دوشنبه ۳۰
اردیبهشت ۱۳۹۲
نامهی دختر
علیرضا افتخاری مکمّل نامهی عزّتالله انتظامی بود. البتّه این موضوع کمی تفاوت
دارد چون هم رفتار پدر ایشان در آن مراسم خیلی ناآگاهانه نبود و هم پیامد آن، گفتار
و کردارش نشان از نوعی پافشاری داشت. با وجود این، سبز و رویابودن این جنبش به حرکت
پویا، مدام و جبرانگر آن است. قراردادن لجبازانهی یک عمل یا گفتهی خاص برای
داوری افراد درست نیست مگر اینکه همین حالا نیز بر همان نظر باشند یا آن را تدارک
نکرده باشند.
دربارهی هویّت
افراد در این چهارساله خیلی بحث شده که مثلاً آیا موسوی همان موسوی زمان جنگ است یا
-این اواخر- هاشمی همان هاشمی زمان ریاست جمهوری است؟ حتّی از جانب دیگر میتوان
گفت رهبری که زمانی مدافع شریعتی بود و در مقطعی برای اختیارات ولیّ فقیه حد
میگذاشت همین فرد است که خود را ولیّ امر مسلمین جهان میخواند و منابع طبیعی کشور
را ملک ولی فقیه میداند و مهر بر دهان کسانی نمینهد که وی را ملاک دنیا و آخرت
مردم قرار دادهاند؟ ظاهراً روشن است که گذشت زمان، افراد را عوض
میکند.
هر کس که از جادهی سبز
همراهی با مردم- با قصور یا تقصیر- بیرون زده است، بداند که راه برای بازگشت همواره
باز است. البتّه ذرّهبین نقد سبز نیز همواره همهکس را زیر نظر دارد و میتواند
تشخیص دهد که کدام گفته از سر ناچاری و تحمّل پیامدهاست و کدام از سر صدق و راستی؛
همانطور که هیچ همراهی هم به صرف هممسیری نباید از نقد محروم بماند. نه مُهر قرمز
و نه چک سفید، این مرام
سبزهاست.
نامۀ «آوا افتخاری» خندهدار و بچهگانه و تا حدّی به نظرم فرصتطلبانه است. غرضش اعلام پیوستن به سبزها نیست، جبران مافات و ماستمالی رفتارهای خودشان است که خیلی هم ناشیانه انجام شده بهصورتی که میشود گفت: تابلوئه که داره چرند میگه!
پاسخحذف