جمعه ۱۰ آذر
۱۳۹۱
شاید نیازی به جوابدادن به
این سؤال نباشد و این دو شیوه به نوعی مکمّل هم باشند. چرا از ترفند «پلیس بد- پلیس
خوب» فقط دیگران استفاده کنند؟ هر دو، راههایی برای احقاق حقّ مردم فلسطین و
نمایانگر تفکّر بخشهایی از آنان هستند؛ کسانی که مقاومت را تنها راه چاره میدانند
و کسانی که استفاده از امکانات بینالمللی را راه مفیدتری میبینند؛ گرچه عبّاس با
این کارش از توافقهای پیشین با اسرائیل تخطّی کرده و به رغم لحن آرامش که میگوید
در پی رویارویی با امریکا و اسرائیل نیست، خشم هر دو را برانگیخته است. موافقت
فرانسه و بعضی از کشورهای غربی و رأی ممتنع آلمان و بریتانیا به ارتقای موقعیّت
فلسطین در سازمان ملل نیز یکدست نبودن جناحبندیها را در جهان به کسانی که
عادتکردهاند اوضاع را سیاهوسفید ببینند یادآوری میکند.
ابتدا یادآوری این نکته ضروری
است که لحن همهیاهیچ دشمنان اسرائیل، صددرصد به نفع اشغالگران است. کسانی که در پی
محو اسرائیل (احمدینژاد، نصرالله و...) یا برگزاری انتخابات در کشور واحد هستند
(دیدگاه خامنهای که صورت تعدیلشدهی همان اوّلی است) به اسرائیل این امکان را
میدهند که با مظلومنمایی و ترفندهایی از جمله ترجمهی مخالفت با ترور، اشغالگری و
صهیونیسم به «یهودستیزی» این نکته را در پرانتز بگذارند که کشوری اشغالگر و ضدّ
حقوق بشر هستند و به جای خشم و نفرت، ترحّم و همدلی را برانگیزند. بدیهی است که نفی
هولوکاست و برخی سخنان یکسره نادرست احمدینژاد در چندسال گذشته آب به آسیاب
اسرائیلیان ریخت و رهبری که مسؤول سیاست خارجی است ظاهراً آنجا نیازی به دخالت و
حکم حکومتی و غیرحکومتی ندید.
از لحاظ اصولی –بدون بررسی
دیگر جوانب و فواید و ضررها و تخمین آینده- کار عبّاس درستترین کار ممکن بود. این
کار معادله را آرامآرام از سوی وضعیّت تکمحوری به جهانمحوری سوق میدهد یعنی
همان ایرادی که بنده به برخی مدافعان دخالت بشردوستانه گرفتم. در حالت فعلی امریکا،
میانجی اصلی بین فلسطین و اسرائیل است که تراژیکبودن این موقعیّت از فرط وضوح
نیازی به تبیین ندارد. حالا امکان رجوع برخی مسائل مربوط به فلسطین به سازمان ملل
هست و این تغییری آشکار و بسیار مهم است. بیجهت نیست که برخی منابع اسرائیلی این
کار عّباس را از موشکهای حماس خطرناکتر دانستهاند. در حقیقت آن دو بخش مکمّلی که
بالاتر به آن اشاره کردم بخشهای در خور دفاع مقاومت و مذاکره هستند و گرنه بخش
ستیزهجویی که مکمّل جنگطلبی اسرائیل است و در قضایای اخیر با اشارهی ایران آتش
به پا کرد (یا به آن دامن زد) و بخش سازشکار مذاکره از نظر من توجیهی ندارند. (این اعتراف عضو کمیسیون امنیّت ملّی نشان میدهد که قضایای اخیر چطور میتوانست به نفع
ایران و سوریه- و البتّه اسرائیل- باشد، در عین اینکه حماس خواستار برکناری بشّار
اسد است) محمود عبّاس خود از منتقدان برخی روشهای متأخّر عرفات بود و به یاد دارم
که در مصاحبهای پیش از فوت/قتل عرفات از کیش شخصیّت او میگفت و اینکه طرفداران او
به کسی اجازهی مخالفت با او نمیدهند و غوغا به پا میکنند.
باید صبر کرد و دید که واکنش
ایران به این جریانات چه خواهد بود. رهبران سبز که در حصرند و آن نوشتهی تند
میرحیسن را هم باید ناشی از توهّم دخالت عبّاس در اوضاع ایران - و بخشی از میراث
دههی طلایی شصت- دانست و نه الزاماً تمام اعمال محمود عبّاس. به یاد دارم که خاتمی
در گفتگو با یکی از نشریّات خارجی (پس از دوران ریاست جمهوری) به ناگزیربودن الگوی
دو کشور اسرائیلی و فلسطینی کنار هم اذعان کرد.(اگر بتوان موجودیّت کشوری که سازمان
ملل به رسمیّت شناخته زیر سؤال برد، چرا ایران این کار را با بحرین نمیکند؟)
البتّه نیازی نیست که طرفدار چنین الگویی باشیم تا کار عبّاس را بپسندیم، استفاده
از سازمان ملل گرچه مستلزم پذیرفتن حقوق تمام اعضای آن- از جمله اسرائیل- است امّا
میتواند به عنوان تاکتیک هم به کار رود. رهبران حماس هم پیرامون این رخداد تا به
حال توافقی نداشتهاند، برخی (مشعل، نزدیک به مصر) موافقند و برخی (هنیّه، نزدیک به
ایران) مخالف؛ يكی از پيامدهای بهار عربی و بهترين نمونهی معادلات تغييرپذير منطقه. يك هفته پيش ابتكار عمل در دست محور نظامی بود و حالا در دست محور سياسی.
وقتی دبیرکل سازمان ملل به
ایران یادآوری میکند که نمیتواند خواستار محو یکی از اعضای سازمان ملل (اسرائیل)
باشد، چرا از این امکان ضدّ خود آنها استفاده نشود؟ وقتی بیرون بودن اسرائیل از ان.
پی. تی آنان را از هرگونه پاسخگویی ایمن و به عکس ایران را هدف تمام تحریمها کرده است،
چرا نتوان از عضویّت اسرائیل در سازمان ملل برای محاکمه رهبران نظامی اسرائیل یا
شهرکسازی بیرویّه یا یهودیکردن قدس و جزآن استفاده کرد؟ اوباما در آستانهی
انتخابات ریاست جمهوری رفتاری با اسرائیلیان کرد ( مانند وقت ملاقاتندادن به
نتانیاهو) که پیش از آن سابقه نداشته است و برای اوّلینبار باعث شد که نخستوزیر
اسرائیل طرفدار یکی از نامزدهای ریاست جمهوری (نامزد جمهوریخواه) باشد. حالا
اوباما که بیش از هر رئیس جمهور متأخّری توانسته برخی ویژگیهای شخصیّتی خود را
وارد منصبش کند، دست بازتری برای مهار اسرائیل دارد. تفکّری که هنوز ادّعای مالكيّت بر قبرس و نیل تا فرات و دریاچهی وان را در مدارس خود
تدریس میکند و در قانون اساسی خويش به نحو معنیداری مرزهای جغرافیایی کشورش را
مشخّص نكرده است (در خور توجّه کانونهای دوستی کذایی)، ایدئولوژی بسته و بسیار
خطرناکی است که اگر نتوان آنرا از بین برد، باید دستکم قرنطینه كرد. محمود عبّاس ۲۹
نوامبر (سالگرد به رسمیّتشناختن دولت اسرائیل در ۶۵ سال پیش) را بیجهت انتخاب
نکرد، حالا اسرائیلیان در چنین روزی باید به یاد مناسبت ناخوشایند دیگری هم
بیفتند.
http://bamdadi.com/2012/11/30/palestine-and-white-checque-to-israel/
پاسخحذفاين نوشته دستكم سه اشتباه دارد:
حذفيکی اينكه درخواست عبّاس پيشتر براي اين بود كه فلسطين «دولت مستقل» باشد نه «ناظر غيرعضو». امريكا آنجا در شورای امنيّت حقّ وتو داشت ولی اينجا در مجمع عمومی هيچ كشوری حق وتو ندارد.(پايان بند اوّل). دوّم اينكه فلسطينيان تقاضای بريتانيا را نپذيرفتند و برای همين اين كشور رأی ممتنع داد؛ حالا چرا اين دو پيشنهاد ردشده بايد پايهی اين نوشته شود؟ سوّم اينكه بهتر بود دستكم سخنرانی عبّاس در سازمان ملل و مصاحبههای اخير برخی مقامات فلسطينی را يكبار میخواند.
قطبنمای «بامدادی» چه در مسائل داخلی و چه خارجی مدّتهاست خوب كار نمیكند.
:)
حذفthere is at least one more , as well
!
"باید صبر کرد و دید که واکنش ایران به این جریانات چه خواهد بود"
پاسخحذفايران كه رأی مثبت داد!
آن وقت برای رأی مثبت ندادن چه عذری میآورد؟
حذف:)
پاسخحذفmany reasons can be
...
shall we discuss
?!