پنجشنبه ۲۱
دی ۱۳۹۱
اگر بپرسیم
«ایران چرا باید تحریم باشد؟» چه جواب قانعکنندهای خواهیم شنید؟ میلیاردها
دلار ثروت از دست رفته که از سهم معیشت مردم و ساخت بنیادهای پیشرفت و رفاه نسلهای
آینده کم شد؛ برای چند درصد سوخت غنیشده بود؟ اگر نخواهیم شعارهایی مانند ضدّیّت
بیگانگان با پیشرفت کشور یا مانند آن را باور کنیم - که نمیکنیم- چه چیزی حاکمان
را بر آن داشته تا گذشته از زیانرساندن به مردم، خود را گرفتار این ورطه کنند؟ از
آنجا که هیچ پاسخ عاقلانهای برای آن نمییابم، به گمانم یک جواب بیشتر ندارد: روانپريشی.
پیرامون آخرین سخنرانی رهبر نظام که در ان خبر از ملأ اعلی میداد، چه باید گفت؟ ابتدا خواستم ناراستیهای دینی آن و محالبودن اخبار از نفسالامر را که اتّفاقاً از مقدّمات بحثهای فقهی است برشمرم که دیدم آنقدر این کار را کردهام که هم خودم و هم ایماخوانان خسته شدهایم. ما از رو رفتیم، خامنهای نرفت. امّا به واقع از شنیدن چند هزاربارهی واژهی «دشمن»، برای وی احساس ترحّم کردم؛ آیا واقعاً امیدی به بهبودی وی از این توهّم روانسوز هست؟ محمّد سروش محلّاتی یکی از بسیارانی است که در نقد سخنان رهبر نظام این یادداشت را نوشته است. امّا اینگونه سخنان دربارهی دشمن حقیقی است نه آن موجود قاهر و مکّار خیالین که ردّ پایش در هر مکان و زمانی دیده میشود.
ترس از دشمن پیدا یا ناپیدا یکی از عوامل شناختهشدهی ایجاد جنون است. یکی از نویسندگان نامآشنای ایرانی، در خارج به همین علّت دیوانه شد؛ بیچاره فکر میکرد عوامل رژیم همهجا در تعقیب او هستند. در فیلمی از هیچکاک که با نام «مرد عوضی» در ایران به نمایش در آمد، همسر متّهم ناگهان در میانهی پرداختن به مشکلاتی که ناخواسته بر سر مردش آوار شده، از نظر روانی کم میآورد. به همسرش میگوید تلاش بیهوده است چون «آنها» تمام شاهدها را از بین بردهاند. توصیه میکند که همه در خانه بنشینند و در و پنجرهها را ببندند و کسی را به خانه راه ندهند. وقتی میبیند که به حرفش گوش نمیکنند، خودش در خانهی تنش مینشیند و رابطهاش را با جهان خارج میبُرد و کارش به تیمارستان میکشد. نگاهی به ایران فعلی، جایگاهش، اقتصادش، آوازه و شهرتش و دادوستد فرهنگی- سیاسی آن با جهان خارج بیفکنید؛ همین بلا به سر ما آمده است. ابتدا از ترس ِازدستدادن قدرت، دشمنی خلقشده سپس از ترس آن دشمن موهوم، درها را بر خود بسته و خود را زندانی کردهایم. رهنورد، کرّوبی و موسوی را در حصر ظاهری بردهاند؛ امّا اگر حصر واقعی را نداشتن ارتباط سالم، انسانی و واقعگرا با جهان خارج بدانیم، امروز در حقیقت چه کسی در حصر است؟
پیرامون آخرین سخنرانی رهبر نظام که در ان خبر از ملأ اعلی میداد، چه باید گفت؟ ابتدا خواستم ناراستیهای دینی آن و محالبودن اخبار از نفسالامر را که اتّفاقاً از مقدّمات بحثهای فقهی است برشمرم که دیدم آنقدر این کار را کردهام که هم خودم و هم ایماخوانان خسته شدهایم. ما از رو رفتیم، خامنهای نرفت. امّا به واقع از شنیدن چند هزاربارهی واژهی «دشمن»، برای وی احساس ترحّم کردم؛ آیا واقعاً امیدی به بهبودی وی از این توهّم روانسوز هست؟ محمّد سروش محلّاتی یکی از بسیارانی است که در نقد سخنان رهبر نظام این یادداشت را نوشته است. امّا اینگونه سخنان دربارهی دشمن حقیقی است نه آن موجود قاهر و مکّار خیالین که ردّ پایش در هر مکان و زمانی دیده میشود.
ترس از دشمن پیدا یا ناپیدا یکی از عوامل شناختهشدهی ایجاد جنون است. یکی از نویسندگان نامآشنای ایرانی، در خارج به همین علّت دیوانه شد؛ بیچاره فکر میکرد عوامل رژیم همهجا در تعقیب او هستند. در فیلمی از هیچکاک که با نام «مرد عوضی» در ایران به نمایش در آمد، همسر متّهم ناگهان در میانهی پرداختن به مشکلاتی که ناخواسته بر سر مردش آوار شده، از نظر روانی کم میآورد. به همسرش میگوید تلاش بیهوده است چون «آنها» تمام شاهدها را از بین بردهاند. توصیه میکند که همه در خانه بنشینند و در و پنجرهها را ببندند و کسی را به خانه راه ندهند. وقتی میبیند که به حرفش گوش نمیکنند، خودش در خانهی تنش مینشیند و رابطهاش را با جهان خارج میبُرد و کارش به تیمارستان میکشد. نگاهی به ایران فعلی، جایگاهش، اقتصادش، آوازه و شهرتش و دادوستد فرهنگی- سیاسی آن با جهان خارج بیفکنید؛ همین بلا به سر ما آمده است. ابتدا از ترس ِازدستدادن قدرت، دشمنی خلقشده سپس از ترس آن دشمن موهوم، درها را بر خود بسته و خود را زندانی کردهایم. رهنورد، کرّوبی و موسوی را در حصر ظاهری بردهاند؛ امّا اگر حصر واقعی را نداشتن ارتباط سالم، انسانی و واقعگرا با جهان خارج بدانیم، امروز در حقیقت چه کسی در حصر است؟
با عرض معذرت فكر ميكنم شما طرفدار اصلاح (نه اصلاحات) بوديد. روان پريش خواندن شخص حاكم راه را براي هر گونه اصلاحي مسدود ميكند و كار به افراطيگيري ميشكد.
پاسخحذفاز انتخابات ۸۸ به بعد من از ميان سناريوهای آينده، آنرا كه مستلزم بقای رهبر فعلی باشد رد كردهام و اين چيز جديدی نيست. حالا مقداری صريحتر نوشتهام.
حذفلذت بردم
پاسخحذفتا بحال ازاين زاويه باين حادثه نگاه نكرده بودم آقايان كروبي و موسوي آزادند ما ملت درحصريم
ایماگر عزیز ببخش که بی ربط است: مغالطات به انتها رسید یا ادامه دارد؟
پاسخحذفهنوز ادامه دارد.
حذف