شنبه
۲۰ آذر ۱۳۹۵
در ماجرای
قبضوبسط، صادق لاریجانی پس از دو سه بار ردّوبدل کردن نقد و جواب با عبدالکریم
سروش گفت که آخرین پاسخ را میدهد و به خلوت درویشی خود باز میگردد یا چیزی در
همین مایهها. ابتدای آشنایی با او نیز ما چیزی در همین حدود از او دیدیم یعنی کسی
که سرش به کار علمی خودش است و با سیاست کاری ندارد و واقعاً بعضی اظهارنظرهایش نیز نشان میداد که از مرحله پرت است امّا اوضاع بدین منوال نماند.
پیشتر هم نوشتم که پس از مدّتی خبر آمد که جویای مقدار حقوقی است که دیگر استادان میگیرند؛
خُب این خیلی با مرام درویشی سازگار نبود. او بدون تحصیلات کلاسیک در دانشگاه
تدریس میکرد و مقدار دریافتی او بسته به مقدار توافق طرفین بود. میتوانست بگوید
بیشتر میخواهم که این هم حقّ او بود گرچه با روش درویشان نمیخواند. پرسوجوی او
به اینجا رسید که مثلاً دکتر دینانی چقدر میگیرد، گفتند ساعتی فلان مقدار که
بیش از سهبرابر حقوق او بود. لاریجانی گفت یا همین مقدار به من هم میدهید یا
دیگر نمیآیم. هرچه خواستند به او بگویند که خودش را با استاد تمام دانشگاه که در
حوزه نیز همدورهی دایی او یعنی حسنزادهی آملی بود مقایسه نکند، گوش نکرد که
نکرد. بعدها نیز کنجکاویهای مشابهی از او میدیدیم که کمی برای ما عجیب بود.
مثلاً میگفت این کتابی که پژوهشگران زیر نظر من نوشتهاند گویا در فلانجا
جایزه برده است، چرا چیزی از آن به ما نرسید؟ چند سکّهی ناقابل را اگر تقسیم بر
تعداد نویسندگان مقالات و استاد راهنما میکردند چیز زیادی به او نمیرسید. این پرسش
حقّ او بود ولی طبق منش درویشان، نه.
کمی جلوتر بیاییم. زمان انتصاب او به عنوان یکی از اعضای شورای
نگهبان را در نظر بگیرید. تا قبل از آن رئیس دانشگاه هرچند وقت یکبار با او جلسهای
میگذاشت که از اوضاع و احوال درس و دانشگاه و حوزه و آخرین اخبار مطّلع شود. وقتی
برای او خالی میشد و از وی دعوت میشد که به دفتر رئیس دانشگاه برود. دقیقاً پس
از انتصاب او در شورای نگهبان، منشی رئیس به اتاق وی میرود و مانند گذشته از
لاریجانی دعوت میکند که مثلاً فردا ساعت
فلان آمادهی پذیرایی از اویند. امّا شیخ صادق این بار میگوید که من همینجا در اتاق
خودم راحتم؛ فلانی اگر میخواهد مرا ببیند تشریف بیاورد اینجا!
همان موقع به رفقا گفتم که نخیر؛ درویشان آب ندیدهاند و گرنه شناگر که چه عرض کنم غوّاصان ماهریاند. حالا ببینید این بابا از پلّههای قدرت یکی یکی بالا خواهد
رفت. میبینید که راهوچاهش را هم خوب بلد است و میداند کی و چطور روابط خود را (وبعدها لقب و فامیلش را) تنظیم کند. آنچه این وسط ندانستیم این بود که آن ادّعای درویشی کجا رفت؟
سلام. من در درس آقای لاریجانی بوده ام (تمام بحث الفاظ خارج اصول + بحث «افعال گقتاری» در دوره ارشد + براهین اثبات وجود خدا در دوره دکتری تربیت مدرس). در درس دکتر دینانی هم زیاد بوده ام. انصاف باید داد که لاریجانی در دقت علمی، بسیار خوب بود و حتی گاهی خارق العاده و نیز در توجه به طلاب و دانشجویان با انگیزه. اما از آن طرف استاد دینانی ـ منهای علم و فضلش ـ از حیث کار معلّمی، واقعا کلافه کننده، بی نظم و به طرز آشکاری بی مبالات بود و این مانع استفاده علمی از ایشان بود و هست. تندخویی و کم حوصله گی او که جای خود دارد (استاد راهنمای رساله من بود، اما در جلسه دفاع شرکت نکرد؛ چراکه : «دیشب خوب نخوابیدم!»). سؤالات را خودشان طرح نمی کردند؛ برگه را تصحیح نمی کردند و طبق ذهنیت نمره می دادند (قطعاً و به اقرار خودش) و مجلسش، اگرچه گعده ای بسیار فرحبخش بود، اما مطلقاً تدریس نبود. حالا شما انصاف بده چه کسی بایست حقوق استادی می گرفت.
پاسخحذفسلام. نکتهی متن مقایسهی شیوهی تدریس دو نفر نبود ولی نظر شما برایم کاملاً آشناست و تندتر از اینها را از دوستان شنیدهام. یکی میگفت در امتحان برای دینانی فحش بنویسی فرقی نمیکند! در کوتاه و میانمدّت نحوهی تدریس لاریجانی خوب است و انسان احساس میکرد چیزی به او اضافه میشود یعنی عالمتر میشویم. درست برعکس پس از هر جلسهی دینانی احساس میکردیم که کاملاً تخلیه میشویم و به شدّت بیسوادیم. در بلندمدّت احساس میکنم که آن درس بینظم و مبتنی بر گفتگو و گاه جدل برایم مفیدتر بوده است از درسی که آنرا در جزوه و کتاب هم میشد یافت. این را به حساب اختلاف سلیقه بگذارید.
پاسخحذف