پرسش من داده بشه)
در مورد انتقاد شما به آیت الله وحید خراسانی،متاسفانه باید بگویم ایشان به درستی به این مسئله اشاره کرده اند و به نظر بنده برعکس آنچه شما بیان داشتید اشاره ای کرده اند به ضعف انجیل مسیحیان فعلی که حتی پاپ فعلیشان قرآن سوزی را صریحا محکوم ننمود و حتی جمله ای بسیار بسیار ناشایست در مورد رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان نمود ...بگذریم...در کتاب مقدس مریم سلام الله علیها را در عقد یوسف نجار میداند و و همه میدانند که که دختری که در عقد دیگری است اگر بچه از غیر شوهر خود بیاورد آن بچه ولد زنا است(تفاوت کامل با بیان قرآن که هم نوع روایت اعجاز میلاد را می رساند و هم این تهمت موجود در اناجیل را می زداید) و این تهمتی که است که کتاب مقدس به مریم و فرزند او میزند که مریم در عقد یوسف نجار اما بچه ای را میاورد که برای یوسف نیست گذشته از آنکه اجداد عیسی ار هم از اولاد زنا میداند که اولاد زنا هم طبق کتاب مقدس در مردان خدا وارد نمیشوند مثلا سلیمان و مو آب و بنی عمون و تا مار و فارص را که جزو اجداد عیسی هستند را از اجداد عیسی میدانند که از نوع بدترین فحشاها به دنیا آمده اند یکی از نوع زنا با دختر در حال مستی و یکی از نوع زنا با زن شوهر دار و کشتن شوهر و یکی از نوع زنا با عروس و خود حضرت مریم هم در عقد یوسف است اما بچه ای از غیر از یوسف میاورد ...چند مورد دیگر مشابه این مطالب در تورات و انجیل هست که سفارش به پیگیری آن میکنم..بهتر است بعد از تحقیق ،از آنجا که ایشان بحثی را در قالب سوالی علمی مطرح نموده و نه گذاشتن پیش فرض (ما و شما) انتقاد خویش را که از نظر بنده ناوارد می نماید تصحیح بفرمایید...
پاسخحذفطبق انجيل فعلی مريم در عقد يوسف بود ولی با او ازدواج نكرده بود؛ اگر آوردن فرزند از غيرشوهر حاصل زنا باشد، آوردن فرزند بدون شوهر هم حاصل زناست. در برابر اگر امكان داشته باشد كه دختری بدون شوهر و از طريق اعجاز فرزند بياورد، در حالی كه در عقد مردی است امّا با او ازدواج نكرده نيز اين امر ممكن است.
حذفمسئله این هست که.. مثلاً در اناجيل گفته شده است كه قبل از اينكه فرستاده خداوند به حضرت مريم بشارت فرزند را بدهد او در عقد مردي بنام يوسف بوده است. و نيز از حاملگي حضرت مريم س هم يوسف و هم اطرافيان او اطلاع داشته اند و بعد از گذشت زمان طبيعي حاملگي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ متولد گرديده است.و یوسف با یک خواب متوجه مسئله می شود.. پس بنابر نقل اناجيل هيچ شائبه اي از معجزه بودن در تولد حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ وجود ندارد..مردم هم از این قصه خبردار نبوده اند بلکه کسی که میتوانسته اتهامی بزند یوسف بوده که با خوابی مسئله اش حل می شود..پس چرا بعد باید حضرت مریم سلام الله علیها را به عوض آنکه از موضع اتهام دور کنند در موضع اتهام قرار دهد و بعد خود در مقام یک فرد عادی رفع اتهام کند؟..آیا این بیان معجزه است؟اصلا دلیل ذکر این ماجرا چیست؟...بر خلاف قرآن که کاملا این شائبه ها را می زداید و می گوید:«چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد؟ در حاليكه تاكنون انساني با من (از راه حلال) تماس نداشته و زن آلوده اي هم نبوده ام.» اين تعجب حضرت مريم گواه روشن بر اينست كه هم حاملگي حضرت مريم و هم تولد حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ به صورت معجزه محقق شده است و حضرت مريم بدون اينكه مدت طبيعي حاملگي را طي كند حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ را به دنيا آورده است و الا تعجب حضرت مريم بي مورد خواهد بود چون ممكن بود او بعد از ازدواج در آينده و بعد از گذشت زمان بصورت عادي صاحب فرزند مي شد.(به آن قسمت که اشاره می شود زن آلوده ای نبوده ام بیشتر دقت شود)..از جهتی دیگر نسب نامه ای که در اناجیل پیرامون حضرت مسیح آمده و یوسف نجار در آن قرار دارد چه؟ .در مورد مشابه دیگر هم که ماجرای آدم و حواست پای مرد یا زنی دیگر در میان نبوده است...دقت کنید که در روایت قرآنی اسلامی سخن گفتن کودک در گهواره و شهادت بر پاکدامنی مادر آمده است و در بین مردم سوالی بوده و فرزند در گهواره پاسخ گفته و نشان از اعجاز و رفع تهمت آمده ..اما در داستان اناجیل تنها یوسف نجار از ماجرا مطلع است!و بقیه هم از طریق وی.. رفع اتهام آن هم به استناد یک خواب انجام می شود..اگر قرار بوده است باکره گی به عنوان یک اعجاز محسوب شود و مردم به قدر و منزلت مسیح علیه السلام پی ببرند چراهیچ دلیلی جز خواب یوسف برای مردم اورده نشد و تاکید بر باکره بودن در شرایطی که پس از آن یوسف را همراه او و زایمان را طبیعی بیان می دارد و بیشتر شائبه هایی را دامن میزند عوض آنکه رفع شبهه کند..دقت کنید که صحبت دقیقا در موضع تهمت قرار دادن است تا رفع تهمت کردن و بیان اعجاز.شرمنده اگر کلام مخلوط و نارسا گشته امیدوارم منظور رسیده باشد
حذفبحث در دقيقتر بودن قرآن يا مقايسهی اسلام و مسيحيّت نيست. آقاي وحيد مدّعی است كه بنا بر اناجيل حضرت عيسی فلان است و من عرض كردم خير. آنچه شما نوشتی بر اساس انجيل متی است. گفتگوی جبرئيل و حضرت مريم در انجيل لوقا نسبتاً مفصّل است حتّي جبرئيل، اليزابت همسر زكريا را به عنوان يكی از نشانههای قدرت خدا كه به زنی پير و نازا امكان بارداری داده برای وی نقل مینمايد و مريم نيز به اينكه دست هيچ مردی به او نرسيده تصريح میكند. مريم سپس پيش اليزابت و زكريا میرود و وی هم به مريم بشارت میدهد كه خدا او را بيش از همهی زنان مورد عنايت خود قرار داده...الخ؛ يعنی اليزابت و زكريا نيز پيش از تولّد از آمدن مسيح مطّلع بودند. پس از تولد مسيح ابتدا فرشتهای بر چوپانان دشتهای اطراف شهر نازل شد و مژدهی تولّد او را داد سپس فرشتگان بیشماری نازل شدند و به ستايش خدا پرداختند. چوپانان برای اطمينان از سخن او به بيت لحم رفتند و درستی حرفهايش را ديدند. اينها همه نشانههايی فراطبيعی بر منزلت و جلالت مسيح است. جزئيّات بيشتر با يك مراجعهی ساده به كتاب مقدّس معلوم میشود.
حذفمقدمه:
پاسخحذفگفته مي شود بزرگترِين اعجاز مسيحيت، تولد پيامبر او از نطفه خداوند و زني باکره است. بکارت مريم مقدس چنان اهميتي در فرهنگ مسيحيت داشته و دارد که براي قرون متمادي باکره بودن يکي از ارزش هاي بنيادين مسيحيان تلقي مي شد. تا قرن هاي متمادي زنان مقدس کليسا اجازه ازدواج نداشتند و براي ايفاي نقش زن مقدس ناگزير به حفظ بکارت خود بودند. ملکه ويکتوريا، بزرگترين ملکه تاريخ بريتانيا، اين افتخار را داشت که ظاهرآ هرگز با کسي همخواب نشد. از اينرو او را «ملکه باکره» ( ) مي نامند. امروز نيز اگرچه ديگر دختران مسيحي باکره بودن را ارزش نمي دانند و اساسآ توجهي به آن نمي شود، اما لفظ باکره يا ويرجين يکي از کلمات مهم فرهنگي و پر بسامد در زبان و فرهنگ انگليسي است، چنانکه نام هزاران مکان و شرکت و سازمان و نهاد عمومي و خصوصي در دنياي مسيحيت ويرجين است.
...اينکه چگونه ممکن است که زني بدون معاشرت با مرد و درحالت باکره ماندن مادر شود از معماهاي بزرگ تاريخ مسيحيت است. از اينرو تولد حضرت مسيح (ع) به يکي از معماها و پرسش هاي بزرگ تاريخي تبديل شده است. از همان بدو تولد مسيح (ع) اين معما شکل گرفت و هر روز بر پيچيدگي آن افزوده شد تا به امروز رسيده است. از اينرو مي بينيم که بخش عمده انجيل داستان تولد و زندگي و به صليب کشيده شدن حضرت مسيح (ع) است. در دو هزار سال گذشته هزاران مورخ و کشيش و محقق عمر خود را صرف يافتن پاسخي معقول و موجه و انسان پذير براي مسله باکره بودن مريم مقدس و باردار شدن او صرف کرده اند.
اما حاصل تحقيقات تا کنون درستي ادعاي انجيل مبني بر باردار شدن مريم مقدس توسط خداوند را تاييد نمي کند، بلکه اغلب محققان معنقدند او توسط ژوزف همسرش و به روايتي توسط مرد ديگري که همسر او نبوده است باردار شده است. بي بي سي در فيلم مستند و تحقيقاتي که در شب قبل از کريسمس (2002) پخش کرد نتايج بررسي ها و تحقيقات درباره تولد مسيح (ع) را ارائه کرد. در اين فيلم تصوير يک مادر معمولي غير مقدس از مريم مقدس نشان داده شد به طوريکه بنيان عقايد و باورهاي مربوط به تولد مسيح را صراحتآ به چالش کشيد. در اين برنامه گفته شد مريم مقدس بر خلاف گفته انجيل سفيد پوست و چشم آبي نيست. در اين فيلم مريم بصورت زني سبزه رو، در عين حال فقير و بيسواد تصوير شده است. اما حساس ترين نکته فيلم اين بود که گفته شد در زمان تولد عيسي (ع) مريم مقدس احتمالآ 13 سال داشته که سرباز رومي به او تجاوز مي کند و حضرت مسيح (ع) محصول اين تجاوز است. همچنين فيلم مسئله محل تولد مسيح که گفته مي شود شهر بيت اللحم است و اين داستان که سه مرد عاقل در هنگام تولد مسيح (ع) حضور داشته است مورد ترديد قرار داد.
اگر چه به روايت گاردين (25/12/2002) اين برنامه موجب اعتراض بيش از 500 نفر از بينندگان آن شد و عده اي همزمان با پخش اين فيلم در خارج از مرکز تلويزيون بي بي سي در لندن در اعتراض به آن اجتماع کردند، اما شواهد نشان مي دهد که نه تنها اکثريت مردم عادي بلکه حتي کشيش هاي کليسا هم ديگر به داستان تولد مسيح باور ندارند. ساندي تلگراف هم دو روز قبل از پخش فيلم (22/12/2002) نتايج حيرت انگيز يک بررسي را منتشر کرد که خواندني است. ديلي تلگراف مي نويسد: نظرسنجي انجام شده توسط اين هفته نامه نشان داده است که بيش از يک چهارم از روحانيون کليساي انگلستان تولد مسيح(ع) از مريم باکره را باور ندارند. 27 درصد از 500 نفر کشيشي که مورد سوال قرار گرفته اند بطور خصوصي داستان سنتي تولد مسيح(ع) را مردود دانسته اند.
يکي از اسقف هاي کليساي
hamPshire
اظهار داشت: «در تولد و کودکي عيسي مسيح(ع) نکته ويژه اي وجود نداشته و آنچه که فوق العاده است زندگي وي در جواني است. وي افزود: من يک اسقف سنتي هستم و اين موضوع يکي از موضوعاتي است که بطور آشکار نمي توان بدان پرداخت. زيرا من نياز دارم شغل خود را حفظ کنم.» نتايج اين نظرسنجي بدون شک سنت گرايان کليساي انگلستان را بسيار ناخرسند خواهد ساخت.
http://www.farhangshenasi.com/persian/node/38
سلام
پاسخحذف1-اولاً انتقاد کردن اگر آداب و رسوم دارد یقیناً یکی از آداب آن توهین به ولی فقیه زمان وپایین آوردن شان مرجع تقلید شیعیان و نائب امام زمان روحی فداه نیست.اینکه حضرت آقای وحید (حفظه الله وایده الله) را در حد یک بچه حزب اللهی احساساتی خشکه مقدس فاقد العقل پائین بیاوریم که بخاطر اینکه به پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) توهین شده به پیروان مسیح (سلام الله علیه) متلکی می پراند و مقابله به مثل می کند فقط از ذهنی بر می آید که نتوانسته یا نخواسته که حب و بغض هایش را الهی کند و گویا متوجه نیست که مرجعیت یعنی چه و ولی خدا بودن چه معنائی دارد.آقای وحید در انتهای عمر شریفشان هستند.اکثر عمرشان را خرج یاری دین خدا و رسول خدا کرده اند.توهین به پیامبر(صلوات الله علیه و آله) هم که امر جدیدی نیست که ایشان بخواهد جوگیر شده و از کوره در برود و خشم وخروش برداردو مقابله به مثل کند.بر فرض که باشد.ایشان چه داعی دارد که با توهین ومتلک پرانی و امثال این نسبتهای زشتی که شما داده اید بخواهد از دین خدا دفاع کند؟تعبیر مقابله به مثل و متلک پرانی واقعاً زشت و زننده است و البته از کسی که تا کنون هیچگاه اشتباه نکرده و دیده نشده که در مقابل اشتباه عذرخواهی کند و شروع به توجیهات ومغالطات خنده آور ننماید چه انتظاری می توان داشت؟ واقعاً خجالت آور است و مایه تاسف است که انگاره بعضی ها از مراجع و اولیاء خدا تا این اندازه سخیف و دور از واقعیت است.
2- آیا واقعاً نمی توانیم نسخه و قرائتی از تورات و انجیل پیدا کنیم که موید نظر ایشان باشد؟آیا نظر مسیحیان امروز متفاوت از قدمای خودشان نیست؟اسقفهای کلیسا ظاهراً بر اساس مطابی که ازاناجیل موجود بدست آورده اند به این تناقضات رسیده اند. آن چه بعنوان مقدمه نقل کردم تا حدودی موید نظر آقای وحید است.پس انتقاد دوم هم پاسخ داده شد.شاید لازم باشد ایماگر استغفار نماید و از آقای وحید حلالیت بطلبد.
3-فرض آیت الله وحید ( حفظه الله) این است که " طبق تورات و انجیل امروز، حضرت عیسی (سلام الله علیه) فرزند ازدواج نیست."
اگر با تلاش علمی ثابت شود که مدعای آقای وحید بهیچ عنوان صحیح نیست و هیچ مصداقی برایش وجود ندارد آنوقت انتقاد سوم شما وارد نیست .زیرا ایشان با فرض غلط مطلبی را گفته اند و نتیجه ای گرفته اند.آقای وحید بر اساس مفروضات و مستندات خودشان ( که ممکن است درست باشد یا نباشد ) یک بحث علمی کرده اند.بنابراین این عبارت شما که "نسبت ناروایی به کسی بدهیم و توهینی بکنیم و ..."یقیناً تهمت به ایشان و خلاف واقع و مصداق نسبت نارواست!من از طریق دوستان قم پی گیری می کنم و اگر به نتیجه رسیدم همیجا اطلاع می دهم.باید از خود ایشان سوال شود که بفرمایند بر اساس کدام نسخه از انجیل و تورات چنین مطلبی را گفته اند.
از طرف دیگر وقتی بحث تاریخی / عقیدتی /علمی می کنیم دیگر معنا ندارد که بگوئیم توهین نکنید و نسبت ناروا ندهید.بازهم توجه می دهم به این نکته که آقای وحید با این فرض که در تورات و انجیل امروزی یا لااقل یکی از نسخه های تورات و انجیل امروزی چنین مطلبی گفته شده این ادعا را کرده اند.
مثالی بزنم. علمای اهل سنت در کتبشان آورده اند که غاصب دوم(علیه من الرحمن ما یستحق) ابنه بوده و مکرر مفعول واقع می شده.خوب یکی ازعالمان اهل سنت خواسته مطلب را توجیه کند چشم و چال طرف را هم درآورده! فرموده باشند که بله عمر ابنه بوده و مفعول واقع می شده.اما نه به این خاطر که معاذالله همجنس باز بوده یا مثلاً نیاز داشته که ترتیبش را بدهند! بلکه او بیماری خاصی داشته و به منی مرد نیاز داشته تا درمان شود.خلاصه که تجویز پزشک بوده!شما هم بگو چشم.
لابد با منطق شما باید همین بحث تاریخی را که خود اهل سنت در کتابهایشان آورده اندکتمان وبلکه حذف کنیم.زیرا طبق فهم شما بزرگترین توهین به رئیس و پیشوای مذهب تسنن شده است!می بینید استدلال شما چقدرنادرست ودور از واقعیت است ؟
ضمن اینکه کسی همین نسبت زشت را به پیامبر عظیم الشان ما داد.گفت پیامبر زنازاده است .در وبلاگ یکی از دوستان.از او خواستیم دلیل بیاورد.بحث بسیار طولانی شد و نتوانست دلیل بیاورد ولی نه من و نه او توهینی بهم نکردیم.او قصدش توهین نبود و فقط پندارهای تاریخی خودش را مطرح کرد .همین.اتفاقاً کسی که مدام حضورش مساوی با توهین های زشت وزننده به همه مقد سات اسلام بود با همین برخورد منطقی و مستدل تبدیل به مخالف آرام و مودب شد.
سلام،
حذف۱- در بررسی اقوال، جايگاه افراد در نظر گرفته نمیشود. من نسبت به شخص ايشان هيچ بغضی ندارم كه هيچ، طرفدار موضعگيريهای اجتماعی ايشان هم هستم.
۲-اگر امر داير باشد بين توهين به پيامبر خدا و مرجع تقليد، كدام اهمّ است؟ شما فقط دوّمی را ميبينی و اوّلی را نه.
۳-من به ايشان توهينی نكردم. نسبتدادن ناآگاهی و توهينگری به ديگری هم توهين نيست. آن جمله پيرامون متلكپرانی را هم گرچه متن دربارهی ايشان است، با فاعل «کسی نباید فکر کند..» آوردم كه مستقيماً خطاب به ايشان نباشد.
۴- در ضمن يكبار حرف بند سوّم از بخش سوّم نوشتهات را خطاب به خودت بخوان:«از طرف دیگر وقتی بحث تاریخی / عقیدتی /علمی میکنیم دیگر معنا ندارد که بگوئیم توهین نکنید..» شما به من میگويی توهين كردهام در حاليكه بحث من تاريخی-مذهبی است و فلان كلمه يا عبارت، فرع مسأله است. من نگفتم آن حرف نبايد گفته شود چون اهانت است؛ ابتدا به انجيل ارجاع دادهام، سپس ادّعا كردهام كه حرف ايشان توهين است.
شما هم آن برخورد منطقی و مستدل را كه در آن وبلاگ داشتی جاهای ديگر ازجمله اينجا امتحان كن، چون نه حالا و نه پيش از اين وقتی از كوره در میروی مهار قلمت را در دست نداری.
تأیید نظر امیرمهدی در مورد عدم مشاهدهی هیچگونه معذرتخواهی و برگشتن از نظر در پستهاتون، که البته با منطق مشاهده شده از شما، قطعا مثبت میپندارید چنین چیزی رو
پاسخحذف