پیرامون انتظارات
از روحانی جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲
روز به روز
تعداد تقاضاها از روحانی و نامهها به او بیشتر میشود بیاینکه الزاماً نویسندگان
از یک طیف باشند یا به دنبال خواستی مشترک باشند ولی گویا اجماعی در حال شکل گرفتن
است که- هرچند در عرصهی سیاست خارجی دولت وی موفّق بوده امّا- در زمینهی مطالبات
داخلی، او و دولتش کمتر از حدّ انتظار بودهاند. برای ارزیابی کارنامهی روحانی
بسیار زود است ولی آیا این مقدار انتظار از وی بجاست یا نه؟ برای طرح دقیقتر سؤال
به گذشته برگردیم؛ پیرامون خاتمی و تند یا کند رفتن خود او، جامعهی سیاسی یا مدنی
طرفدار او بسیار گفته و نوشتهاند. بعضی معتقدند که مطبوعات و سیاسیان اصلاحطلب
تندتر از تحمّل ساختار سیاسی موجود حرکت کردند و اصلاحات را به بنبست کشاندند و
برخی بر این باورند که امکن داشت موج سیاسی پس از خرداد ۷۶ مهار و جهتدهی بهتری
یابد و خاتمی در این باره بسیار کند یا حتّّی منفعل عمل کرد. بدون
ورود در ریز مسائل این بحث، سؤال گذشته را باز میپرسم که آیا وضع کنونی با آن زمان
قیاسپذیر است و انتظارات از روحانی بیش از حدّ تحمّل ساختار سیاسی هست یا نه؟
۱- ساختار
سیاسی روی کاغذ چیزی است و ساختار سیاسی بالفعل و در میدان، چیز دیگر؛ ظاهراً قانون
اساسی و بسیاری از قوانین عادی و حتّی افراد پستهای انتصابی عوض نشدهاند ولی این
ساختار سیاسی همان نیست چون جامعه خیلی عوض شده است و به تبع آن جامعهی سیاسی و
هرم قدرت نیز ویژگیهای متفاوتی یافته است.
آزادی بیان
نامجاز گوشهای- یا مهمترین بخش- از این تغییرات است. اعتراف رسانههای رسمی به
اینکه چهل درصد مردم گیرندهی ماهواره دارند، ارزش قانونگذاری در این حیطه، میزان
موفّقیّت حاکمیّت در اجرای آن و احترام و التزام مردم را به خواست قدرت نشان
میدهد. اینترنت نیز مجالی بیبدیل برای گسترش اطّلاعات است. دنیای وب این امکان را
فراهم آورده که هر کس با داشتن کمترین امکانات به شرط داشتن حرفی برای گفتن یا
شنوندهای برای شنفتن، مخاطبانی داشته باشد. رابطهی دو یا چند سویهی وب، انقلابی
در هویّت بخشی به تکتک افراد جامعه است که پیرامون هر مسئلهای به اظهارنظر
بپردازند و هر کس و هر چیز را درست یا نادرست نقد کنند و این مهمترین ممیّز وب با
ماهوارهها و رسانههای خارج است که عمدتاً یکسویه هستند و حضور کارشناسان در آنها
نه فقط به دلیل خبرهبودن که بیشتر به علّت شهرت و سابقهی بیشتر است. امروز هر
ایرانی میتواند به جای اینکه فقط مصرفکننده باشد، مولّد دادهها باشد. اینها را
با شانزده سال پیش مقایسه کنید؛ امکان دارد؟ وب عرصهای برای دورزدن یا حذف سانسور
هم هست. حضور زنان در جامعه بسیار گسترش یافته و برای نمونه میتوان رسیدن آنان به
وزارت یا در ورزش، نشستن پشت میز (شطرنج) سابق را با وضع فعلی مقایسه کرد؛ آیا
امکان دارد؟
فهرست بالا را
میتوان همچنان ادامه داد. جامعه رو به دگرگونی میرود و نسخهی سال۷۶ برای امروز
بسیار کهنه به نظر میرسد.
۲- الآن دوران
پس از خرداد۸۸ است و این به تنهایی ملاکی برای سنجش است. دو دستی که پس از یک
تجربهی سرد و گرم در آب ولرم برده شوند، یکی احساس گرما و دیگری احساس سرما
میکند. روش اصلاحطلبی پس از خرداد۷۶ حتّی الان نیز –فقط با نظرداشت خرداد۸۸ و نه
مطالب بند یک- کند و منفعل است چه رسد به «اعتدال» که سایهای از اصلاحطلبی است.
اگر بنا را بر این بگذاریم که از حاکمیّت از ترس مرگ به تب راضی شده
است، این تبْ گرمای بیشتری میطلبد.
۳- دو بند
گذشته را در پرانتز میگذاریم؛ روحانی و عارف در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری از
موسوی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی مایه گذاشتند و جابهجا از آنان یاد کردند و در
مقام عمل هم پیروزی روحانی مدیون تلاش آنهاست. حالا این سکوت معنیدار پیرامون
خروجممنوعی خاتمی، حصر سران سبز، تهمت و افترا به هاشمی و... چه معنا دارد؟ در
صورت ادامهی این رفتار نمیتوان جلو این باور را که آن نامبردنها برای استفادهی
انتخاباتی از سران تغییرخواه بوده گرفت.
در مواردی که
انتظار از دولت هست، مرز جاهایی که اقدام عملی ممکن است با غیر آن واضح است. اگر
جایی مستقیماً امکان دخالت هست که تکلیف روشن است و اگر نیست، اظهار نظر و ابراز
مخالفت کمترین چیزی است که از روحانی برمیآید. در سیاست حتّی یکی دو جمله میتواند
اثرگذار باشد، عنوان رسانهها شود، به دیگران برای دنبالهروی جرأت دهد و خطّ
قرمزها را به عقب براند.
کیهان و
هفتهنامههایی مانند ۹دی تلاش دارند روحانی را از سیاسیان تغییرخواه (و البتّه
مردم) جدا کنند. سکوت روحانی میتواند آنان را به خواستهی خود برساند. اگر روحانی
در داخل و خارج قدرت چانهزنی دارد به خاطر رأی مردم در انتخابات۹۲ است، اگر به هر
دلیل یا علّتی این پیوند سست یا گسسته شود، به لقمهای حاضر و آماده در جهاز
هاضمهی حکومت مطلقه تبدیل میشود و تمام آن شور و اشتیاق پس از انتخابات خیلی زود
بدل به خاطره میشود. روحانی باید بداند اگر از بازی با مهرههای سفید دست بردارد و
واکنشی عمل کند، شاید بسیاری به این باور برسند که آخرین فرصت برای تغییر از درون
از دست رفته است. آن روز، روز بدی برای آزادیخواهانی خواهد بود که تغییر را
کمهزینه و مسالمتآمیز میپسندند. روحانی مشغول لابی گسترده با امریکا و غرب برای
کمکردن فشارها علیه ایران است؛ این خیلی خوب است امّا روحانی پیش و بیش از آن،
باید با مردم لابی
کند.
نوشته شما چندان از حقیقت دور نیست. میگویم چندان، چرا که اصولاً هیچ حکومتی در ایران چه در گذشته و چه در حال مردم را در جریان هیچ امری قرار نداده است، با اینکه خود میدانند که جایگاهشان مدیون حمایت بی دریغ مردم است و تحمل مردم هم از قدر ناشناسی و سر خوردگی حدی دارد. اگر آقای روحانی لابی با مردم را دست کم بگیرد و یا در مقابل لایه یی که ارتجاعی است سکوت همیشگی و یا عقب نشینی کند، نه بلکه او و کّل حکومت این آخرین شانس حمایت مردم را از دست میدهند، امکان بسیاری وجود دارد که در صحنه خارجی هم در نهایت موفقیتی بدست نیاورند، و این آن چیزیست که مرتجعیین داخلی و خارجی میخواهند.
پاسخحذفواقعا عالی. همیشه خواننده دیدگاه موشکافانه شما هستم و آن را در حد خود ترویج می کنم./
پاسخحذفاین مطالبه گری از روحانی آتش تحول خواهی را زنده نگاه می دارد. احسنت!
پاسخحذف