پنجشنبه ۲۰
مهر
۱۳۹۱
نشانههای عینی که شما را
مطمئن میکند چنین فضایی (برای شركت در انتخابات) مهیا شده چه عواملی میتواند باشد؟
۱- اینها از سخنان رضا خاتمی
در اعتماد حذف شده بود:
« ..علیرغم اینکه –اصلاحطبان- تحت فشار هستند و سانسور میشوند، باز هم اثر شرکتنکردن آنها در انتخابات را در رأیدادن مردم دیدیم. در انتخاباتی که فقط سیوهشت درصد مردم درآن شرکت کنند، نشان داده میشود... قرائت مخالفان اصلاحات از نظام متاسفانه یک قرائت دیکتاتوری است... یعنی به تدریج نظامی که میتوانست یک نظام مردمسالار واقعی باشد به سمتی سوق پیدا کرده که روز به روز رنگ مردمسالارانه آن کمتر شده است... ما میگوییم ولی فقیه مافوق قانون نیست و باید پاسخگو باشد هم به مراجع قانونی تعیین شده در قانون اساسی وهم به آحاد مردم. ما میگوییم خبرگان رهبری یک مجلس تشریفاتی نیست. این باید واقعا مجلسی تشکیل شده از نمایندگان مردم باشد و از بالاترین مقام کشور پرسش کند و پاسخگویی بخواهد. این نگاه ما نسبت به نظام است.... متاسفانه عدهای در داخل به گونهای عمل میکنند که مخالفان خارجی نظام ولایت فقیه هم به استناد عملکرد این افراد میگویند نظام ما دیکتاتوری است. ببینید ما وقتی به قانون اساسی زمان شاه هم نگاه میکنیم قانون اساسی خیلی بدی نبود امّا وقتی حاکمیّت این قانون را زیر پا گذاشت، یعنی در حقیقت خود حاکمیّت، میثاق خودش با مردم را شکسته است. در این شرایط دیگر تضمینی وجود ندارد که مردم به این میثاق پایبند بمانند و ممکن است حرکتهای انقلابی و براندازانه شکل بگیرد...ما شدید ترین انتقادات را به حاکمیت و به بالاترین مقامهای حاکمیت داریم و آنها را عنوان میکنیم...من این اتفاق را با اتفاقی که در آفریقای جنوبی افتاد مقایسه میکنم. نه به این معنا که مخالفانمان را با رژیم آپارتاید مقایسه کنم، بلکه به معنای توسعه و پیشرفتی که پس از تغییرات حکومت در این کشور روی داد...پس از وقایع سه سال پیش-به تدریج واکنشهای مردم را میبینیم کاین هنوز از نتایج سحر است.
« ..علیرغم اینکه –اصلاحطبان- تحت فشار هستند و سانسور میشوند، باز هم اثر شرکتنکردن آنها در انتخابات را در رأیدادن مردم دیدیم. در انتخاباتی که فقط سیوهشت درصد مردم درآن شرکت کنند، نشان داده میشود... قرائت مخالفان اصلاحات از نظام متاسفانه یک قرائت دیکتاتوری است... یعنی به تدریج نظامی که میتوانست یک نظام مردمسالار واقعی باشد به سمتی سوق پیدا کرده که روز به روز رنگ مردمسالارانه آن کمتر شده است... ما میگوییم ولی فقیه مافوق قانون نیست و باید پاسخگو باشد هم به مراجع قانونی تعیین شده در قانون اساسی وهم به آحاد مردم. ما میگوییم خبرگان رهبری یک مجلس تشریفاتی نیست. این باید واقعا مجلسی تشکیل شده از نمایندگان مردم باشد و از بالاترین مقام کشور پرسش کند و پاسخگویی بخواهد. این نگاه ما نسبت به نظام است.... متاسفانه عدهای در داخل به گونهای عمل میکنند که مخالفان خارجی نظام ولایت فقیه هم به استناد عملکرد این افراد میگویند نظام ما دیکتاتوری است. ببینید ما وقتی به قانون اساسی زمان شاه هم نگاه میکنیم قانون اساسی خیلی بدی نبود امّا وقتی حاکمیّت این قانون را زیر پا گذاشت، یعنی در حقیقت خود حاکمیّت، میثاق خودش با مردم را شکسته است. در این شرایط دیگر تضمینی وجود ندارد که مردم به این میثاق پایبند بمانند و ممکن است حرکتهای انقلابی و براندازانه شکل بگیرد...ما شدید ترین انتقادات را به حاکمیت و به بالاترین مقامهای حاکمیت داریم و آنها را عنوان میکنیم...من این اتفاق را با اتفاقی که در آفریقای جنوبی افتاد مقایسه میکنم. نه به این معنا که مخالفانمان را با رژیم آپارتاید مقایسه کنم، بلکه به معنای توسعه و پیشرفتی که پس از تغییرات حکومت در این کشور روی داد...پس از وقایع سه سال پیش-به تدریج واکنشهای مردم را میبینیم کاین هنوز از نتایج سحر است.
مهمترین نشانه،همین فعالیتهای سیاسی و مدنی است. نمیشود فضای کشور را امنیتی کرد و گفت ما تضمین میکنیم که
انتخابات آزاد باشد. نمیشود سانسور را در رسانهها حاکم کرد و اعلام کرد که ما قسم
میخوریم انتخابات آزاد برگزار میشود. نمیتوان برای دیگران تعیین کرد که چه کسی
حرف بزند و چه کسی حرف نزند و در عین حال گفت انتخابات آزاد خواهد بود. ما منتظر
این نشانهها هستیم. در کنار این نشانهها، زندانیان سیاسی هستند، حصر آقایان موسوی
و کروبی هست، مطبوعات به شدت تحت فشار هستند، احزاب و گروه های سیاسی امکان هیچ
حرکتی ندارند و هم چیز یک طرفه است. در این شرایط هرکس ادعا کند که انتخابات
استاندارد است مورد قبول نیست. به نظر من باید منتظر تامین این شرایط
باشیم.
اینکه سوال میشود مثلا این
گزینه (نامزدان انتخابات ریاست جمهوری) بیاید بهتر از آن گزینه نیست، پاسخ
من
این است که شما فرض کنید برای
زندگی در دو کشور دیکتاتوری حق انتخاب دارید .قطعا کشوری که اندکی آزادیهای اجتماعی در آن بیشتر است را
انتخاب خواهیم
کرد. این صحبتهایی که مطرح
میشود انتخابکردن دو گزینه در همین حد است. واقعیت این است که آقای احمدینژاد برآمده از یک سری
سیاستهایی است که در
جایی تعیین شدهاند. ما باید
ببینیم آن سیاستها تغییر کرده یا نه. اگر آن سیاستها عوض نشده باشد، نه تنها اصولگرایان معتدل بلکه
تندترین اصلاحطلبان هم به سر کار بیایند، سرنوشت کشور تغییر اساسی
نخواهد کرد. تنها
تفاوتش این است که دعواهای
داخلی شدیدتر و بیشتر میشود. به همین دلیل است که ما
همچنان منتظریم تا ببینیم تکلیف آن سیاستها چه میشود. اگر در بر همین پاشنه
بچرخد، شرکت در انتخابات جز اتلاف وقت و انرژی و سرمایه و نیرو هیچ چیز دیگری برای ما نخواهد داشت. اگر
قرار است مشارکت در
انتخابات و بیان نظرات و
انتقادات در نهایت به زندان رفتن افراد ختم شود، برای چه باید در انتخابات شرکت کنیم؟ به چه دلیلی باید این
همه هزینه کنیم
که آخر سر به زندان
برویم؟».
۲- اینها هم میتوانست حذف
شود که نشد:
«من نمیخواهم بگویم هرکاری
که امام کرده صددرصد درست بوده... بنابراین برای اینکه ما بخواهیم از انتخابات
آینده حرف بزنیم ابتدا باید نتیجه عواقب آن انتخابات (انتخابات ۸۸) مشخّص
شود... هرچند عدهای تلاش میکنند بگویند نظام یعنی
این فرد یا این نهاد ولی به نظر
من نظام یعنی آرمانهایی که مردم برای آن انقلاب کردند و به هیچ فرد
و
گروهی وابسته نیست که رفتن او
باعث تضعیف نظام شود...
امّا گذر زمان در حال تبدیلکردن این خوشبینی- پیرامون انتخابات آتی- به بدبینی
است... اینها میگفتند اگر همه یکدست شوند مشکلات حل
میشود و همین کار را هم کردند. اما سیاست آنها امروز شکست خورده است و در عین حال
همچنان برخی
آقایان این شکست را قبول
ندارند. بلکه میگویند سیاست یکدست کردن حاکمیت سیاست خوبی است و احمدینژاد نتوانسته مجری خوبی برای این
سیاست باشد.
اینها به دنبال آوردن
یک
چهرهی بهتر از احمدینژاد
برای سیاست
یکدستسازی حاکمیت
هستند... آنهایی که آن زمان قهاریتشان بر همه غلبه
میکرد امروز دیگر آن قدرت را ندارند، نه به دلیل اینکه فقط نمیتوانند بلکه درون خودشان
به لحاظ توجیه
فکری هم به مشکل
خوردهاند...»
۳- توجّه به چند نکته جا
دارد:
الف. به گمانم برای باراوّل
است که یک چهرهی برجستهی اصلاحطلب در مورد انتخابات مجلس به آماری استناد میکند
که از گزارش شورای نگهبان به هاشمی رفسنجانی به بیرون درز کرد. آنچه این آمار به ما
میگوید تأکید بر این نکته است که حاکمیّت دیگر با صندوقها کاری
ندارد و از بالا کار خودش را میکند یعنی تکرار همان کاری که در انتخابات
ریاستجمهوری کردند و به طور قطع با رفع اشکالات و اشتباهات این دو انتخابات، در
انتخابات بعد نیز انجام خواهند داد؛ طبعاً تمام کسانی که این روزها دارند دربارهی
امکان شرکت در انتخابات آتی مینویسند، بد نیست این را مدّ نظر داشته
باشند.
ب. یکی از مهمترین چیزهایی که
حاکمیّت به منتقدان تحمیل کرده این است که دربارهی دوگانهی نظام-ضدّ نظام سخن
بگویند. چیزی که میتواند این دوگانه را بشکند این است که کسی بگوید شخص رهبر برابر
با نظام نیست و رضا خاتمی از معدود افرادی است که درون کشور این مطلب را بیان کرده
است؛ کاری که حتّی سبزنویسان خارج از کشور نیز روی آن تأکید چندانی ندارند. به گمان
من براندازی یا سخن گفتن از دوران پساجمهوری اسلامی تفنّنهایی تئوریک بیش نیست.
سخنان خاتمی میتواند دورخیزی باشد برای اینکه جایگزینی برای رهبر فعلی معرّفی شود.
خطر اینکه بگوییم نظام باشد ولی رهبر فعلی نباشد بسیار بیشتر از این است که بگوییم
اصل نظام نباشد. سنگ بزرگ علامت نزدن است.
ج. رضا خاتمی بیهودهبودن
شرکت در انتخابات را با وضع فعلی به صریحترین شکل -حتّی در مصاحبهی سانسورشده- بیان
کرده است. دربارهی
رأیدادن هم گرچه مثال امکان انتخاب بین دو دیکتاتور را میزند ولی پیش از آن، شرکتنکردن مردم را در انتخابات مجلس (تعبیری مُجاز
از تحریم) نتیجهی نیامدن
اصلاحطلبان دانست، در
اوضاع فعلی که سخنگفتن از تحریم مساوی براندازیست، جور دیگری نمیتوان سخن گفت. بیان نظرات طبعاً آزاد است امّا وقتی اصلاحطلبان داخل به چنین نتیجهای
برسند، برخی حامیان کاتولیکتر از پاپ آنها و بعضی سبزنویسان، برای شرکت در انتخاباتی که از دید خاتمی برای یکدستکردن
حاکمیّت و ادامهی همان سیاستی است که احمدینژاد را سر کار آورد چه بهانهای
خواهند تراشید؟ شخص مورد تأیید رهبر نظام (برای مثال قالیباف) بیستوپنج میلیون
رأی میآورد با بالاترین درصد شرکت مردم در انتخابات، حالا فلان و بهمان هم باشند.
اصلاً بهتر است یک اصلاحطلب برجسته هم بیاید تا با رأینیاوردن او بگوییم مردم
خودشان اصلاحطلبان را کنار گذاشتند. مرغ و گل و پروانه و بلبل همه
جمعند.
پ.ن: این
نوشته فقط به برخی وجوه این گفتگو اختصاص داشت. اینجا در نقد این گفتگو
گفته شده که دفاع رضا خاتمی از قرائت دموکراتیک از ولایت فقیه راه به جایی نمیبرد.
من دفاع او را از نظام میبینم ولی از نظام ولایت فقیه خیر. گذشته از اینکه خود
ولایت فقیه میتواند اقسامی داشته باشد (مطلق، نسخههای متعدّد مقیّد یا حتّی
تشریفاتی) نظام جمهوری اسلامی با چیزی شبیه به پیشنویس قانون اساسی هم سازگار است.
براندازنبودن هم در همین چارچوب در خور فهم است؛ خاتمی به دنبال نظام دیگری نیست،
حتّی اگر مانند صدیقه وسمقی این قانون اساسی را تمامشده بدانیم، باز هم میتوان
تصوّر کرد که قانون اساسی عوض شود ولی نظام عوض نشود، چنانکه یکبار چنین اتّفاقی
افتاد.
عجب .
پاسخحذفحذفیاتو از کجا فهمیدی؟
پاسخحذفحالا خوبه به هر دوتاش لينک داده!!!
حذفکافه کتاب،داستان های کوتاه شما را منتشر میکند
پاسخحذفبا سلام
کوتاه عرض میکنم:
از این تاریخ به بعد،کافه پذیرای داستان های کوتاه شماست.هر وقت مایل بودید،داستانهای خود را به ایمیل c.ketab@gmail.com بفرستید و عنوانش را بگذارید «برای انتشار در وبسایت».
نکاتی که خوب است در این زمینه گفته شود:
-داستانها را حتیالمقدور زیر ۱۵۰۰ کلمه بنویسید؛اما در نهایت کافه کتاب داستانهایی که کیفیتا مناسباند را،هر چند کلمه که میخواهد باشد منتشر خواهد کرد.چرا که کافه معتقد است نویسنده نباید وقت نوشتن حواسش به اینگونه حساب-کتابها باشد.
(اگر نمیدانید چطور و با چه نرمافزاری باید کلمات داستانتان را شماره کنید،داستان را بفرستید اینجا میشمریم.ضمن اینکه ۱۵۰۰ کلمه،حدودا دو صفحهی آچار میشود.)
-کافه کتاب داستانهای شما را دستکاری نمیکند و هرچه که باشد،عینا منتشر خواهد شد.
-کافه در انتخاب آثار آزاد است؛اما قطعا تصمیمش را به صاحب اثر خواهد گفت.
-سعی کنید یک عکس مناسب برای داستانتان پیدا کنید.اگر داستانتان عکسی نداشته باشد یا عکسش به نظر کافه،مناسب نباشد،کافه کتاب عکسی را برای آن در نظر خواهد گرفت.
-هر عزیزی که مایل باشد عکسش و همچنین آدرس وبلاگش همراه با داستان منتشر شود،اطلاعات و یا عکس لازم را همراه با داستان به ایمیل بفرستد.
-در وهلهی اول کافه کتاب معتقد است باید هویت افراد و کاربران به مانند دنیای بیرون،در این محیط مجازی هم مشخص و واقعی باشد،اما اگر خانم یا آقایی به هر دلیلی حاضر به انتشار نامش نیست،اجباری در کار نیست.یک اسم کاربری برای خود انتخاب کنید که داستانتان با آن منتشر شود تا مثلا اگر بار دیگری داستانی از شما منتشر شد،ملت بدانند که این شخص همان فلانیست که فلان داستان را نوشته بود.غرض این است که اگر هویت واقعیتان بر ما معلوم نیست،حداقل شما را به یک نام مجازی بشناسیم.
-اگر داستانتان در کافه کتاب منتشر شد،خوب است به هر طریقی که میدانید کافه را در معرفی و اشتراکگذاری آن،یاری دهید.انتشار پست مربوطه در صفحهی فیسبوک یا گوگلپلاستان از کارهاییست که میتواند کمکحال کافه باشد.
www.cketab.com
کافه کتاب | کتابخانه الکترونیکی
الو ؟
پاسخحذف