سهشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
هردو با هم
وارد فرودگاه تهران شدند، درست در یک زمان. اوّلی فقط یکی از مربّیان نامآشنای فوتبال دنیا
و دوّمی از بزرگترین سرمربّیان والیبال. جماعت جوگیر ایرانی از ولاسکو پرسیدند که
آیا کیروش را میشناسد؟ و او با کمی تأمّل گفت: نه. ولاسکو مثل هر آرژانتینی دیگر
فوتبالی بود ولی نه در حدّی که همه را بشناسد. احتمالاً فرگوسن را میشناخت ولی دستیارش
را خیر. او غرق در والیبال بود. بعید میدانم چنین سؤالی را از کیروش هم پرسیده
باشند.
بیانصافی
است که کارنامهی این دو مربّی را فقط با اتّکا به نتایج با هم بسنجیم چون روند
پایهسازی در والیبال دو دهه قدمت دارد امّا در فوتبال همین الآن هم به ردههای
پایه توجّهی نمیشود. ولاسکو وقتی آمد، مصالح لازم را برای ساخت یک تیم داشت ولی
کیروش نه. ولی به هر جهت تأثیر عجیب ولاسکو بر والیبال ایران انکارناشدنی است.
ایران مدّتی پیش از آن با زندهیاد حسین معدنی به چین باخته بود و ولاسکو در
اوّلین قدم ایران را قهرمان آسیا کرد، آن هم با یک تفاوت. مغر متفکّر تیم یعنی
سعید معروف در تیم نبود چون در اردو با ولاسکو به مشکل برخورد و مربّی او را حذف
انضباطی کرد.
اگر قرار
باشد از لحاظ فنّی موضوع را ببینیم، ولاسکو فقط یکی از حلقههای سلسلهی مربّیانی
بود که والیبال ایران را تغییر دادند از ایوان بوگانیکف استعدادیاب تا پارک کیوون
و دیگران امّا حضور او تأثیر عمیقی بر روحیهی بازیکنان گذاشت. او به آنها این
جرأت را داد که از بزرگترین تیمها نیز نترسند و خود را از کسی کمتر نبینند و این
ابداً با آموزشهای فنّی به دست نمیآید. خونسردی، متانت و زیرکی او کنار زمین اصلاً
در دیگر مربّیان تیمهای بزرگ مشاهده نمیشود.
کسی شایعهای
پراکند که او پس از رفتن از ایران گفته که ایران به سقف توانایی خود رسیده بود و
من برای همین از آنجا رفتم. این موضوع، بعضی بازیکنان را به پاسخگویی واداشت و
برابر آرژانتین نیز باعث بازی کمنظیر ایران شد. خودش گفته که من این حرف را نزدهام
و اگر میزد هم بهتر بود بازیکنان با متانت بیشتری با معلّم خود برخورد میکردند.
پارک کیوون زمانی مغز بازیکنان ایرانی را -در قیاس با تیمهای بزرگ جهان- به نسلهای
قدیم رایانه تشبیه کرد و کسی هم بر او خرده نگرفت حال آنکه آن حرف توهینآمیزتر
بود.
این یادداشت
را زمانی مینویسم که آرژانتین در جدالی باورنکردنی امریکا را برد و صعود ایران را
به جمع شش تیم جهان ممکن کرد. این دو تیم به هیچ وجه از لحاظ فنّی در خور قیاس نیستند،
حالا آقای مربّی چه کرد، خدا میداند. پیرمرد، ایران را تیم دوّم خود خواند و از
بازی و پیشرفت ایران تعریف کرد و با فروتنی افزود که تیم از زمان او بهتر بازی میکند.
کمی دلجویی از یکی از بزرگترین مربّیانی که پا به سرزمین ما گذاشت شاید بد نباشد.
خوب نیست که خوشاستقبال و بدبدرقه باشیم. والیبال حالا به معیاری برای ورزشهای
گروهی ما بدل شده است و دست خالی رشتههای پرسروصدا ولی توخالی را مثل فوتبال
بیشتر نمایان میکند. جا دارد یادی بکنم از یزدانی خرّم که گفته بود: «میخواهم ایران
را به جمع سه تیم برتر جهان برسانم» و ما گفتیم که لابد سرش به جایی خورده
ولی... توانست.
پرسش: رئیس
فدراسیون والیبال امریکا پس از حذف ناباورانه به تیم ایران تبریک گفت. آیا اگر ما جای
آنها بودیم، چنین میکردیم؟
ما که چشم دیدن بهتر از خود را نداریم.
پاسخحذف