تحلیلگران
و تغییرگران چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
یکی از
مشخّصات هر تحلیلی رعایت قید احتمال به مقدار لازم در استنتاج است؛ چیزی که به
ویژه در تحلیلهای سیاسی ما تقریباً غایب است و همه با آن چنان قطعیّتی از طرف
مقابل و نیّات و اهداف او حرف میزنند که آدم سرگیجه میگیرد. موضوعی که لااقل
برای من ثابت کرد که چقدر در این زمینه عقبیم واکنشها به ادّعای خروج روسیه از
سوریه بود که همه را غافلگیر کرد جز تحلیلگران وطنی. حتّی امریکا و اروپا نیز
مانده بودند که این تصمیم پوتین چه معنایی دارد چون روسیه آمده و جاخوش کرده بود و
شرایط منطقه اجازه نمیداد که کسی بخواهد برای بیرون رفتن از سوریه روی آن فشار
بیاورد. تحلیلگران ما که تا دیروز با نگرانی میگفتند که روسیه آمده تا جای ایران را
در جنگ قدرت بگیرد، حالا یکی از تنبیه بشّار اسد نوشت که آنچنان که باید و شاید
به نقش روسیه اذعان نکرد، دیگری گفت که روسیه به اهدافش رسید و سوّمی مسائل
اقتصادی را دخیل دانست و... البتّه روسیه آنچنان هم بیرون نرفته و همچنان باقی
است.
در چندسال
گذشته استادیومهای فوتبال به مرور زمان خالی و خالیتر شدند تا جایی که برای تماشای
یکی از دو تیم پرطرفدار پایتخت گاهی یکی دوهزار نفر بیشتر نمیآمد. در شهرستانها
امّا وضع بهتر بود ولی فقط کمی. درست است که در بعضی بازیها بلیت رایگان، طبقهی
دوّم آزادی را پر کرد ولی طبقهی اوّل هم کموبیش پرمیشد و این یعنی اتّفاقی
افتاده است. لابد به بهترشدن بازیهای تیمها و رقابت سرخابی و مانند آن میخواهید
اشاره کنید امّا اینها فقط بخشی از مسئلهاند. در مقیاس وسیعتر استقبال عجیب مردم
از سینما در نوروز همه را شگفتزده کرد. در گذشته هم فیلمهای باکیفیّت، طنز یا
عامّهپسند داشتیم ولی این میزان فروش با هیچ قاعدهای نمیخواند.
دلخوشی
مردم از دو اتّفاق سال گذشته (برجام و انتخابات) نیز شاید بخشی از حلّ مسئله باشد
ولی سال ۸۸ با آن افتوخیزهای عجیبش هم فروش سینما به نسبت قبل و بعدش بهتر بود.
اینها را بگذارید کنار وقایع بعد از فوت مرتضی پاشایی یا آرای مردم تهران در اسفند.
در هر چهار موضوع، بسیاری بحق دنبال ریشهیابی این خروش مردمی با اتکّا به آن
زمینهی خاص (موسیقی، سیاست، سینما، ورزش) رفتند که از دید من بخش کوچکی از موضوع است
چون میتوان نمونهی خلف هم به دست داد. به نظر میآید تمام این وقایع شاخههای
یک تغییر گسترده در اجتماع ایران است که مانند سرریزشدن اخیر سد دز، هرازچندگاه در
یک موضوع خاص خود را نشان میدهد. اینکه چه چیز باعث این سرریزیشده بحث جالبی
است ولی عواقب آن مهمتر است. موضوع یک نوشته میتواند اعتراف به ندانستن باشد.
اعتراف به اینکه زیر پوست جامعه نوعی تمایل به تغییر گسترده مشاهده میشود و شناخت
عوامل آن و چگونگی هدایت آن به مسیر درست تنها راه استفاده از این تغییر کمشناخته
است. راه دوّم شکستهشدن سد و ویرانی ناشی از آن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.