شنبه ۱۱ امرداد ۱۳۹۳
نوشتهی
«یک با یک برابر است؟» تحلیل خوبی است پیرامون دیدگاهی که به نقش حماس در
درگیریهای اخیر انتقاد دارد. او بر مقاومت به عنوان تنها راهحل تأکید نمیکند
(مانند این نوشتار) ولی واکنش حماس را از سر ناچاری و با تحریک اسرائیل میداند.
به گمان من ارجاعهای این نوشته به واقعیّات، به نتیجهای خلاف آنچه که نجفی به آن
رسیده است، میانجامد.
در واقعیّت،
یک با یک برابر نیست و تقصیر حماس و اسرائیل در درگیریهای اخیر هم یکسان نیست امّا
این پرسش چه گرهی از مسأله میگشاید؟ آتش یک کبریت هم با انفجار یک انبار باروت
یکی نیست ولی اوّلی به سادگی میتواند به دوّمی بینجامد. در دنیای دادوستد و محاسبات
-که شامل سیاست هم میشود- نیز برابری وجود ندارد. یک کیلو میوه دقیقاً برابر با
قیمت آن نیست. یعنی درست است که یک کیلو میوه مثلاً سه هزارتومان است ولی برای
خریدار، میوه مطلوبیّت بیشتری دارد و به عکس، پول برای فروشنده مطلوبتر است، پس
معامله سر میگیرد. اگر این مطلوبیّت دوطرفه وجود نداشته باشد، از معامله هم خبری
نیست.
بنا به
اعتراف نوشتهی نجفی و تحلیلهای بسیاری که پیرامون وقایع اخیر نوشته شد، ترس اسرائیل
از صلح و اتّحاد فتح و حماس آغازگر حملات اسرائیل -به بهانهی کشتهشدن سه طلبهی
تلمود- به حماس شد. سؤال اصلی اینجاست که آیا حماس بهترین انتخاب را
کرد؟ عملکرد اسرائیل بهترین راهنما برای دیدن مناسبترین گزینه است. وقتی اسرائیل
از اتّحاد فتح و حماس میترسد، یعنی دقیقاً همین راهحل، بهترین گزینه برای
«فلسطین» است. پس حماس با آگاهی از خواست ِاسرائیل، باید به تحریک آنها وقعی نمینهاد
تا حملات فروکش میکرد و با جدّیّت بیشتری به دنیال تشکیل دولت مستقل و یکپارچهی
فلسطینی میرفت.
پرسش دیگر
این است که چرا حماس مرتکب این اشتباه شد؟ یک جواب این است که حماس اشتباه کرد و
در دام محاسبات اسرائیل افتاد و جواب دیگر این است که حماس آگاهانه پا به درون این
ورطه نهاد. حماس مبتنی است بر نظامیگری و در گذشته تسویهحسابهای سختی را با فتح
در باریکهی غزّه داشته است و از طرف دیگر نیز فتح با اقدامات ابومازن در یکسال
اخیر دستاوردهای شایان توجّهی داشته است. با این حساب حماس میرفت که در سایهی
فتح قرار گیرد و نقشش در معادلات آینده کمرنگ شود؛ پس به اسرائیل آنچه را که میخواست
داد. حالا دوباره احساسات ضدّاسرائیلی قوّت گرفته است و دامنهی اعتراض به اسرائیل
و حمایت از حماس به کنارهی باختری رود اردن هم رسیده است. معامله انجام شده است: اسرائیل
روند صلح را به تأخیر افکنده و حماس جایگاه خود را بازیافته است و در این میان
تنها بازنده، ملّت فلسطین است.
پ.ن: قتل سه
جوان یهودی را سخت بتوان تصادف دانست، ممکن است کار حماس یا حتّی خود
اسرائیل باشد. از سوی دیگر فشارهای کشورهای ذینفع را -به ویژه ایران با توجّه به موشکهای اهدایی و سخنان خامنهای
در تشویق تنندادن به آتشبس و تسلیح کنارهی باختری رود اردن – نباید نادیده
گرفت. در ضمن،غزّهی ویران مانند لبنان ویران، با کمکهای ایران به این کشور
وابستهتر خواهد شد. بند اخیر تأثیری در نتیجهگیری نوشتهی بالا ندارد ولی برای
حماس در به راهانداختن آتشبازی، شریک قائل میشود.
بالاخره یک تحلیل درست از موقعیت. تحلیلی که نان به نرخ روز خوری در آن نیست و ترس و واهمه ی شبه انقلابی گری و احساسات بدون دید در آن نیست. دیگر دوران هر که به اسراييل دشنام میدهد، دوست ملت فلسطین است گذشته است. احمدی نژاد بیشترین دشنام ها را به اسراييل میداد در حالی که بزرگترین خدمتگزار آن هم بود. خمینی برای اسلام خیلی پستان به تنور کوبید و از هیچ کشتاری ابا نداشت ولی بزرگترین ضربه را به اسلام زد. ضربه ی خمینی به اسلام اگر از امحای دولت اسلامی عثمانی بزرگتر نباشد کوچکتر نیست. حماس آگاهانه به ورطه ی اسراییل افتاد همانگونه که آگاهانه تشتت و دو دستگی را در فلسطین بوجود آورد. تمام این دعواها سر لحاف ملا است و لحاف ملا فعلن در دست خامنه است.
پاسخحذفسالها پیش و در جنگ 33 روزه اسراعیل میگفت ما در لبنان در حال جنگ با ایران هستیم. تمام کشمکشهای سطح منطقه مستقیم و غیر مستقیم مربوط به ایران و بخصوص سپاه پاسداران و بخصوص خامنه ایی است.
پاسخحذفقدرتهای جهانی یا خرند یا ترسو که حرکتی نمیکنند.