ایران هسته‌ای -۴

تسليم يا الگوی هسته‌ای پاکستان؟                                                            ‌سه‌شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱
   
  
نشانه‌هایی که در روزهای اخیر به چشم می‌خورد از آغاز معامله‌ی هسته‌ای ایران با غرب خبر می‌دهد امّا نه آنگونه که رسانه‌های داخلی می‌گویند و نه آنطور که کارشناسان رسانه‌های خارج از ایران. برای اظهارنظر دقیق‌تر باید کمی صبر کرد ولی ربط آن با جنبش سبز ما را بر آن می‌دارد که به طور موقّتی نگاهی مجدّد به مسأله‌ی هسته‌ای ایران بیندازیم: 
 
مرور مذاکرات اخیر
حتّی وقتی دو طرف از مذاکرات اظهار رضایت می‌کنند، باز ظاهراً پیشرفتی به دست نمی‌آید؛ جریان چیست؟ از تخفیف‌دادن غرب چیزهایی منتشر شد ولی از تغییرات موضع ایران نه. غرب میزان انتظار خود را از کم‌کردن فعّالیّتها تعدیل کرده و در مقابل آن پیشنهادهای بهتری ارائه کرده است که برای ایران جذّاب باشد. از ظاهر ماجرا اینطور برمی‌آید که وادارکردن ایران به اندکی کوتاه‌آمدن، هدف اصلی بوده است، زیرا ایران پس از خاتمی فقط جادّه‌ی یک‌طرفه‌ی خود را می‌پیموده و حتّی اندک تغییری هم می‌تواند مایه‌ی امیدواری باشد. از طرف دیگر ایران در برابر برداشتن تمام تحریمها، کمابیش پیشنهادهای غرب را پذیرفته ولی به شیوه‌ی خودش؛ مثلاً در پیشنهادهای آنها تغییراتی داده است. برای نمونه پیشنهاد کرده به جای انتقال اورانیوم غنی‌شده به خارج کشور، آن را به مشتریان فرضی به فروش برساند. پیشنهادهای ایران در رسانه‌ها منتشر نشده ولی واکنش غرب مانند واکنش ایران به پیشنهادهای آنان بوده است، استقبال نسبی همراه با نپذیرفتن کامل.
این از ظاهر ماجراست ولی قراین نشان نمی‌دهد که موضوع دعوا اختلاف نظر بر سر فعّالیّت یکی دو مرکز و غنی‌سازی بیست‌درصدی باشد. خسارت نفتی و بانکی هنگفت ایران اگر فقط به خاطر آن باشد که حماقت محض است چون تا به حال مقدار آن بیش از تمام مخارجی است که برای ایجاد تأسیسات اتمی در ایران شده است. حسّاسیّتی که نظام حاکم درباره‌ی گرانی و نارضایتی احتمالی مردم دارد از اسرائیل و امریکا و دشمنان خودساخته‌ای مانند آنها بیشتر است، پس چرا راضی شده تا کار به جایی برسد که مانورهای کوچک و بزرگی برای سرکوبی اغتشاشات مردمی انجام و خبر آن پخش شود؟ کمی دقّت نشان می‌دهد که ماجرا چیز دیگری است من در اوّلین ایمای هسته‌ای هم گفتم که قراین نشان می‌دهد که دعوا واقعاً بر سر استفاده‌ی نظامی است نه جز آن. ایرانی که تأسیسات غنی‌سازی فردو را در عمق کوه می‌سازد، نمی‌آید تأسیسات نظامی را مثلاً در پارچین و سطح زمین بنا کند. اين اخبار که به هاینونن رسیده خیلی پیش از او به سرویسهای اطّلاعاتی غرب رسیده و گفتگوهای اصلی که با مسائل و جنگهای جاری در منطقه گره خورده در آلمآتی یا استانبول نیست بلکه جای دیگریست. مشکل هسته‌ای ایران مانند کوه یخی است که نوک آن نطنز و اراک و فردوست و بخش اصلی را فقط آگاهان می‌دانند امّا از این همین اندک هم می‌توان حدسهای زد. 
 
استفاده‌ی نظامی از فنّاوری هسته‌ای
الف. اخباریکه گهگاه پیرامون نظامی‌نبودن فعّالیّتهای ایران به نقل از سرویس جاسوسی امریکا پخش می‌شود، جزئی از بازی اطّلاعاتی بین ایران و غرب است. امتیازی است که به ایران داده می‌شود تا بداند اگر در جای اصلی کوتاه بیاید، غرب این آمادگی را دارد تا اصل موضوع را برای همیشه مسکوت بگذارد و اشاره‌ای به تسلیم ایران نکند. (از همین دست است، اخبار راجع به بستن تنگه‌ی هرمز یا حضور سی‌هزار نیروی اطّلاعاتی ایران در خارج که بعداً پس گرفته شد و...)
ب. پیشنهادهایی که به ایران در ازای تعلیق غنی‌سازی یا فعّالیّت فلان مرکز داده می‌شود نشانه‌ها و مقدّماتی برای معامله‌ی بزرگتر است. ایران اگر بداند که امتیازهایی دریافت می‌کند و فشار غرب فقط برای تمکین بی‌قیدوشرط ایران نیست، ممکن است راغب به انجام معامله‌ی بزرگتر شود.
ج. در جای اصلی (مسأله‌ی نظامی) دستکم سه اتّفاق مفروض است:
یک. معامله انجام می‌شود و ایران در قبال دریافت امتیازهای اقتصادی و... از خیر سلاح هسته‌ای می‌گذرد.
دو. غرب نمی‌تواند فعّالیتهای ممنوع ایران را متوقّف کند و تحریمها از ایران کشوری منزوی مانند کره‌شمالی می‌سازد.
سه. غرب نمی‌تواند فعّالیتهای ممنوع ایران را متوقّف کند ولی ایران هسته‌ای را می‌پذیرد (مدل پاکستان با کمی تغییر) چون ایران مانند کره‌شمالی منزوی نیست و دارای تأثیرات منطقه‌ای گسترده‌ای از افغانستان تا عراق، یمن، بحرین، سوریه، لبنان، فلسطین، کشورهای افریقایی و... است. پس غرب مجبور به همکاری منطقه‌ای با ایران است و نمی‌تواند آنرا نادیده بگیرد.  
 
پیش به سوی الگوی پاکستان
من در ایماهای گذشته، گزینه‌ی پاکستان (سه) را خیلی جدّی نگرفتم امّا حالا در آن تجدیدنظر می‌کنم. پاکستان پاداش همسویی با غرب را گرفت امّا همکاری منطقه‌ای بدون همسویی با غرب هم ممکن است. ایران دارای نفوذ زیادی در منطقه است و غرب نتوانسته برای این مسئله راه‌حلّی بیابد؛ این نفوذ، قدرت چانه‌زنی به ایران می‌دهد. با نظرداشت موارد فوق به نظرم نظام ایران آگاهانه در مسیر سوّم حرکت می‌کند، اولویّت غرب مورد اوّل است و گزینه‌ی دوّم عملاً امکان‌پذیر نیست. حالا برخی اشارات و رفتارهای نظام و رهبرش فهم‌پذیر می‌شود:
۱- گروه القاعده‌ی محدود توانست فاجعه‌ی یازده سپتامبر را بیافریند، امریکا در مبارزه با طالبان در افغانستان کاملاً شکست خورده است. بهار عربی به برخاستن سلفیها در جهان اسلام انجامیده است و این امریکا را به وحشت انداخته است. اتّفاق لیبی هرجای دیگر نیز می‌تواند رخ دهد. به عبارت دیگر دشمن اصلی حالا بنیادگرایی جدید است نه ایران. سلفی‌ها دشمنان ایران و امریکا هستند و این می‌تواند این دو کشور را به هم نزدیک کند؛ از طرفی نظام ایران مانند اخوان‌المسلمین گزینه‌ی متعادلی بین حکومتهای سکولار پیشین و سلفی‌های خطرناک هستند. امریکا گزینه‌ی میانه را ترجیح می‌دهد. بر همین اساس از ترس قدرت گرفتن القاعده در سوریه نقشه‌ی امریکا تفاوت کرده و نشانه‌هایش آشکار شده است. هسته‌ای شدن پاکستان نتیجه‌ی ظهور طالبان و هسته‌ای شدن ایران نتیجه‌ی گسترش سلفی‌گری است. بدین ترتیب معنای حرف رهبر نظام که این تحریمها موقّت است معلوم می‌شود چون غرب به نفت ایران آن اتّکا را ندارد که به خاطر آن تحریمها موقّت باشد ولی در برابر تهدید ایران به آتش‌بازی در منطقه- که بارها نشان داده تواناییش را دارد- یا همکاری برای مهار سلفی‌ها شاید مجبور به مدارا شود.
۲- با توجّه به زیرزمینی بودن فعّالیّتهای پنهان ایران، نابود کردن آن ممکن نیست. غرب دو راه پیش رو دارد، یا ایران هسته‌ای را نپذیرد و همکاری ایران را نیز نداشته باشد، یا ایران هسته‌ای را بپذیرد و از همکاری ایران بهره‌مند شود. راه دوّم عاقلانه‌تر است.
۳- چه دلیلی در دست است که سانتریفیوژهای جدید ایران محدود به این تعداد باشند یا ایران جای دیگری برای استفاده از آنها نداشته باشد؟ اراک هنوز به رغم ابهامهایی که آفریده بدون بازدید مانده، همینطور پارچین و یکی دو جای دیگر. فریدون عبّاسی از افزایش توانایی ایران و صالحی از تخفیف تحریمها می‌گویند. چرا وقتی هنوز تشکیکهایی جدّی پیرامون نظامی‌بودن موضوع هسته‌ای در ایران هست، باید تحریمها کاهش یابد؟ ایران که تغییری در رفتارش نداده است؛ ممکن است این سرآغاز معامله‌ی هسته‌ای بین ایران و امریکا باشد.
۴- خطّ لوله‌ی گاز به پاکستان همان طرحی است که زیر فشار امریکا معلّق مانده بود. ایران با استفاده از صادرات گاز، توانسته همراهی نسبی ترکیه را به دست آورد، چرا در اوج تحریمها قرارداد این خطّ لوله نهایی می‌شود؟ پاکستان بدون اجازه‌ی امریکا نمی‌تواند چنین معامله‌ی هنگفت و استراتژیکی با ایران بکند.
۵- برخی از خطر فعّال‌شدن کشورهای منطقه مانند مصر و عربستان برای رقابت با ایران می‌گویند. خطر ایران از اسرائیل بیشتر نیست؛ اگر امریکا توانست با فشار خود نگذارد که کشورهای عربی به طرف سلاح هسته‌ای بروند در مورد ایران هم می‌تواند.
۶- سلاح هسته‌ای داشتن ایران، هم خطر و هم هدیه‌ای به اسرائیل است چون دارابودن سلاح اتمی را برای این کشور توجیه می‌کند. گاهی یک عمل واحد می‌تواند دو گونه‌ی کاملاً متفاوت تفسیر شود. حمله‌ی فرضی به ایران، تأسیسات هسته‌ای نظامی را از بین نمی‌برد بلکه تشویق ایران برای اعلام داشتن سلاح هسته‌ای است. در آن صورت فتوای رهبر نظام درباره‌ی حرمت سلاح هسته‌ای موضوعیّت خود را از دست می‌دهد و شرایط جدید، فتوای جدیدی خواهد داشت. هیچ دو کشوری مانند ایران و اسرائیل اینقدر به هم نیاز ندارند؛ هر دو بقای خود را با نفی ظاهری دیگری و خطرناک خواندن آن تضمین می‌کنند. اگر اسرائیل نبود، ایران هیچ نفوذی در لبنان، فلسطین و سوریه نمی‌داشت و اگر خطر ادّعایی از سوی ایران نبود، اسرائیل شهرک‌سازی و یهودی‌کردن فلسطین را زیر پوشش تهدید ایران پیش نمی‌برد.
۷- اين سخنان منقول از صالحی (که خود یکی از مسئولان پروژه‌ی هسته‌ای است) مبنی بر اینکه ایران باید به جای اسرائیل متّحد اصلی امریکا شود، ممکن است به تعبیربرخی خیانت یا به تفسیر عدّه‌ای راهبردی درست باشد. خروش رهبر نظام علیه مدافعان گفتگو با امریکا متوجّه کسانی است که بخواهند در ظاهر و خلاف شعارهای صوری نظام چنین کنند و گرنه خود وی و مشاورانش در صورت لزوم چنین کرده و خواهند کرد. تعبیر صالحی کمی اغراق‌آمیز است امّا همکاری دوجانبه بر اساس منافع، آن هم پنهانی با حفظ شعارها و پرستیژ انقلابی برای حفظ نظام چرا نه؟
 
تسلیم هسته‌ای 
گزینه‌ی دیگر (يک) نیز انجام معامله‌ی هسته‌ای و صرف‌نظر کردن از بخش نظامی است که به سطح گفتگوهای سیاسی آمده و باعث آسان‌گیری غرب و گشایشی شده که اثراتش را بر بازار ارز شاهدیم. این گزینه بهترین و به‌صرفه‌ترین گزینه است. برای دریافتن اینکه کدام یک از این دو اتّفاق در پس پرده رخ داده، میزان صداقت ایران چقدر است و آیا اطّلاعات جدید از پنهان‌کاری‌های احتمالی یافت می‌شود یا نه، باید منتظر گذشت زمان بود.
 
ایماهای هسته‌ای پیشین: یک، دو و سه

۳ نظر:

  1. هر چند عامه می پندارند اصرار های هسته ای نظام ناشی از لج بازی و ... آنهاست اما به نظر نمی آید کسی با حد اقل دریایت و سیاست هزینه ای هنگفت برای چیزی غیر از سلاح بپردازد. و بنظر نمی رسد هیچ توافق و امتیازی بتواند آنقدر ضمانت اجرایی داشته باشد تا نظام را از هسته منصرف سازد. چرا که صرف نظر از ابراز بی اعتمادی علنی مقامات به امریکا، در واقع نیز در سیاست اعتماد و ضمانت اجرایی وجود ندارد. و هر کس باید به سفتی کلاه خودش را بچسبد.
    بنابر این همان مدل پاکستانی را خیلی مناسب دیدم. و به فکرش هستم.

    پاسخحذف
  2. چند چیز دیگر را می خواهم به فکر بگذارم:
    1-غرب از اسرائیل دل خوشی ندارد. اسرائیل جز هزینه و جنگ و خشونت و بی آبرویی چیزی برایشان ندارد. آنها هم عاقلند. مساله ی اعتقادات آخر الزمانی و... هم در میان نیست. اسرائیل احتیاج به کنترل دارد. و ایران هسته ای می تواند این نقش را به خوبی ایفا کند.

    2- ایران هسته ای نه ایرانی با ثبات تر خواهد بود و نه خطری عینی برای اسرائیل چرا که سلاح هسته ای سنگی است برای نزدن.
    بلکه تنها شانی سیاسی برای ایران به ارمغان می آورد.
    اما در این میان آمریکا شاید حاضر باشد چنین شانی را به ایران عطا کند اگر و فقط اگر، ایران ثابت کند می تواند علیه دشمنان مشترکش با آمریکا متحد شود.

    3- فردای هسته ای شدن ایران، کسی از داخل نمی گوید لطفا هسته ی تان را پس بدهید و غیره... بلکه همه (حتی کسانی که مخالف تحمیل این هزینه ها بودند) ایران هسته ای را می پذیرند و مجدد در چهار چوب همین نظام فعالیت می کنند. اصول گرایانی خواهند بود و اصلاح طلبانی و... و افراطی هایی خواهند بود و متعادل هایی و همین مناقشه ها همچنان در داخل بر قرار خواهد ماند.
    خیلی روشن و ثابت شده نیست که هسته، بتواند حاکمیت اصولگرایان افراطی را تمدید کند. مشخص نیست هسته، اگر نقشی هم در سیاست داخلی داشته باشد علیه منافع آمریکا باشد.

    4-فرایند هسته ای شدن ایران فرایندی است که عدم شفافیت و فضای امنیتی و بسته را می طلبد. نیاز به شخصیت های کمتر مستقل دارد تا بدون موازی کاری و با نهایت اطمینان خاطر کار به پیش برود. بر خلاف درخواست برخی اصلاح طبلان که رفراندوم هسته ای را مطرح می کنند؛ مقوله ی هسته ای اگر بخواهد به عرصه ی رفراندم بیاید سرنوشتش از پیش مشخص است و ماهیت این پرونده با چراغهای خاموش گره خورده.

    اما از فردای هسته ای شدن؛ روی کار آمدن اطلاح طلب و دست بدست شدن قدرت، خطری امنیتی برای ایران ایجاد نمی کند.
    بر خلاف تصور عامه، چه بسا ایران هسته ای ایرانی مناسب تر برای مخالفان و منتقدان باشد.
    لا اقل این افق می تواند، بر دهان اصلاح طلبان مهر سکوت و عزلتی موقتی بگذارد. و این یعنی کسب فرصت بیشتر برای همفکران نظام، جهت کادر سازی و پر کردن جاهای خالی و نقاط ضعف مدیریتی.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.