سهشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵
هیچ واقعهای
مانند عاشورا جنبههای مختلف فکر دینی از وجوه فلسفی و کلامی گرفته تا تاریخی و
عرفانی را در خود جمع نکرده است. پرسشهای زیادی که در اینباره هنوز بیپاسخ مانده
الگویی کوچک از پیچیدگی اندیشهی شیعی است. پیش از این دربارهی برخی برداشتهای
مشهور مانند تقدیرگرایی، حکومتطلبی، شهادتجویی یا ترکیبی از اینها چیزهایی نوشته بودم و
امسال با توجّه به فضای موجود چند نکتهی دیگر:
یک. به نظر
میآید نقد وجه انقلابی عاشورا -آن هم به معنای انقلابهای جدید که تأیید برداشت
رسمی از آن است- دارد به جایی میرسد که وجه اعتراضی عاشورا کاملاً نادیده گرفته
شود. شخصی در حال سفر بوده و کسانی جلو راه او را گرفتند و آن شخص و افرادش را کشتند!
قضیّه پیچیدهتر و جدّیتر از این حرفهاست. خیلی بد است که گفتار و کردار انسان
همیشه واکنشی باشد، یعنی من با فلان شخص و ایده مخالفم، حالا به هرچه میرسم آن
را جوری ببینم که مخالفتم را ابراز کنم. تکلیف واقع (آن چنان که بوده نه آن چنان که
من یا تو میخواهیم باشد) چه میشود؟ این نکته را به بیشتر بحثهای تاریخی و کلامی
این سالها نیز میتوان تسّری داد.
دو. مرحوم
آیتالله بهجت که حتماً با تاریخ هم مانند متون فقهی مجتهدانه برخورد میکرد،
معتقد بود که حسین بن علی حتّی ممکن بود مشابه پدر و برادرش گونهای بیعت اجباری
را نیز بپذیرد (کاری که به یک معنا بعدها امام رضا نیز انجام داد) ولی بین کشتهشدن
و اسارت همراه با ذلّت مخیّر شد و اوّلی را برگزید. این تفسیر خیلی با تاریخ جور
در نمیآید. اوّلاً نامهی یزید به حاکم مدینه تأکید بر گرفتن بیعت دارد و ثانیاً
با توجّه به تهدید جانی وی در مدینه میتوانست همان را بهانهای
برای این «بیعت اجباری» ادّعایی کند و کار را همانجا فیصله دهد امّا با جوانان
بنیهاشم به عمارت حاکم رفت و تهدید را با تهدید پاسخ گفت.
سه. رفتن و سکونت مسالمتآمیز در کوفه نیز خیلی بعید است. همان
اجباری که در مدینه برای بیعت بود و همان فرمان به قتل در مکّه، در کوفه هم بود.
در صورت رسیدن امام به کوفه قضایا خیلی پیچیدهتر میشد. اوّل اینکه آن کسانی که
به او نامه نوشته بودند، به چه نیّت بود؟ برای میزبانی خشکوخالی؟ اگر درگیری بین
ابن زیاد و امام رخ میداد کار به کجا میکشید؟ یا کوفه تصرّف میشد که آن وقت
واقعاً ممکن بود سروکلّهی سپاه شام پیدا شود یا شاید کار به سوءقصد و ترور ایشان
میکشید. به هرحال جنجال در مقیاسی وسیع ادامه مییافت.
چهار. رذایل یزید بیش از گناهان شخصی و حتّی نوع به حکومت رسیدن و جز
آن بود؛ وی در اشعارش اصل دین و وحی را تمسخر میکرد و تصوّر هرگونه همراهی با
چنین شخصی حتّی بر اساس تقیّه نیز بسیار بعید است. این را برای کسانی میگویم که
کار را به «نبود امکان نقد در جامعه» یا «نوع حکومتداری» فرومیکاهند.
پنج. برخی از دو جناح فکری و سیاسی کشور (چنانکه بالاتر گفتم) حتّی
از عاشورا نیز بهرهبرداری جناحی میکنند و این موضوع بعضی را برآن داشت که بگویند
نباید تاریخ اسلام را بر زمان حاضر تطبیق داد. این حرف کاملاً اشتباه است. اگر
عدّهای در مسئلهای اشتباه میکنند دلیل نمیشود که صورت درستی از آن مسئله را
نتوان ارائه داد. تاریخ اسلام و پیشوایان دینی اصولاً برای الگوگیری است و اگر
این وجه را به بهانهی سوءاستفادهی عدّهای تعطیل کنیم خود را از منبع مهمّی از
فکر دینی محروم کردهایم. هر گفته و کردهی امام یا پیامبر دارای یک وجه کلّی است
و یک وجه جزئی. وجه جزئی محصور در زمان و مکان و شرایط است امّا وجه کلّی درخور
تعمیم. تمایز نهادن بین این دو وجه و تطبیق وجه کلّی بر زمان ما همان «اجتهاد» است
که صدالبتّه کار هر کسی نیست و دست کم تشیّع میتواند به خود مباهات کند که در
مرحلهی نظر به چنین چیزی پایبند است امّا اینکه چقدر از این اجتهاد یا تفقّه در
عمل تحقّق یافته بحث دیگری است.
شش. گروهی به نام روشنفکر مذهبی، اسلامی یا دینی هستند که سال به سال
در حال پسروی در برخورد با عاشورا به نظر میرسند. تأکید بر اهمیّت ثقل اکبر
(قرآن) درست و بهجاست امّا غفلت از ثقل اصغر درست نیست. این دو مکمّل همند.
برداشت و برخورد با وحی هم که این روزها می بینیم به چه سرنوشتی دچار شده است. ما
را بگو که سالها از آنان در برابر کسانی که این عاقبت را پیشبینی میکردند، دفاع
میکردیم. باز عاشورا خوب است، پانزده شعبان که میآید و میرود و صدا از سنگ
برمیخیزد و از بعضیها خیر.
هفت. بسیاری از روحانیان نواندیش از صداوسیما و منابر و مداحان ایراد
گرفتهاند. انتقاد بیمایه فطیر است. در صورتی ما میتوانیم دیگران را به سطحیبودن، جایگزینی عقل با عاطفه و یکسویهکردن عاشورا متّهم کنیم که خود کاری درخور
ارائه کرده باشیم سپس آن را با این مقایسه کنیم. بخشهای زیاد و مهمّی از تاریخ
اسلام تحقیقنشده باقی ماندهاند و آن مقدار کم نیز تجزیه و تحلیل نشده است. حرف حق
خودش را بر دیگران تحمیل میکند؛ اگر تفسیری بجا و قوی از عاشورا ارائه شود، خواهناخواه
جایش را باز میکند و تفاسیر ضعیف را به حاشیه میراند. پس اوّل منتقد خود باشیم.
آن «بعضیها» اصلاً به مولود پانزده شعبان باور ندراند تا بخواهند درباره اش حرف بزنند.
پاسخحذفشما که باور دارید بسم الله این گوی و این میدان!
حذفمرحوم بهجت کجا از امکان بیعت امام گفته؟
پاسخحذفکتاب «در محضر بهجت». جای دقیقش خاطرم نیست.
حذفشما انتظار دارید به اصطلاح روشنفکران دینی راجع به وحی چه بگویند؟ آنچه بدان رسیده اند یا آنچه خوشایند شماست؟
پاسخحذف