یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
همین چند روز پیش بود که حجّاریان از شکستخوردن
اصولگرایان اظهار نگرانی کرده و این احتمال را داده بود که یأس از پیروزی در
انتخابات ممکن است بازنده را به کارهایی غیرعقلایی بکشاند. مدل پیشنهادی او برای
انتخابات پیش از این هم مورد بحث قرار گرفته بود که یکجور زرنگی نیز در آن به چشم
میخورد و آن هم تلاش برای شناسایی مجدّد احزاب اصلاحطلب است؛ احزابی که همه یا
بیشترشان منحل شدهاند. دربارهی پیشنهاد حجّاریان حرف بسیار است ولی فعلاً همینقدر
بگویم که این طرح مانند تیغ دودم است و با تأییدنشدن احزاب تغییرخواه ممکن بلکه
محتمل است که از همان ابتدا بدون هزینهی نظارت استصوابی، همهی اصلاحطلبان را
کنار گذاشت و خلاص!
پیرامون بخش اوّل آن هم یأس از انتخابات با یأس از اقبال
مردم به حاکم دو چیز است. انتخابات گونهای بازی است که برد و باخت دارد و جای
برنده و بازنده بارها عوض میشود؛ امّا انتخابات در ایران یکنوع انجام وظیف و
لبّیکگویی است به نظام و رأس آن که همه را به آمدن پای صندوق دعوت میکند و
گرایش شخص حاکم نیز بر همه آشکار است. این انتخابات انجام وظیفه است و نتیجهی
آن هم کمابیش باید تأیید حاکم به عنوان بیعت مجدّد با او باشد. زمانی میشد گفت
رأی فلانی مخفی است ولی حالا آشکار است که قضیّه از چه قرار است و مخالفت مکرّر مردم
با این گرایش به خشمی کور میانجامد. سادهلوحان ولایی پس از احمدینژاد فکر میکردند
که بساط هاشمی و خاتمی و... جمع شد ولی دستهگلهای فرد نظرنزدیک و چشمپوشی بل
تأیید مداوم رهبرش به جایی انجامید که همه میدانیم. انتخابات۹۲ نشان داد که نمیتوان با
دستور، کسی را از عرصهی سیاست حذف کرد. خاتمی و هاشمی بازنگشتند چون اصلاً جایی
نرفته بودند.
در انتخابات اخیر
هم لیست انگلیس ریشه در فرمایشات رهبر نظام داشت و هم برای اوّلین بار از حذف یزدی
و مصباح اظهار نارضایتی شد. بازیهای آغاز مجلس جدید و تهدید سخنرانان نشان میدهد
که عزم برای مهار مجلس جدّی است که البتّه به جایی نخواهد رسید. نوشتههایی مانند
این نیز حرف دل بسیاری از انقلابینمایان است که آب گیر نمیآورند و گرنه شناگران
ماهریاند. در برهوت بیقانونی هر عملی رواست. وقتی حصر دو تن از مسئولان بلندپایهی
نظام متولّی رسمی ندارد و هرکس آن را به دیگری حواله میکند یا معلوم نیست بر چه
اساسی باید برای رئیسجمهور سابق محدودیّت تصویری و خروجاز کشور قائل شد یا چرا
باید رفتار وزارت اطّلاعات دولت معتدل با روزنامهنگاران و دیگر فعّالان اینگونه
باشد، چرا نباید منتظر وقایع بدتر بود؟
خبر سوءقصد به
برادر میرحسین عجیب نبود. مگر قاتلان خواهرزادهی میرحسین شناسایی و دستگیر شدند
که حالا دیگران از تکرار مشابه آن بترسند؟ جای انتقاد از خود میرمحمود است که
دوبار حمله و سرقت اتوموبیلش را رسانهای نکرد چون این پنهانکردنها آنها را فقط
جریتر میکند. اطّلاعرسانی در خصوص نارواییها امکان تکرار را کم میکند و
لااقل از شدّت آنها میکاهد. حالا که گویی قضیّه به خیر گذشته ولی باید مراقب او و
بقیّه بود. اگر مسئولان امر میخواهند فاجعهی سوءقصد به حجّاریان و سیّدعلی
موسوی حبیبی و دیگران تکرار نشود، با چهرهنگاری یا استفاده از تصاویر احتمالی حملهکنندگان
را شناسایی و معرّفی کنند و فعّالان سیاسی به ویژه مجلسیان هم موضع بگیرند. حاشیهی
امنیّت این وحوش باید از بین برود. گذشته از کیهانیان که ممکن است بگویند که بله
بعضیها باز هم خودزنیکردند، عقلای اصولگرا حتماً میدانند که این کارها باقیماندهی
آبروی آنان را خواهد برد. این اتّفاق یک پیام دیگر هم دارد: دعوای لاریجانی-عارف
مجازی است؛ دعوای واقعی بین عقلای اهل سیاست با تندروانی است که هشتسال کشور را به
آشوب کشیدند و حالا نیز از انواع خشونتهای گفتاری و کرداری برای آلودهکردن فضای
سیاسی رویگردان نیستند.
قاتلان برادرزادهی میرحسین ?
پاسخحذفسلام لطفا تصحیح بفرمایید خواهرزاده را ظالمان کشتند نه برادرزاده
پاسخحذفسلام و سپاس از آقاسعید
حذف