سهشنبه ۱ دی ۱۳۹۴
صادق لاریجانی در دفاع از سخنانش درباره نظارت بر رهبری مطالبی گفته است:
صادق لاریجانی در دفاع از سخنانش درباره نظارت بر رهبری مطالبی گفته است:
الف. ایشان
در سخنان سابقش گفته بود که در قانون اساسی «نظارت» بر رهبری نداریم و پاسخش را
دریافت کرد. حالا میگوید که «نظارت» به این معنا که طرف برود و
مانند سازمان بازرسی کلّ کشور در ارگانی خیمه بزند نداریم ولی باقی بودن اوصاف در
رهبر به نظر ما «تشخیص» است و نه «نظارت». بعد توصیه میکند که با الفاظ بازی
نکنیم و این «تشخیص» به قول ما و «نظارت» به قول شما دایرهاش اوصاف رهبر است نه
تمام اعمال و عزل و نصبهای او. در ضمن خامنهای هم در سال ۸۵ اصطلاح «نظارت» را
به همین معنا به کار برده بود.
با این
توضیحات معلوم شد چه کسی با واژهها بازی میکند. اگر فرض را بر درستبودن تمام
مقدّمههای لاریجانی بگذاریم، دو گونه نظارت داریم، یکی آنچه خود رهبر نظام به
کار برده که محدود به بقا یا عدم بقای اوصاف رهبری است و دیگری هم به معنای بسیار
گسترده. لاریجانی دوّمی را قبول نمیکند و اوّلی را با تغییر تعبیر میپذیرد. تمام
دعوا بر سر این بود که در سخنان آن روزش هرگونه «نظارت» را نفی کرده بود. فرض کنیم
منتقدانش به همان معنا که خامنهای در سال ۸۵ گفته، آن را قبول دارند؛ حالا چه
کسی مغالطه میکند؟
ب. لاریجانی
دربارهی درستنبودن «نظارت» بر نهادهای تحت امر رهبری نیز سخن گفته است. اوّلاً
در بند بالا تشخیص یا «نظارت» بر بقای اوصاف بدون نگاه به اعمال ممکن نیست. مثلاً
یک صفت خاص را از پیشانی رهبر نمیتوان خواند مگر اینکه دید چه میکند و چه میگوید؛
حالا شما نظارت را به هر معنا که خواستی بگیر. ثانیاً اگر قرار است متن قانون
اساسی به دقّت در نظر گرفته شود، مجلس بر اساس اصل هفتادوششم قانون اساسی حقّ
تحقیق و تفحّص در «تمام شئون کشور» را دارد. چرا باید نهادهایی مانند آستانقدس
مستثنا شوند؟ چرا نباید -بدتر از آن- مالیات پرداخت کنند؟
ج. لاریجانی
دربارهی «علّامهتراشی» در حوزه نیز هشدار داده است. این سخن وی به هاشمی برمیگردد
و اینکه «سیّدحسن خمینی» را علّامه شمرده است. از قدیم در حوزه به کسانی که در چند
رشتهی علوم حوزوی صاحبنظر بودند علّامه میگفتند، از علّامه حلّی تا علّامه
طباطبایی. با این اوصاف سیّدحسن علّامه نیست ولی این تأثیری در واقع یا عالم سیاست
ندارد. آنچه در ساختار سیاسی امروز مهم است «آیتاللهتراشی» است. چون به مدد این
عنوان میتوان حائز برخی مناصب یا حتّی رهبر شد. خود صادق لاریجانی از سیوچندسالگی
بنا به تشخیص خود، تدریس بالاترین دروس حوزه را آغاز کرد. حضور او در ساختار سیاسی
نیز بنا به تشخیص رهبر نظام در شورای نگهبان بود؛ رهبری که اجتهاد کامل خود وی
محلّ سؤال بود و هست. لقب «ظاهری» آیتالله هم بلافاصله پس از انتصاب به ریاست
قوّهی قضا به وی داده شد؛ همانطور که وی در یک شب فامیلش را از اردشیر لاریجانی
(که اردشیرش معمولاً حذف میشود) به آملی لاریجانی تغییر داد که شباهت تامّی به
بیشتر مراجع داشته باشد. میبینید که میتوان –مانند بند الف- نه تنها با واژهها
بلکه با القاب هم بازی کرد. نکته اینجاست که وی اگر منتقد نظام بود بعید میدانم
یک «والمسلمین» هم به «حجّةالإسلام»ش اضافه میکردند.
پ.ن: نیمچه شایعهای دربارهی نامزدی احتمالی مجتبی خامنهای برای خبرگان پیچیده بود که تکذیب شد. عجب از کسانی که چنین احتمالی میدادند؛ او اگر جرأت داشت خودش را در معرض رأی مردم قرار دهد دیگر چه غمی داشت؟ حتّی احتمال رأی پایین او در برابر هر نامزد دیگری باعث میشود از این موضوع احتراز کند. چگونگی راهیابی وی به ساختار سیاسی هم ظاهراً برای طرفداران رهبر نظام مشکلی شده است. سادهترین راه همانی است که صادق لاریجانی رفت، یعنی مثلاً از شورای نگهبان تا بالاتر ولی مشکل اینجاست که اگر پدرش بخواهد او را نصب کند، باز مشکل دیگری پیش میآید مگر اینکه محلّلی پیدا شود.
پ.ن: نیمچه شایعهای دربارهی نامزدی احتمالی مجتبی خامنهای برای خبرگان پیچیده بود که تکذیب شد. عجب از کسانی که چنین احتمالی میدادند؛ او اگر جرأت داشت خودش را در معرض رأی مردم قرار دهد دیگر چه غمی داشت؟ حتّی احتمال رأی پایین او در برابر هر نامزد دیگری باعث میشود از این موضوع احتراز کند. چگونگی راهیابی وی به ساختار سیاسی هم ظاهراً برای طرفداران رهبر نظام مشکلی شده است. سادهترین راه همانی است که صادق لاریجانی رفت، یعنی مثلاً از شورای نگهبان تا بالاتر ولی مشکل اینجاست که اگر پدرش بخواهد او را نصب کند، باز مشکل دیگری پیش میآید مگر اینکه محلّلی پیدا شود.
تفسیر آقایون بسته به مورد است مثلا نظارت شورای نگهبان میشود نظارت استصوابی و دخالت عملی در جریان انتخایات ولی نظارت بر رهبر میشود تشخیص.
پاسخحذف