چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت
۱۳۹۳
بسیاری از
علوم نظری متّهمند که الزاماً عالمان را به راه درست رهنون نمیکنند
زیرا آنها با پیش فرضها و مقدّمات مشابه، نتایج متفاوتی میگیرند؛ امّا تا
جایی که بتوان بر درستی یک گروه استدلال کرد جای اشکال نیست چون علوم تجربی نیز به
سادگی در طریق ناصواب بهکار گرفته میشوند. از طرف دیگر این موضوع نباید مانع نقد
یا حتّی نکوهش کسانی شود که بر مقاصد خود جامهی علم میپوشانند. استفتای «شفقنا» از
مراجع دربارهی پارازیت و ضررهای آن با پاسخهای متفاوت مواجه شده است امّا نقدی فقهی در روزنامهی رسالت مدّعی
لزوم ادامه یافتن ارسال پارازیت -به رغم ضررهای جسمی و روحی آن- است.
نویسنده مینویسد
که یکی از قواعد فرعیه مربوط به قاعده لاضرر، قاعده «الضرر لا یزال بمثله» است. یعنی نمیتوان یک ضرر را به قیمت ایجاد ضرری دیگر از میان برد. مثلا فرد گرسنهی مضطر
نمیتواند بخاطر دفع اضطرارش، غذای فرد مضطر دیگر را بردارد. بنا بر این قاعده
ارسال پارازیت باید ادامه یابد چون:
ضرر اوّل: ارسال پارازیت، وارد کردن ضرر به حقوق
شخصی مردم (حق استفاده از شبکههای ماهوارهای) است.
ضرر دوّم: بنابر
فرض استفتاکننده این شبکهها آلت دست دشمنان برای ضربهزدن به فرهنگ و دیانت مردم
هستند.
پس نمیتوان
برای رفع ضرر اوّل، ضرر دوّم را متحمّل شد. ضرر اوّل باید ادامه یابد تا ضرر
فرهنگی و دینی نخوریم.
نویسنده
مطالب دیگری نیز نوشته که من فقط به همین مقدارش -آن هم با معیارهای خود وی- میپردازم:
یک. رهبر نظام
در جواب به استفتایی پیرامون استفاده از گیرندهی ماهواره فتوا داده است که حکم آلات مشترک
را دارد؛ استفادهاش در راه حرام جایز نیست و در راه حلال جایز است. اخیراً اضافه
میکند که از آنجا که مقدّمات فساد را فراهم میکند، خرید و نگهداریش جایز نیست مگر
اینکه شخص به خودش مطمئن باشد. چنانکه میبینید وی حساب دو نوع استفاده از آن را
جدا کرده است. حالا این سؤال را باید مجدّد طرح کرد که آیا میتوان جلو ضرر تعدّی
به حق استفادهکنندگان مشروع از ماهواره را با ضرری که به فرهنگ استفادهکنندگان
ناصحیح از آن وارد میشود گرفت؟ در اینجا موضوع ضرر دو گروه متفاوت هستند که ربطی
به این قاعده ندارد. (فرض کنید بتوان با این استدلال که برخی مرتکب تخلّف
رانندگی مرگبار میشوند، رانندگی را به طور کامل برای همه قدغن کرد!)
دو.
نویسنده به بهانهی نقد بخشی از فتوای صانعی، ضرر اصلی را که در استفتای «شفقنا» و بخش دیگر فتوای صانعی آمده نادیده
گرفته است. بحث بر سر وارد کردن ضرر جسمی و روحی فراوان به مردم بود، نه حقّ
استفاده از ماهواره. در ضمن در نظر بگیرید که بسیاری از مردم اصلاً از ماهواره
استفاده نمیکنند. حالا پرسش را مجدّداً طرح میکنیم: آیا میتوان جلو ضرر روحی و
جسمی به مردم (شامل دو گروه استفادهکننده و کسانی که استفاده نمیکنند) را با ضرر
فرهنگی به برخی از مردم گرفت؟ (جواب با خواننده)
سه. نویسندهی
فقهخوان رسالت قاعده را درست برعکس به کار برده است. در این قاعده و مثال اوّلی که
آورده است، ضرر اوّل (گرسنگی) خارج از اختیار و میل شخص است و تعدّی به مال غیر
در حیطهی اختیار او. وی باید این سؤال را پیش از ارسال پارازیت و با توجّه به
نکتهای که گفتم از خود بکند. کافی است جای ضرر اوّل و دوّم را عوض کنیم و بپرسیم
که آیا واردکردن ضرر جسمی و روحی به مردم برای دفع ضرر فرهنگی و دینی به آنها جایز
است یا نه؟ جواب این است که طبق قاعده، ضرر را نمیتوان با ضرر دفع کرد و باید برای
رفع ضرر فرهنگی چارهای دیگر اندیشید.
چهار. سؤال
«شفقنا» بسیار محتاطانه طرح شده است. آیا محلّ نزاع، وارد شدن ضرر فرهنگی و دینی به
مردم است یا ضررهای سیاسی برای حاکمیّت، با برنامههایی که اخبار و تحلیلهای
منتقدان را به مردم میرساند؟ کافی است به یاد بیاوریم که ارسال پارازیت روی چه
ماهوارههایی انجام شد؟
پ.ن: این
قاعده که ضرر را با ضرر نمیتوان رفع کرد و آلودگی را با آلودگی، خیلی هم خوب است
و مرا یاد تنها اصل قانون اساسی نانوشتهی حکومت مطلقه و تبصرهاش میاندازد که
اوّلاً طبق یک نقل قول مجعول از آیتالله خمینی: حفظ نظام اوجب واجبات است. پس
برای حفظ آن میتوان هرکاری (یا لااقل بعضی کارهای نه چندان مجاز) انجام داد. باید
از فقهباوران پرسید که آیا میتوان برای دفع ضرر اوّل (حفظ نشدن نظام) دست به ارتکاب
ضرر دوّم (ارتکاب اعمال ناروا) زد یا خیر؟
نوشته اش جوک محض است. اول پارازیت فرستاده بعد مي پرسد که آیا من مي توانم جلو ضرري که به دیگران مي رسانم را بگیرم یا نه/ بعد به این نتیجه رسیده که نه نمي توانم!!
پاسخحذف«لعبتی هزار ماشالا»، نامه سرگشاده به عمادالدین باقی، ایرج مصداقی
پاسخحذفچرا بایستی اجازه دهم وقتی تنور زندان و زندانی داغ است، افراد با فرصتطلبی نان خود را به آن بچسبانند و تحت عنوان دفاع از حقوق زندانی، به تطهیر خمینی این دشمن و قاتل بزرگ زندانیان سیاسی بپردازند. آیا تحریف تاریخ میهنمان و چهرهی انسانی بخشیدن به خمینی بزرگتر از ضرب و شتم دهها زندانی بند ۳۵۰ نیست؟ عمادالدین باقی در مقالهای تحت عنوان «حقیقتیابی (واکاوی حادثه ناگوار بند ۳۵۰)» از «ظن خود» به «حقیقتیابی» در مورد این «حادثهی ناگوار» میپردازد اما عنایتی به «حقیقت» ندارد. او از فرصت استفاده میکند و به عنوان یکی از اعضای «مؤسسهی نشر آثار امام خمینی» در پی «تطهیر» این جنایتکار بزرگ و همچنین تأیید و تکریم «شخصیت» دوستان و همراهان خویش که تحت عنوان «محکومان فتنه» در زندان به سر میبرند و محکومیت ضمنی دگراندیشان زندانی بر میآید. او برای این که به مقصود خود برسد زندانیان را به دو دستهی سیاسی و امنیتی تفکیک تقسیم میکند. او تأکید میکند «فراموش نکنیم که در این مسئله حیثیت کشور و نظام در میان است.» از نظر وی نظام جمهوری اسلامی با ۳۶ سال جنایت و کشتار و نقض شدید و فاحش حقوق بشر دارای «حیثیت» است و او نگران خدشه دار شدن آن است.
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/04/179135.php
برای همه پست هات عکس بگذار فضای وبلاگ رو زنده می کنه و مخاطب دیرتر خسته میشه
پاسخحذف