پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴
محمود دولتآبادی در مصاحبه با مهرنامه گفته که هم ظریف
میخواهیم هم سلیمانی. سعهی صدر ایشان درخور تقدیر است ولی ایشان -که تحلیلگر
سیاسی نیست- دیده یا پنداشته که دو نفر به موفّقیّت دست یافتهاند و گفته که هم
این و هم آن. (ذوقزدگی مهرنامه البتّه چند عامل دارد که بماند). خیلی کوتاه در
این باره:
۱- دوراهی جمهوری اسلامی و انقلاب/حکومت اسلامی جدل اصلی
عرصهی سیاست از بهمن ۵۷ به اینور است. این جدل در هر زمان با نامهای مختلف فضایی
دوقطبی در جامعهی سیاسی ایران ایجاد کرده است. سخنان اخیر خامنهای دربارهی
تداوم انقلاب اسلامی و انذار از رسیدن به جمهوری اسلامی (از دید منتقدان وی)
یادآوری مجدّد این دوقطب یا دوراهی است. شعار اصلی انقلاب، جمهوری اسلامی بود به
علاوهی استقلال و آزادی. انقلاب پدیدهای گذراست که با استقرار نظام جدید پایان
مییابد. در دوران گذار، اقتضاهای موقّت دست انقلابیان را در برخی امور باز میگذارد.
این امر متأسّفانه در ایران با جنگ هشتسال بیشتر ادامه یافت. پس از جنگ هم رهبر
جدید و اطرافیانش با تعریف انقلاب علیه «نظام سلطه» تلاش کردند به گونهای مجازی
فضای انقلابی را ادامه دهند. اینکه چه انگیزههایی پشت آن بود بماند ولی نتیجهاش
اعمال خلاف قانون فراوانی بود که همچنان به اقتضای مصالح باید انجام میشد و میشود.
پس نفی جمهوری اسلامی و ادامهی انقلاب اسلامی برای طرفدارانش شعار نیست بلکه
استراتژی است.
۲- دولتآبادی پنداشته که سلیمانی مانع رسیدن داعش به
مرزهای ایران است. این حرف اشتباه است، دیدگاه شیعهگر امثال مالکی (و طرفداران
ایرانی و عراقی وی) این اجازه را به داعش داد تا از میان نیروهای اهل سنّت ناراضی
یارگیری کند و بشود آنچه شد. اگر ایران پس از خروج امریکا در پی تسلّط بر عراق
نبود و ترس از حضور خود را در عراق دامن نمیزد، جنگ بین تروریستها و دولت به جنگ
شیعه-سنّی تغییر ماهیّت نمیداد و اصلاً داعشی در عراق پا نمیگرفت. در سوریه نیز
جنگ پس از اینکه فرقهای شد، به وضع فعلی رسید. ایران اگر هنر و نفوذی داشت باید
جلو حوثیها را در یمن میگرفت که به فکر تصرّف تمام کشور نیفتند چون در بهترین
حالت با شرکایشان فقط پشتیبانی نیمی از مردم کشور را دارند. این کارنامهی سپاه
قدس در خارج از کشور است. برادران افغانستانی زودتر از همه حضرات را شناختند و برای
همین از ایران قطع امید کردند. آنها میگویند که ایران شیعیان و همفکران خود را
تحریک میکند ولی بعد موقع نیاز آنها را تنها میگذارد. همین اتّفاق الآن در یمن
درحال رویدادن است. تسلیم یا توافق حوثیها آن پیشبینی پیامبرآسای رهبر را هم نقش
برآب خواهد کرد که «بینی سعودیها به خاک مالیده خواهد شد».
۳- ظریف و سلیمانی به کنایه بر تفاوت راه هم اشاره کردهاند.
ظریف گفته است که سوریه راهحل نظامی ندارد (پس زندهباد دیپلماسی) و سلیمانی هم -که
بخش زیادی از محبوبیّت خود را به علّت کمحرفی خود دارد- به سخن آمده که رفتوآمد
اروپاییان با هماهنگی امریکا و برای ایجاد فضای دوقطبی در جامعه است و..الخ. این
رفتآمدها عین دیپلماسی و تلاش برای بازکردن فضاست که اگر کسی اندک عقلی داشته
باشد میداند چقدر به نفع ایران و حتّی نظام مستقرّ است. علمالهدی و
سلیمانی و خامنهای دلواپساند. فضای دلخواه آنان تقابل دشمنانه و انزوای احمدینژادی است
که کشور را به لبهی پرتگاه برد. آن تجربه یکبار امتحان شد. شاید مردم ایران
حافظهی تاریخی نداشته باشند ولی آلزایمر هم نگرفتهاند.
کوتاهسخن: حکومت/انقلاب اسلامی سرداری مانند سلیمانی میخواهد،
دیپلماتی مانند جلیلی، رئیسجمهوری مانند احمدینژاد و رهبری مانند خامنهای؛
جمهوری اسلامی سرداری مانند چمران می خواهد، دپیلماتی مانند ظریف، رئیسجمهوری
مانند خاتمی و... امّا رهبر. این باشد برای بعد که اشارهای به آن در سخنان
خامنهای بود. آقا نگران انتخابات هستند، نگران اندک احتمال اعمال نظر مردم در انتخابات.
پ.ن: این تقابل از لحاظ نظری به پیش از انقلاب برمیگردد،
به تقابل نظر امثال سیّدروحالله خمینی و سیّدموسی صدر. صدر در فروردین سال ۱۳۴۳ش،
بنابر خاطرات آیتالله سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، از توزیع اولین پیام حج آیتالله
خمینی میان حجاج بیتالله الحرام ممانعت کرد. خمینی نیز از آن پس، مسئولیت
نمایندگی خود را در مراسم حج به صدر محوّل نکرد. این یادداشت را در بیان تفاوت دو نوع نگاه فوق
در منطقه و پیامدهای بینالمللی آن حتماً بخوانید.
سلیمانی ها مرزهای ایران را تا مدیترانه گسترش داده اند در غیر اینصورت اسرائیل حالا پشت مرزهای ما بود
پاسخحذفامریکا در خلیج فارس در دو قدمی نیروگاه بوشهر است و دور تا دور ایران پایگاه دارد. مدیترانه!
حذف