۷ اسفند -۵ چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴
بهروز افخمی در برنامههای آغازین دورهی جدید «هفت» از «یک میلیون» سینمارو گفت که از
دید او طرفدار فیلمهای موجودند و به درد آیندهی سینمای ایران نمیخورند. سینمای
مطلوب او سینمای مخاطب عامی است که تماشاگرش ممکن است یک کارگر ساده باشد که از
دیدن فیلمهای با مضامین فلسفی یا هنری خوشش نمیآید. او بعدها اضافه کرد که این
کارگر ساده چهبسا فهم و درک سینمایی بیشتری از تماشاگران فعلی که فضای مجازی را
هم اشغال کردهاند داشته باشد! بعدها که یکچپ/چرکنویس از یک میلیون نوکیسهی تماشاگر
سینما نالید، دیدیم که این یک میلیون ظاهراً خیلیها را به درد آوردهاند. اوّل بگویم
که این تعداد تماشاگر فعلی هرچه باشند نوکیسه نیستند زیرا نوکیسهها به سینما نمیروند
چون خودشان سینمای خانگی دارند. بعد هم جای تعجّب است که صداوسیمای فعلی به یک عشق
امریکای باسابقه اجازه داده برایش برنامهی سینمایی بسازد. کسی که فقط شباهت اسمی
و ظاهری دارد با آن مدیر شبکهای که راشهای سریال «سربداران» را بهخاطر حجاب سوسن
تسلیمی از بین برد (نه اینکه فقط جدا کند). ایران امریکا نیست و این سینما با هر
بدی که دارد آسان به دست نیامده تا الگویش سینمای نوجوانپسند امریکا باشد. البتّه
این سخنان از ره کین نیست و اقتضای طبع گوینده کار دست خودش هم داد. وقتی شنیدیم
که افخمی میخواهد دربارهی ماجرای هستهای فیلم جاسوسی بسازد، از تعجّب شاخ درآوردیم.
آن زمان دولت مهرورزی توانسته بود که یک موضوع ملّی را بدل به مسئلهای جناحی کند
و کار را به جایی برساند که ما تقاضا کنیم کسی آقایی کند و این انرژی هستهای را
از ما بگیرد چون در چندسال بر سر ما آورد آنچه نفت هم در چندین دهه بر سر ما نیاورده
بود. فیلم افخمی در گیشه شکست خورد تا بیشتر از تماشاگران فعلی دلخور شود. راه دور
نرویم و افخمی را جدّی نگیریم چون او خودش هم چیزی را جدّی نمیگیرد. غرض مطرحکردن
این یک میلیون نفر است.
گسترش
جامعهی باسوادان و دانشگاهها یک طبقهی جوان جویای نام و نان و کار و فکر را پدید
آورده که به نوعی طبقهی متوسّط فرهنگیاند یعنی واسط میان مراجع دارای اعتبار
دینی، دانشگاهی، سیاسی، هنری و دیگر اقشار مردم که پیامها، ارزشها و آموزههای
جدید را بین اعضای خانواده، اطرافیان و همکاران پخش میکنند. اینها موتور محرّک
تغییرخواهی در ایرانند و هرکسی که در فکر آینده است باید روی اینها حساب باز کند.
شبکههای اجتماعی و اخیراً نرمافزارهایی مانند وایبر، واتساپ و تلگرام جولانگاه
حضور کسانی است که از رسانهی رسمی بیبهرهاند. تلگرام بیستمیلیون نفری که پدیدهی
امسال انتخابات است؛ آن هم در شرایطی که صداوسیمای ورشکسته، رسانهی میلی نام
گرفته و رسانههای خارجی نیز بیشتر به دنبال مقاصد خودند. بیبیسی اگر نباشد اعتبار
ناخواستهای که خامنهای و طرفدارانش به او میدهند یک رسانهی حرفهای ولی عادی
است و شبکههای دیگر هم یا سیاسی نیستند
یا فحّاش و کممخاطبند. سایتهایی مانند «زمانه» در سراشیبی تندی در حال افت روزافزون به سر
میبرند. گمان میکنم کار به استفاده از نوجوانان برای تحلیلنویسی رسیده چون با نثر
مغلوط اخیراً کسی نوشته بود که انتخابات خبرگان هر پنچ سال یکبار است و سیدحسن
خمینی در کنسرتهای موسیقی دیده میشود! بندهی خدا چیزی به گوشش خورده، تا توانسته
به پیاز داغش اضافه کرده بود. حالا هم به فرض که شعر چندسال پیش «هالو» را به
عنوان شعر روز منتشر کنید، چیزی به اسم گوگل و توان جستجو برای مخاطبان هم وجود
دارد. کجا بودیم؟ آها... یک میلیون نفر.
جنّتی گفته
است که شیاطینی را که با مقاصد خاص میخواستند وارد خبرگان شوند ردّصلاحیّت کردیم.
خود ردّصلاحیّت و نظارت استصوابی که غیرقانونی است امّا نیّتخوانی افراد و حدسزدن
اینکه چه میخواهند و چه نمیخواهند هم از آن حرفهاست. پس نه التزام به اسلام و نه
ولایت و نه مدرک اجتهاد؛ اگر با ما نیستی، پس اصلاً نیستی! پس از اختراع «احراز صلاحیّت»
حالا انواع تقلّبهای مشروع نیز به کار میرود؛ از احتمال ِآوردن کسانی به تهران تا طرح
رأی به مجلس در قم و رأی به خبرگان در تهران (ممکن است؟) تا جعل لیستهایی مثلاً با
نام «اصولگرایان اصلاحطلب» آن هم با عکس هاشمی و ناطق که آدرس اشتباه بدهند یا
خبر مفتی سعودی که خواسته ایرانیان به سهجیم رأی ندهند تا احیاناً تنفّر برخی از
نام وهّابیّت بتواند کمکی به آنها بکند که نمیکند. از این یک میلیون نفر تخیّلی -که
بیشتر به سپاه شام میمانند- ترسی نیست چون یک میلیون نفر واقعی در جامعه و فضای
مجازی هستند. بیاعتنا به تحریمیان مادرزاد و رسانههای فارسی خارج و چپهای گرامی.
فرهادپور در این بحبوحه مقالهای ترجمه کرده از یک ناراضی خارجی که میگوید از اساس،
نفس انتخابات را باید بر هم زد. این اتّفاقاً خیلی هم خوب است تا مخاطبان بدانند
که از دید بسیاری هرجای دنیا که باشند، دیگی که برای ما نجوشد ...الخ. پس مرگ بر انتخابات
حتّی در فرانسه!
انتخابات
آینده از دید من حالت بدی نخواهد داشت یعنی گذشته تکرار نمیشود. چند نمایندهی
تندرو حذف خواهند شد (رهبرشان امروز علناً به تندروی افتخار کرد) و باقی بیشتر
کسانی خواهند بود که چه اصلاحطلب یا اصولگرا اندک عقلانیّتی خواهند داشت. در
خبرگان کار دشوارتر است ولی اگر این یکمیلیون نفر همّت کنند و سنگ تمام بگذارند، پیش
از اینکه عزرائیل دست از کمکاری بردارد، با حذف دشمنان ملّت از خبرگان کاری
خواهند کرد کارستان. سخت است ولی شدنی؛ بشر به «امید» زنده است.
پ.ن: همیشه
در تحلیل ۲۹خرداد۸۸ میگفتیم که خامنهای عجب گافی داد! منظورمان هم این بود که
اشتباه کرد احمدینژاد را به خود نزدیک خواند. این ادّعا یک پیشفرض دارد که او
بالاتر از ا.ن است و نباید چنین حرفی میزد ولی آیا واقعاً اینطور است یا نه آن
روز خیلی هم درست حرف زد؛ او خودش یک احمدینژاد است که ظاهری غلطانداز دارد (یا
برعکس). اینرا اگر کسی شک داشت با سخنان وی دربارهی خطدادن انگلیس به انتخابات
فهمید. تمام کسانی که لیست بیبیسی را نقد کردند لابد متوجّهند که چه کسی اوّلین
حرف را در این باره زد؛ نه؟
پ.ن۲. «زمانه» نوشتهی چندسال پیش شفیعی کدکنی دربارهی فروش آرامگاه مرحوم فروزانفر را هم بازنشر کرده است. این هم ردّ آن.
پ.ن۲. «زمانه» نوشتهی چندسال پیش شفیعی کدکنی دربارهی فروش آرامگاه مرحوم فروزانفر را هم بازنشر کرده است. این هم ردّ آن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.