سهشنبه ۲۶ آذر
۱۳۹۲
آیا اشارهی
رهبر به نابجابودن برخی اعمال هیئت ایرانی در نیویورک به گفتگوی روحانی و اوباما
برمیگشت؟ احتمالاً. پس باید گفتگوی دوّم را اصرار روحانی در محدودهی تنگ
اختیارات خود بر ادامهی راه ِبازکردن فضای دیپلماسی و آشتی با جهان دانست. ما
خیلی زود به همه چیز عادت میکنیم و فراموش میکنیم که این خبر که «رئیسجمهور
امریکا برای حلّ مسئلهای با رئیسجمهور ایران تماس گرفت»، چندماه پیش میتوانست
سوژهی خوبی برای دروغ سیزده باشد.
فکر میکنم
واضح باشد که اصل گفتگو از موضوع گفتگو بسیار مهمتر است. موضوع امریکایی گمشده(!)
را مقامهای درجه دو وزارت خارجه هم میتوانند حلّوفصل کنند. اوّلین نکتهی این
گفتگو این است که بر خلاف آن یکی آشکار است که پیشنهاد آن- با توجّه به موضوعش- از
سوی امریکا بوده و نه ایران. دوّم اینکه خوشبختانه اوباما هم به مهمبودن رابطه با
ایران پی برده و آن تماس، تصمیمی آنی و یکبارمصرف (مانند آمدن کلینتون به محل
اقامت خاتمی) نبود و سوّم اینکه گفتگوی ایران و امریکا –برخلاف گفتهی رهبر- فقط
در چارچوب توافق هستهای محدود نمانده است. (درباری سوریه که مدّتهاست چند کشور
در حال مذاکره هستند؛ هنگام نشست ژنو هم خبر چهار یا پنج گفتگوی دو رئیسجمهور
به گوش رسید)
دو گروه به
نزدیکشدن ایران و امریکا واکنش تندی نشان دادند. یکی تحلیلگران عرب که نوشتند ایران
و امریکا (و اسرائیل!) به هم نزدیک شدند و ما (اعراب) تنها ماندیم. چنین عباراتی
را هر وقت بوی آشتی به مشام میرسید از جانب آنان میخوانیم که هم افراطی است و
هم نگرانی آنان را از این موضوع نشان میدهد. حمایت کشورهای همکاری خلیج فارس از
توافق هستهای نیز بیشتر نمایشی است. دوّم برخی دلاوران چپ داخل کشورند که همیشه
اوضاع را سیاه و سفید میبییند: دیروز با چین امروز با چنی! (بعضی تحلیلگران رسانههای
خارج نیز گویا از بهبود روابط خیلی راضی نیستند؛ گویا هرچه تنش بیشتر باشد، انگیزه
برای نوشتن یادداشتهای پرطمطراق بیشتر وجود دارد)
روی سخن من
در ایمای پنجم هستهای با نظامی بود که با تصمیمهای نابخردانهاش ضرری هنگفت به
این کشور زد امّا گاهی در ناامیدی هم بسی امید است. یکبار در پایان دورهی احمدینژادی
نوشتم این چهارسال که گذشت، اگر خواست شدید محمود برای رابطه با امریکا واقعاً
برآورده شود، رئیسجمهور بعد (که آن موقع فکر میکردم خاتمی باشد) بزرگترین مانع
پیش روی خود را برطرفشده خواهد دید و شاید این شوربختی چهارساله به این دستاورد
آخر بیرزد.(بعضی از ایماخوانان همان موقع اعلام کردند که دیگر مطالب بنده را
نخواهند خواند)
دکتر دادخواه به
درستی به بخشی از مهمترین دلایل توافق ایران و امریکا اشاره کرده است که امریکا در
پی ایجاد موازنهای منطقهای بین عربستان و ایران (و البتّه برخلاف تصوّر بسیاری،
اسرائیل) است. هم رابطهی امریکا با عربستان آن رابطهی قدیم نیست و هم رابطه با
اسرائیل. برای نمونه عربستانی که به القاعده کمک برساند، نمیتواند همان رابطه را
با امریکا داشته باشد و اسرائیلی که نخستوزیرش در انتخابات امریکا برای اوّلینبار
علیه رئیسجهمور وقت موضع بگیرد نیز همچنان. حالا مأموران امنیّتی عربستان و
اسرائیل برای گفتگو پیرامون ایران با هم دیدار میکنند و امریکا برای همراهکردن
اسرائیل با توافق ژنو تلاش میکند. جهان سیاست به همین سرعت تغییر میکند.
متأسّفانه ایران به گفتگوی پشتپرده بیشتر علاقه دارد تا
همکاری روشن، شفّاف و علنی ولی خوشبختانه اینبار به خوب جایی رسیده است. یکی از
تحلیلگران امریکایی نوشته بود که برادر بزرگتر (ایران) سی سال پیش خانه را ترک
کرده بود و فرزندان کوچکتر (کشورهای منطقه) اسباب و وسائلش را برداشتند؛ حالا او
دارد برمیگردد و سهم خود را میخواهد. امیدوارم این پیشبینی فقط خوشبینی محض
نباشد و واقعبینی نیز در آن سهمی داشته باشد. تحریمهای جدید امریکا در حقیقت
اِعمال چندتا از تحریمهای قدیم است و از دید من برای ساکت کردن افراطیان داخل
امریکاست . مقامهای امریکایی گفتند که ایران از این تحریمها باخبر بود؛ پس بیراه
نیست اگر بگوییم امریکا هم از نیمهتمام گذاشتن مذاکرات و محتوای سخنان سخنگوی
وزارت خارجه باخبر بود. فعلاً دو بازیگر مسلّط منطقه ایران و امریکا هستند.
امیدوارم افراطیان دو کشور این بازی را به هم نزنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.