جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲
بعضی
رویدادها خیلی سریع میآیند و میروند؛ حال آنکه درخور تأمّل بیشتری هستند:
۱- آریا
عظیمینژاد با آهنگسازی برای تلویزیون شناخته میشود. دردنامه یا رنجنامهاش را
حتماً دیدهاید. کمی شکوه و شکایت و در نهایت اینکه: کجای سینمای ما شبیه هالیوود
است که بتواند با آهنگساز هالیوودی رقابت کند؟ این سؤال را در بیشتر زمینهها میتوان
پرسید و لابد جوابش معلوم هم است. اگر «رستاخیز» در بخش مسابقه نبود، دوستان
رضایت یا اجازه به استفاده از آهنگساز خارجی میدادند یا نه؟ در جام جهانی هم میتوانیم
بپرسیم که چرا باید با آرژانتین ِتا بن دندان مسلّح به امکانات رقابت کنیم؟ در
دیگر جشنوارههای سینمایی چطور؟ امکانات در ایران همین نسبت را در سطحی پایینتر از
هالییود با سینمای اروپا دارد. فیلم «فاخر» حاتمیکیا شش میلیارد تومان (دومیلیون
دلار) خرج برداشت و فیلم معمولی «گذشته»ی فرهادی (در قیاس با دیگر تولیدات آنجا)
چهارده میلیون یورو. این قیاس تفاوت سطح تولید را در دو کشور نشان میدهد.
جالب اینکه
آهنگساز خارجی در یک فیلم ایرانی با دیگر آهنگسازان ایرانی رقابت میکند. اگر
عظیمینژاد این سؤال را در یک تولید هالیوودی پرسیده بود، شاید میتوانست
استدلالش را سروسامانی بدهد امّا اگر پول هنگفتی خرج شده، از طرف بخش ایرانی
ماجراست و اگر مثلاً آهنگسازی مانند فخرالدّینی و انتظامی هم کار را به عهده میگرفتند باز با توجّه به حجم کار، نیاز به بودجهی زیادی بود. ایراد در نهایت به
این برمیگردد که آیا فیلمهای پرخرج باید با فیلمهای کمخرج در یک ترازو گذاشته شوند؟
جواب جشنوارههای جهانی این است که چون کیفیّت را پول بیشتر تعیین نمیکند، بله؛
میتوان و باید چنین کرد. نه تنها در بخش موسیقی که در تمام بخشها.
۲- حرف کارن
همایونفر به هنگام دریافت جایزه چیز دیگری بود. عظیمینژاد منکر کار استفان واربک
نبود بلکه میگفت که قیاس بین دو سطح امکانات درست نیست. همایونفر ابراز امیدواری
کرد که جایزه را آهنگساز ایرانی بگیرد چون «سینمای ایران نیازی به آهنگساز خارجی
ندارد». پرداختن به اینکه آیا سطح موسیقی در ایران واقعاً در حدّی است که بتوان
چنین حرفی زد، به جای خود؛ دو سؤال را باید از چنین دیدگاهی پرسید: بزرگترین
تولیدکنندهی سینما (و فرهنگ و علم و...) در جهان کدام کشور است؟ سؤال دوّم:
بزرگترین واردکنندهی استعدادهای نوظهور از اقصا نقاط جهان به داخل سازوکار تولید
فرهنگی خود، کدام کشور است؟ این دو جواب چه ارتباطی به هم دارند؟ چرا امریکا در
برابر دیگر کشورها ابراز بینیازی نمیکند؟ بلکه برعکس تلاش میکند تمام مغزها و
استعدادها را به سوی خود جلب کند؟ فرهنگ با دادوستد و برخورد تضادها پیش میرود یا
با هویّت ثابت ساختن از خود و در لاک آن پناه گرفتن؟
۳- ادّعای «خودکفایی»
حتّی در آنچه که روزی بدیهی دانسته میشد (مانند محصولات کشاورزی و صنعتی) زیر
سؤال رفته است. بسیاری اعتقاد داشتند که تأکید روی کاشت گندم، به کشاورزی ایران
صدمه زده است. صادرات و واردات مکمّل هم هستند و مهم این است که هر کشور
بداند در کدام زمینه توانایی بیشتری دارد. در زمینهی دانش و هنر که این حرفها
کاملاً بیمعناست و همکاری و تبادل و دادوستد بهترین نیروی محرّکه است. یکبار
دیگر به شیوهی کاربرد واژههایی مانند «هالیوود»، «خارجی»، «بینیازی» و مانند آن
در کلام این دو آهنگساز نگاه کنید تا ببینید که تا چه حد شبیه نگاه رسمی به فرهنگ خودی و بیگانه
پنداشتن «دیگری» است.
سیّدجمال
اسدآبادی در پایان عمر خود از اینکه تمام زندگیش را وقف ارتباط با حکمرانان کرده، پشیمان بود و میگفت اگر نیروی خود را صرف آگاهیبخشی به مردم میکردم،
نتیجهی بهتری میگرفتم. بدون افراط و تفریط بهتر است بگوییم که هر دو لازم است
امّا پرداختن به اوّلی و رهاکردن دوّمی حتماً اشتباه است. وقتی حاضران در مراسم
اختتامیّهی جشنوارهی فجر پس از سخنان همایونفر، برندهی خارجی را تشویق نکردند،
جا دارد از خود بپرسیم که آیا شباهت نگاه رسمی و این دیدگاه به دیگری، خارجی، هالیوودی
منحصر میشود یا شباهتها بیش از این است؟ کسانی که تیغ نقد خود را متوجّه وزیر و
وکیل میکنند، از همسایهی دیواربهدیوار خود خبر دارند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.