چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳
مذاکره با
یزید
در آغاز ماه
محرّم، بازار برگردان ناشیانهی زمان گذشته به حال داغ بود. اصل موضوع کار خوبی است،
چون اگر قرار باشد کسانی به عنوان الگوی معتقدان به مذهب معرّفی شوند، لاجرم باید
از گفتار و رفتار آنان درس گرفت؛ امّا چگونگی این درسگیری بحث دیگری است. علمالهدی
در گفتاری که به زحمت میتوان برای آن معنایی یافت و حسینهراسی و کودک چهارساله و
چه و چه را به هم آمیخت، گفته است که «راهحل حسینهراسی مذاکره و بیعت و دستدادن
با یزید زمان نیست». همین را یک حجّتالاسلام کیهانی نیز گفته بود که «چرا امام
حسین با یزید مذاکره نکرد؟».
پیرامون
واقعهی کربلا چونوچرا زیاد است امّا یکی از موارد کمابیش متّفق در تاریخ پیشنهادی است
که امام حسین به عمرسعد کرد که حاضر است سه کار انجام دهد: یا به حجاز برگردد یا
به یکی از سرحدّات برود و یا خود به شام برود و با یزید گفتگو کند. (دربارهی شقّ
سوّم حتّی تعبیر دیگری هم هست که کسانی از جمله مرحوم آیتالله بهجت آن را میپذیرند
که... بماند).
فقط خون
حسین نبود که بنیامیّه را بیآبرو کرد بلکه گفتمان حسینی نیز کسانی را که در صدد
بهرهبرداری سوء از آن باشد رسوا میکند. گیریم امریکا یزید زمانه باشد،از کجا
معلوم که شما حسین باشید؟ از اینها گذشته، پرسش اساسی این است که «چرا حسین میخواست
با یزید گفتگو کند؟» نه آنچه «آیتالله» و «حجّتالاسلام» ِدر خدمت نظام گفتهاند.
تحریف تاریخ اسلام و وارونه کردن عمل امام برای چه هدفی؟ جالب اینجاست که این حرفها
پس از این است که رهبر نظام بارها از مذاکرات پشتیبانی کرده است. وقتی این افراد چنین
امر آشکاری را اینطور برعکس میکنند، جایی که شک و شبهه و اختلاف هست، چه خواهند
کرد؟
اتم، پارازیت،
والیبال و زبان زور
حکومتیان
ایران بیجهت ادّعا میکنند که مذاکرات ربطی به تحریمها ندارد. همه میدانند که تا
کارد به استخوان نظام نرسید، نپذیرفت که کوتاه بیاید. الآن هم از بختیاری حکومت،
اوباما بر مسند امر است و گرنه امریکا با تهدید خریداران آسیایی نفت ایران و
جایگزین کردن نفت عربستان، میتوانست کاری کند که نظام از هم فروبپاشد. ایران خود
کاری کرد که دیگران باور کنند که با نظام حاضر فقط با زبان زور میشود حرف زد. قطع
شبکههای ایرانی از ماهواره نیز پیشتر ایران را از ارسال عمودی پارازیت بر ماهوارهها
بازداشته بود.
اژهای که
مدّعی بود غنچه قوامی اتّهاماتی دارد که والیبال فقط گوشهای از آن است، دربارهی
بقیّه چیزی نگفت تا قوامی به زندان برود و نظام حاکم نشان دهد که برای امتیازگیری
از دیگران (اینجا: بریتانیا) حاضر است حتّی شهروند خودش را نیز به گروگان بگیرد.
ولی چیزی که حضرات انتظارش را نداشتند، واکنش فدرسیون جهانی والیبال بود که میزبانی
را از ایران گرفت؛ کاری که ممکن است باز هم تکرار شود. همسران بازیکنان ایرانی در
کره برای روحیّهدادن به آنان به سالن آمدند؛ کاری که در ایران نمیتوانند بکنند.
والیبال فقط یک نمونه است؛ دیگران دارند آرام آرام شیوهی زیر فشارگذاشتن ایران را
امتحان میکنند. به سادگی میتوان حدس زد که در دیگر زمینهها چطور میتوان همین
الگو را پیاده کرد. من البتّه مدافع این روش نیستم و راهحل را درون ایران میجویم؛ این تنازل خفّتبار، گزینهای است که خود نظام حاکم پیش روی جهان گذاشته است.
ماجرای
وزارت علوم
روحانی تا
اینجا نشان داده که حاضر نیست از ایدهآل خود کوتاه بیاید و کسانی را معرّفی کرده
که در دولت اصلاحطلب بودهاند و در رویدادهای ۷۸ و ۸۸ مطابق میل نمایندگان رفتار
نکردهاند.
اوّل از
همه، خیلی خوشحالم که محصوران مدام با شنیدن واژهی مقدّس «فتنه» دلگرم میشوند که
آتش سبز هنوز روشن است هرچند زیر خاکستر زور و زر و آوازهگری و تزویر باشد.
دوّم اینکه
روحانی هم تا اینجا کوتاه نیامده که ممکن است دلایل زیادی داشته باشد. هیچ چیز
مانند جلسات اخیر مجلس، ماهیّت مجلسیان را برای آن عدّهی قلیل شرکتکننده در
انتخابات روشن نکرده است. اگر قرار است «اعتدال» به دنبال جاروکردن مجلس از نخالههای
منتخب احمد جنّتی باشد، معرّفی مداوم وزرای خلاف میل آنان راهکار خوبی است.
سوّم اینکه
همکاری نهاد اطّلاعاتی با نمایندگان جنّتی این بار نیز مسألهساز شده است. روحانی نمیتواند
بر نهادی که مدّتهاست دولت کنترلی بر آن ندارد، تسلّط داشته باشد. فراموش نکنیم که
درگیری و خانهنشینی احمدینژاد به خاطر همین وزارتخانه بود.
سبزها که بیرون گود و
منتقد هستند، چگونگی شرکت در انتخابات و ظهور نیروهای نوآمده هم موضوعی است که بیشتر
به اصلاحطلبان برمیگردد. عدّهای
میپنداشتند که حسن روحانی مرهمی بر زخم ۸۸ است و نظام دارد تلاش میکند با آوردن چهرهای
معتدل اوضاع را آرام کند که در عمل چنین نشده است. هیچگاه مانند چندماه اخیر -از جلسات
رأیگیری وزرا گرفته تا برنامههای تلویزیون تا اظهارات مدیر تازهی صداوسیما- به حوادث۸۸
پرداخته نشده است. نکته اینجاست که ادامهدادن شیوهی گذشتهی حکومتداری برای نظام، بازی از پیش باخته است. نه اژهای و امنیّتیهای قوّهی قضا میتوانند با بگیروببند کسی را ساکت کنند، نه اطّلاعاتیهایی که برای نمایندگان جنّتی پیامک میفرستند. جامعه دارد پوست میاندازد و این جامهی کهنه دیر یا زود و خواهناخواه پاره خواهد شد. دلسوزان میخواهند این تعویض لباس با آرامش و آسودگی باشد، نه خشونت و آشوب.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.