جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
تاکو: خدا با ماست، چون از يانکیها متنفره.
بلوندی: خدا با ما نيست، چون از احمقها هم متنفره.
روبو (فرانك سيناترا) به جان (دين مارتين):
از بيگ جيم تو زندگی خيلی چيزا ياد گرفتم. بچه كه بودم موقع دزديدن قالپاق ماشينش مچ منو گرفت و گفت پسر جون قالپاق رو بلند نكن، ماشينو بدزد!
تاکو: خدا با ماست، چون از يانکیها متنفره.
بلوندی: خدا با ما نيست، چون از احمقها هم متنفره.
(خوب، بد،
زشت)
نيکول
کيدمن(گريس):هر کس بهخاطر ظلمی که بهت کرده، مستحق مجازاته، اگه ببخشيش، اونو از
حقّش محروم کردی.
(داگويل)
لئون: وقتي
انتقام بگيری میفهمی اصلاً خوب نيست. باور کن. بهتره فراموش کنی. بعد از اينکه يه
نفرو بکشی هيچ چی مثل قبل نمیمونه. زندگيت برای هميشه عوض ميشه. بايد بقيه زندگی
رو در حالی بخوابی که يه چشمت بازه.
(لئون/ حرفهای)
(لئون/ حرفهای)
روبو (فرانك سيناترا) به جان (دين مارتين):
از بيگ جيم تو زندگی خيلی چيزا ياد گرفتم. بچه كه بودم موقع دزديدن قالپاق ماشينش مچ منو گرفت و گفت پسر جون قالپاق رو بلند نكن، ماشينو بدزد!
(رابين و هفت دزد)
لوت مككانالز (گريگوری پک): تا اون پست بين راه میرم، بعد برمیگردم و تيراندازی میكنم.
جسی مككانالز (جوزف كاتن): واسه سام پيرس هم اينقدر بزرگوار نبودی.
لوت مككانالز: نمیخوام اون رفقای باحالت بعداً بشينن بگن كه يه برادری داشتی كه تو رو با خونسردی تمام كشت.
لوت مككانالز (گريگوری پک): تا اون پست بين راه میرم، بعد برمیگردم و تيراندازی میكنم.
جسی مككانالز (جوزف كاتن): واسه سام پيرس هم اينقدر بزرگوار نبودی.
لوت مككانالز: نمیخوام اون رفقای باحالت بعداً بشينن بگن كه يه برادری داشتی كه تو رو با خونسردی تمام كشت.
(جدال در
آفتاب)
بيل سمپسون (گري مريل): نمیخوای یک کم ملاحظهی آدمها رو بكنی؟
مارگو چنينگ (بت ديويس): تو يكیشون رو نشون بده، اونوقت شايد بكنم.
بيل سمپسون (گري مريل): نمیخوای یک کم ملاحظهی آدمها رو بكنی؟
مارگو چنينگ (بت ديويس): تو يكیشون رو نشون بده، اونوقت شايد بكنم.
(همه چیز دربارهی ایو)
جون: يه روزی، وقتی آخرين قطعهی ماشينو درست کردم، میپرم توش و روشنش میکنم و تخت گاز میرم تا برسم به آمريکای جنوبی.
جون: يه روزی، وقتی آخرين قطعهی ماشينو درست کردم، میپرم توش و روشنش میکنم و تخت گاز میرم تا برسم به آمريکای جنوبی.
روی: آره،
يه روزی، اين کلمهی خطرناکيه، چون اسم رمزه برای هيچوقت.
(شوالیه و
روز)
ايون :
ديشب کجا بودی؟
ريک: این
مال خيلی وقت قبله، يادم نمياد.
ايون : امشب میبينمت؟
ايون : امشب میبينمت؟
ریک:
من هيچوقت برای آيندهی دور
برنامه نمیريزم.
(کازابلانکا)
(کازابلانکا)
فرانسيس مكدورمند
(جين): زود برگرد پيشم. میدونی كه نمیتونم بدون تو زندگی كنم.
شان پن (شاین): حقيقت نداره، ولی ممنون كه گفتی.
شان پن (شاین): حقيقت نداره، ولی ممنون كه گفتی.
(باید همین
جا باشد)
مايكل
اسكافيلد (ونتورث ميلر): جزو تغييراتی باش كه میخوای تو دنيا ببينی.
(فرار از
زندان)
آره، يه روزی، اين کلمهی خطرناکيه، چون اسم رمزه برای هيچوقت. = آدم شدن حکومت اسلامی
پاسخحذف