چرا از نوشته‌های ما می‌ترسند؟


                                                                                                        چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۱ 
«چرا از نوشته‌های ما کسی نمی‌ترسد؟» را گیلاسیان اینجا به معنایی ویژه پرسیده است. من امّا اینجا با به یاد فیلترینگ گسترده، جعل اصطلاحهای ریزودرشت جنگ نرم و جهاد عرصه‌ی مجازی و سرانجام قتل وبلاگنویس می‌افتم. بگذارید همین یک مورد آخر را مدّ نظر داشته باشیم. در نوشته‌های او، در نوشته‌های ما چیست که آنان را می‌ترساند؟
  
 ۱- ناتوانی از مواجهه با دیگری
  
رهبر نظام خیلی وقت پیش که واژه‌ی دگراندیش تازه باب شده بود در یک سخنرانی گفت که «من ایرادی در دگراندیشی نمی‌بینم، صرف اینکه یک نفر مخالف ما بیندیشد اشکالی ندارد.» این سخن بعدها فراموش یا- بهتر بگویم- جور دیگری تفسیر شد. شاید منظور او اندیشه‌ی تنها بدون اظهار آن بوده است، جور دیگر بیندیش ولی چه کسی گفته آنرا بیان کنی؟
   
به تفاوت دو سایت دیگربان و دگربان توجّه کنید. سایت اوّل چیزی جز جمع‌آوری گفته‌های طرفداران وضع موجود ندارد. تقریباً می‌توان گفت مطالب را بدون تفسیر عرضه می‌کند ولی در عین حال با اقبال گسترده روبه‌رو شده و نشانه‌های زیادی از اثرگذاری آن در گفتار و رفتار طرفداران نظام دیده می‌شود. دلبستگان نظام اگر نتوانند سایت بهتری بزنند دستکم می‌توانند مشابه آن را بسازند چون طرفداران نظام –با توجّه به به اختلاف سلیقه‌هایی که وجود دارد- به هر حال از یک چیز دفاع می‌کنند ولی منتقدان نظام فقط یک چیز را نفی می‌کنند و اگر قرار به بیان آرمانهای خود برسد، طیف بسیار گسترده‌ای را در برمی‌‌گیرند. پیدا کردن نکات ضدّونقیض یا درگیریهای درونی و بیان سخنان عجیب نیز در هر طیف و دسته‌ای ممکن است امّا با رجوع به این سایت می‌بینید که هیچ ارجاعی به مطالب «دگران» در آن یافت نمی‌شود بلکه این سایت دارای پیوندهایی به مطالب خودیها پیرامون «دگران» است. یعنی این تفکّر اساساً حتّی نمی‌تواند ادای سایت دیگربان را درآورد چون نمی‌تواند با آنان مواجه و نظرات- به زعمش نادرست- را گزارش کند؛ و این چیزی است که ویژگی و نقطه قوّت «دیگربان» و دیگر سایتها و وبلاگهای منتقد نظام است.

۲- آگاهی؛ چشم اسفندیار نظام

نوری‌زاد به هاشمی رفسنجانی توصیه کرده بود که کارنامه‌ات را مرور کن و گزارش اشتباههایت را به مردم بده، به او گفتم همین کار را خودت بکن. شاید فکر کرد که پرسش من انکاری است یعنی می‌گویم چرا چنین و چنان کردی در حالیکه قصد من استفهام بود. نوشت که نمی‌دانستم و اینها را نمی‌شناختم بعد که ورای ظاهر امور را دیدم، تغییر کردم. این تغییر جز با آگاهی به دست نیامد و این چیزی است که من در بسیاری دیده‌ام ولی گویا بیشترشان ( در فضای مجازی را عرض می‌کنم) هنوز توان روبه‌روشدن با گذشته و نقد خود را ندارند و ترجیح می‌دهند فعلاً سکوت کنند تا شاید روزنه‌ی امیدی پیدا شود.

نوشته‌های ساده‌ی نویسندگان وب اگر نبود تقلّب انتخاباتی هیچوقت افشا نمی‌شد، راه نادرست نظام درباره‌ی پرونده‌ی اتمی نقد نمی‌شد، اشتباههای ریزودرشت رهبر نظام پیرامون مسائل منطقه گفته نمی‌شد، ارجاعهای نادرست طرفداران ولایت به وقایع گذشته معلوم نمی‌شد و بسیاری نمی‌شدهای دیگر. فکر کنید که فضای مجازی نبود، قتل ستّار بهشتی چه بازتابی در میان مردم داشت؟ طبیعی است که باید از این نوشته‌ها ترسید. از سوی دیگر واکنش دیرهنگام قوّه‌ی قضا به قتل بهشتی تنها در واکنش به سیل نوشته‌ها پیرامون قتل ستّار بود. مصاحبه کردند و گفتند که وی به مرگ طبیعی مرده، پس از واکنش همگانی به این نتیجه‌گیری، حالا می‌گویند که سخنان گوینده درست منتقل نشده است؛ صرف نظر از آنچه در آینده خواهند گفت من به ضرس قاطع می‌گویم که «مرگ طبیعی» پنداشتن قتل ستّار اگر با ردّ و انکار مواجه نمی‌شد، حالا هم پس گرفته نمی‌شود و اینها همه از خواص فضای مجازی است که فضای حقیقی ادّعایی نظام را به چالش کشیده است.

۳- خطاب به رهبر، انتقاد از مقامات

در حالیکه طرفداران ولایت با طرح نظریّه‌هایی مانند «عصمت استراتژیک ولی فقیه» سعی در مصون‌کردن وی از هر اشتباهی دارند، فضای مجازی بی‌محابا او را به نقد می‌کشد. رهبر در طول دوران زعامت خود از گفتگو با رسانه‌های خودی- حتّی صداوسیما- نیز پرهیز کرده است. اساساً کسی حتّی به طور فرمایشی با سؤالاتی از پیش معلوم حقّ پرسش از وی را ندارد، حالا این بتوارگی را مقایسه کنید با خطابهای ریزودرشت به او در وب. نامه‌نویسی سنّتی بود که عریانی پادشاه را فریاد کرد و نام و جایگاه زنده‌یاد احمد قابل، احمد زیدآبادی و دیگران به همین دلیل در خاطرها خواهد ماند.

چرا موسوی، رهنورد و کروبی گرفتار حصر شدند؟ تلقّی رایج نقش داشتن در رخداد ۲۵ بهمن بود. به نظرم این حدّاکثر نیمی از ماجراست. آن دو در آخرین بیانیّه‌های خود از فرعونیّت حاکم و «قال انا ربّکم الاعلی» (سخن فرعون در قرآن) گفتند. در حقیقت آنان به یک قدمی نام‌آوردن از رهبر نظام به عنوان مسبّب اصلی اوضاع فعلی ایران رسیده بودند و پیش از آن با عنوانهایی کلّی مانند حاکمیّت و مانند آن از وی یاد می‌کردند. نظام که دید این دو نفر به یک قدمی شیشه‌ی عمرش رسیده‌اند آنان را در حصر کرد تا آنچه نباید، نشود. تمام منتقدان حقیقی نظام باید بدانند که مسأله‌ی اصلی امروز ایران کجاست و خوشبختانه بسیاری در فضای وب این را می‌دانند.

۴- ترس از نترسیدن

حاکمیّت این اواخر برخوردهایی با مدافعان خود که کمی پا را از حد فراتر گذاشته بودند داشته است. به نتیجه‌ی آن بنگرید؛ همگی رام شدند و سخنانی که پیش از آن می‌گفتند دیگر نمی‌گویند. بعضی‌ها پستهایی نوشتند که معلوم بود چند ساعت بعد حذف می‌شود. آن نوشته‌ها چیزی بیش از یک گله و شکایت که فرضاً «شما دوست را از دشمن و خودی را از غیر خودی تشخیص نمی‌دهدید»  یا «من دیگر حاضر نیستم از شما دفاع کنم» یا مانند آن نبود امّا همین نیز حذف شد تا یک لحظه آشکارشدن حقیقت مغلوب محاسبه‌ی سودوزیان و مآل‌اندیشی و بازگشت به آغوش پرمهر والبتّه امن نظام شود. یکی از بانمکترین آنها که پیشتر از رهبر نظام با عنوانهایی عادی یاد و از کسانی که مبتلا به انقیاد فکری بودند انتقاد می‌کرد، پس از اینکه سروکارش به دادگاه افتاد حالا به او «حضرت آیت‌الله» یا «آقا» (خاص ذوب‌شدگان در ولایت) می‌گوید. ابطحی پس از تحمّل انفرادی طولانی و خوردن قرصهای آن‌چنانی فرمان را چرخاند، حضرات نزده رقصيدند.

این را مقایسه کنید با آخرين نوشته‌ی ستّار بهشتی در وبلاگش. آخرین سطور زندگی او را مرور می‌کنیم و به یاد می‌سپاریم که نظامها از کسی که نمی‌ترسد، می‌ترسند:

«مدتی است نظام جمهوری اسلامی به هر طریقی شده فعالان وایرانیان مستقل را تحت فشار شدید قرارداده که حق اظهار نظر در مورد مسائل کشور را ندارید، از تحدید، بازداشت شکنجه گرفته... تا اعدام را انجام می دهد برای ترساندن افراد! هرروز یک مشکل را در جلو پای افراد قرار می دهد. ایمیل، مسیج و ضرب‌وشتم در خیابان کمترین کاری است که انجام می‌دهند! دیروز بنده را تحدید می‌کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی‌بندی می‌گویم کاری انجام نمی دهم که لازم به بستن دهانم باشد می‌گویند وراجی زیاد می‌کنی، می‌گویم چیزی که می‌بینم ومی‌شنوم می‌نویسم،  می‌گویند هرکاری بخواهیم می کنیم هر رفتاری را انجام می‌دهیم شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان!... روز وشب تلفنهای تحدیدآمیز قطع نمی‌شود... من سکوت نمی‌کنم حتی اگر قرار به رسیدن لحظه مرگ من باشد...»

۴ نظر:

  1. لینک های شمادرباره جاسوسی جنسی تزیپی لیونی ساخته روزنامه مصری الیوم است و تکذیب شده است.
    http://www.timesofisrael.com/leading-egyptian-daily-falsely-claims-livni-admitted-to-having-sex-with-arabs-for-political-gain/

    پاسخحذف
  2. 123
    مسأله‌ی اصلی امروز ایران و مسبّب اصلی اوضاع فعلی ایران "جمهوری اسلامی" است.
    تمام منتقدان حقیقی جمهوری اسلامی باید بدانند که مسأله‌ی اصلی امروز ایران کجاست و خوشبختانه بسیاری در فضای وب این را می‌دانند.

    پاسخحذف
  3. سلام
    وقتي ما در خيابان اعتراضمان را بيان كنيم فتنه گريم اغتشاش كرده ايم به يقين
    وقتي در مطبوعات بيان كنيم دستگير مي شويم و اصلا نمي گذارند بيان كنيم
    در صداوسيما كه بايد يك رسانه ي ملي باشد جايي براي ما نيست
    در فضاي اينترنت و وبلاگ ها هم يا دستگير مي شويم و كشته مي شويم يا با كمترين مجازات وبلاگ ها و سايت هايمان فيلتر مي شود
    عجبا اين نظام آزادي مطلق را به مردم هديه داده
    به وبلاگ بنده تشريف بياوريد اگر ديدگاهي در مورد مطالب داريد بيان كنيد

    پاسخحذف
  4. فکر می کنم قسمت business model یا مدل کسب کار را فراموش کردید نام ببرید.
    گروهی هستند که از این ترس ارتزاق می کنند. بودجه های عجیب و غریب در پلیس فتا و پدافند غیر عامل و .. خرج می گیرند و برای رونق کسب کارشان باید "دشمن" را پیدا و نابود کنند. این ترس سرمایه کسب و کار آنهاستو اگر وبلاگ نویس و فعالان اجتماعی را ستون پنجم دشمن نکنند از نان خوردن می افتند

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.