پيرامون مرگهای طبيعی

                                                                                                        سه‌شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۱

 
حواشی پس از قتل ستّار بهشتی بهترین شاهد برای کسانی است که معتقدند- بی‌آنکه با واژه‌های «نظام»، «حاکمیّت» یا مانند آن بازی کنیم- وضع موجود که ترکیبی از ساختار حقوقی، ساختار حقیقی و افراد قرارگرفته بر مسند قدرت است، اصلاح‌پذیر نیست. به این معنا که خروج از مشارکت در حاکمیّت، به‌کارگیری انواع روشهای مسالمت‌آمیز نافرمانی مدنی، تهدید به از دست‌دادن پشتیبانی مردمی و مجبور کردن نظام به امتیازدهی، مسالمت‌آمیزترین راه است که بین دو سر انقلاب و اصلاح قرار گرفته است.
  
شاید برای عدّه‌ای، واکنش قوّه قضائیّه درباره مرگ ستّار بهشتی اندک امیدی ایجاد کرد که شاید عدّه‌ای بخواهند - نه برای برپایی عدل یا اصلاح رفتار خود بلکه- برای کاستن از فشار افکار عمومی داخلی و نهادهای بین‌المللی کاری بکنند. امّا ادّعای طبیعی بودن مرگ جوان سالم سی‌وپنج ساله که سالم به محبس می‌رود و مرده بیرون می‌آید، آب پاکی بر دستان امیدواران ریخت. اینجا سه نکته گفتنی است:  

یک. چنانچه در تصویر بالا می‌بینید نشریّه پرتو سخن متعلّق به مصباح یزدی انتخابات ایران را با امریکای جهانخوار مقایسه کرده است. اتّفاقاً بد نیست که آقایان چنین کنند برای مثال طیف وسیع کاندیداها، نظارت استصوابی مداخله‌جویانه، غربال کردن نامزدها، آزادی بیان و روند قانونی انتخابات در دو کشور را مقایسه کنند، نه فقط اینکه آنجا شکست‌خورده نتیجه را پذیرفت و اینجا خیر.
بر همین قیاس است مقایسه‌ی ابوغریب و گوانتانامو با اوین و کهریزک. برهنه‌کردن افراد، ترساندن آنها و انواع شکنجه را با موارد مشابه موجود در ایران یعنی رفتاری که با نوری‌زاد و پناهی و کرمی و بسیاری دیگر شد مقایسه کنید (که در هیچکدام قابل توجیه نیست) امّا مرگ یا قتل افراد حساب دیگری دارد. تفاوت نظام دموکرات و دیکتاتوری این نیست که در نظامی که دموکراسی حاکم است مأموری اشتباه نمی‌کند بلکه نکته اینجاست که در صورت بروز خطا با فرد خاطی برخورد می‌شود. اینجا هم قاتل بنی‌یعقوب یا کاظمی- که واقعاً به خاطر هیچ بود- خود فرد حاکم نیست امّا وقتی به آن رسیدگی نکردند، حالا دیگر تمام زمامداران در آن قتلها شریکند. آنجایی که وزارات اطّلاعات دولت خاتمی از اصابت جسم سخت گفت و انگار به چنین چیزی مرگ طبیعی نمی‌گویند، چه کسی محاکمه شد؟  

دو. خطاب من در اوّلین ایمایی که درباره‌ی قتل ستّار نوشتم، بیهوده به کسانی که هنوز در پی شرکت در انتخابات هستند نبود. درباره‌ی طبیعی بودن یا نبودن فوت یا قتل ستّار بهشتی چه کسی می‌تواند اظهار نظر کند؟ قطعاً یک‌ مرجع بی‌طرف. پزشکی قانونی اجازه ندارد بدون هماهنگی با نهادهای امنیّتی نظری بدهد، آقایان فکر کرده‌اند که به جای انکار واقعه، ابتدا پز طرفداری از عدالت می‌دهند بعد با اعلام نظر «کارشناسی» آنرا ماستمالی می‌کنند. این اواخر، اختلاف نظر قدیم پیرامون نامه آیت‌الله خمینی درباره‌ی نهضت آزادی دوباره رخ نمود. خوشبختانه نامه موجود است، انتساب یا عدم انتساب آن را فقط یک گروه کارشناسی بی‌طرف می‌تواند اعلام کند (که کرده است) نه مؤسّسه‌ای که نمی‌تواند و نمی‌خواهد که با یک اعلام نظر، تمام حرفهای امثال مرحوم منتظری را- که بسیاری از تصمیمهای خمینی در اواخر عمر متعلّق به اطرافیان او بود- تأیید کند.
دو مورد بالا را در نظر داشته باشید؛ انتخاباتی در ایران می‌تواند آزاد باشد که شورای نگهبان دست از نظارت استصوابی بردارد نه اینکه ناظر و داور یک مسابقه، خود در آن ذی‌نفع هم باشد. تا زمانی که چنین است هیچ انتخاباتی در ایران آزاد نخواهد بود. همانطور که پزشکی قانونی طرف قوّه قضائیّه و نیروی انتظامی را می‌گیرد یا مؤسّه نشر آثار رهبر انقلاب طرف امام خود را، شورای نگهبان هم طرف نامزد پیرو رهبر نظام را خواهد گرفت کما اینکه  در انتخابات ۸۸ گرفت. یا باید ناظر انتخابات کاملاً بی‌طرف و مورد تأیید دو جناح اصلی قدرت (طرفداران و منتقدان رهبر) باشد یا انتخابات بی‌معناست.

سه. به نظرم بوی احتمال یک توطئه‌ی زشت هم می‌آید. میرحسین، رهنورد و کرّوبی هرسه در سنینی هستند که نیاز به مراقبت دائم پزشکی دارند، از طرفی نظام در پاک‌کردن تهدید مخالفان خود با مرگهای طبیعی و غیرطبیعی مهارت دارد( مثالها بسیار زیاد است) در چند روز اخیر نیز خبر بیماری میرحسین و کروبی به گوش می‌رسد. اگر اینها آزاد شوند یک مشکل وجود دارد، اگر باقی بمانند یک مشکل دیگر؛ وقتی راهی به نام نظر کارشناسان پزشکی برای اعلام طبیعی بودن مرگ افراد دربند هست، ممکن نیست در موارد دیگر به کار گرفته شود؟ توجّه داشته باشیم که این احتمال، از به‌کارگیری شیوه‌هایی که پزشکان عادی قادر به تشخیص آن نیستند تا نرساندن امکان مداوا را در بر می‌گیرد. برای تکرارنشدن خطاهای گذشته هیچ تضمینی نیست امّا اطّلاع‌رسانی همگانی و تمکین نکردن به نظرات فرمایشی کارشناسی و یادآوری تمام فجایع گذشته و پاسخ‌خواهی از نظام، تنها راه در دسترس است. حاکمیّت باید بداند که نمی‌تواند در هیچ عرصه‌ای، هم بازیگر و هم داور باشد.

پ.ن: تصویر بالا نشانگر دلمشغولی مداوم طرفداران نظام است. مدّعی هستند که آبها از آسیاب افتاده و فتنه خوابیده ولی خود نشان می‌دهند که نام و یاد میر زنده است، نگرانند و ناچارند که به آن بپردازند. تناقض تلخ و درخور تأمّلی است.

۱۰ نظر:

  1. "خروج از مشارکت در حاکمیّت، به‌کارگیری انواع روشهای مسالمت‌آمیز نافرمانی مدنی، تهدید به از دست‌دادن پشتیبانی مردمی و مجبور کردن نظام به امتیازدهی، مسالمت‌آمیزترین راه است که بین دو سر انقلاب و اصلاح قرار گرفته است"
    من نمی دونم چرا شما دست روی دست گذاشتید و با بکار بردن انواع روشهای مسالمت آمیز مدنی نظام رو مجبور به امتیاز دادن نمی کنید ؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. "مثلا چه کاری مد نظره شماست؟"
      بهتره بپرسی به جز نوشتن يكی از بلاگهای اثرگذار كه بعضيها را همين اواخر به مرگ طبيعی داد چه كاری مدّ نظر شماست؟

      حذف
    2. بردیا جان یعنی با نوشتن این وبلاگ های اثر گذار نظام به دادن امتیاز مجبور میشه ؟
      :)

      حذف
    3. "من نمی دونم چرا شما دست روی دست گذاشتید.."
      شما مگه نويسنده وبلاگ رو خارج از وب می‌شناسی كه نوشتی دست روی دست گذاشته؟ هم اينكه درست بعد از قتل يك وبلاگ نويس به يكي ديگه بگيم چرا دست روی دست گذاشتی خيلی جالبه هم اينكه بعد از سه سال هنوز بايد درباره اهميت وب حرف بزنيم.
      "با نوشتن این وبلاگ های اثر گذار نظام به دادن امتیاز مجبور میشه؟"
      معلومه كه نه! من گفتم "به جز..". نويسنده اين وبلاگها يك مشت بيكارند كه دارند وقت خودشون و بقيه رو تلف می‌كنن.
      راستی نگفتی مثلا چه كاری مدّ نظر شماست؟

      حذف
    4. شما اصلا متوجه منظور من نمیشی . اگر من نوشتم چرا دست روی دست گذاشتید منظورم این نیست که پاشید یه حرکتی بکنید منظورم اینه که اگر این گونه نافرمانی های مدنی که حکومت رو به دادن امتیاز وادار می کنه امکان پذیر بود پس چرا مخالفان انجام نمی دهند ؟ کنایه این نظر من این بود که این کار در شرایط کنونی انجام پذیر نیست و بهترین راه همان اصلاحات است .اما ظاهرا شما دیرمطلب رو می گیری .

      حذف
  2. آقا جان چرا بی خودی شلوغش میکنین؟! قتل جناب ستار بهشتی کاملاً طبیعی بوده و ایشان در کمال صحت و سلامت به بازداشتگاههای امنیتی منتقل و به سلامتی و به میمنت به قتل میرسند! این کجاش غیر طبیعی هست که شما اینقدر بزرگش میکنین؟! و انشاالله به لطف برادران عرزشی سربازان گمنام نایب امام زمان، بقیه مخالفین نظام هم به همین شکل به صورت کاملاً طبیعی به قتل میرسند...! البته اگر شما اجازه بدین و اینقدر قضیه رو به قول آغا امام خامنه ای «کشش ندین»!!!

    پاسخحذف
  3. مانند همیشه عالی. راستی، موسوی ممنوع التصویر نبود؟

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.