جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
مدّتهاست همه میپرسند که کلید حصر در دست کیست. یکی میگوید رهبر، دوّمی میگوید قوّهی قضا، سوّمی شورای عالی امنیّت ملّی و... البتّه که
قفل را رهبر و سرداران اطراف وی بر بنبست اختر نهادهاند ولی کلید در دست ماست.
میگویم «ما» تا بیجهت در دامچالهی نکوهش «مردم» فرو نیفتم. واقعاً مردم
نمیتوانند با مطالبه یا تجمّع این را بکنند؟ من فکر میکنم اگر بخواهیم، میتوانیم.
میرحسین در حصر به فرزندانش خواندن دو کتاب دربارهی مرحوم مصدّق را پیشنهاد
کرده است. ناگفته شباهت بین این حصر و آن حصر هویداست و نیازی به توضیح من نیست.
از میان این دو کتاب دانلود «نامهها» به کوشش محمّد ترکمان مشکل حقوقی دارد گرچه در وب
یافت میشود ولی گردآورندهی دفاعیّات دکتر مصدّق خود آنرا برای دانلود عرضه کرده
است. من این کتاب و کتاب دیگر یعنی «تقریرات دکتر مصدّق» به قلم سرهنگ جلیل بزرگمهر و کوشش ایرج افشار را
برای دوستان میگذارم. هرکس هرجا در وب حضور دارد اینها را بخواند و سعی کند
چیزی، چیزکی دربارهشان بنویسد. یکجور دعوت همگانی.
مردم ایران نشان داده اند که نای اینطور کارها را ندارند. نه برای مصدق ونه موسوی. انقلاب بهمن هم تا حد زیادی به خاطر انفعال شاه و خروج او از کشور بود.
پاسخحذفمن فکر میکنم مردم ایران اول بیاموزند درباره خودشان، اندیشهِ شخص خودشان صحبت کنند، بعد یک شخصیت به نام «مردم ایران» درست کنند و مدام دربارهاش حرف بزنند، مفیدتر است چون نخست میآموزند و به دیگران میگویند من که هستم و چه فکر میکنم و صرفاً یک توده بیشکل متاثر از کلیشه نیستم و فعل و انفعال دارم و دوم از کلیشهِ «مردم اینطورند یا آنطورند پس خلاص نیازی نیست من کاری کنم» رها میشوند.
حذفناشناس ۱۲۳
حذفحالا دختران چرا یکهو یاد پیشنهادِ ۳ سال پیش افتادند با خداست؟ جل الخالق باید گفت. (به گزارش کلمه، شباهتهای تاریخی دوران مصدق و وضعیت امروز، زهرا موسوی را واداشت تا به سراغ توصیه سه سال پیش پدر برای خواندن دوباره این دو کتاب برود.)
از یکطرف میگویند حصر است، از طرفی راه به راه نقلِ سخنانِ موسوی و کروبی در باره مسائلِ روز است.
آیا واقعا حصر است؟ آیا همین سرگرمیِ نقل از این دو بزرگوار هم با تایید مقامات نیست؟ وگرنه میشد خیلی راحت به آنها اخطار داد که چنانچه نقل قول تکرار کنند، ملاقاتها تعطیل میشود.
چرا همیشه سرِ بزنگاه سفارش کتابخوانی میشود؟ واقعیت پر خطر در پیرامون کشورِ ایران دارد دیگر بار به تهدید جدی تبدیل میشود، و یکی توصیه کتابخوانی میکند. یا آن محصورِ عزیز اطلاعی از اوضاع بیرون ندارد، یا حبس تاثیر خود را گذشته است.
وضعیت سه سال پیش چه بود که باید این کتابها را میخواندیم؟ آیا الان هم همان شرایط است یا تغییر کرده است؟
در انتها:
اگر قرار است دخترانِ ایشان پیغام بیاورند، نباید کمی هم بلوغ از خود نشان دهند که پیغامها سرِ موقع برسد و نه اینکه توصیه سه سال پیش را الان و با تاخیرِ سه ساله به ما برسانند.
اعتقاد دارم که وبسایت کلمه خیلی وقت پیش اعتبارِ خود را از دست داده است و این تنها نظرِ من نیست. همان حالتی که جرس در پایانِ دوره آاش پیدا کرده بود: گمراه کردن به جای آگاه کردن و واقعیتها را نشر دادن.
فکر میکنم اینها بازیهایی است که آن دو بزرگوار از آن اطلاعی ندارند، و از نظرِ من صرفاً بازیِ بچه گانه یی بیش نیستند.
تو کارتون گالیور یکی بود که می گفت من میدونم نمیشه من میدونم= ۱۲۳
پاسخحذفعیار این لینک توی وبچین "تولید آب از مه"رو خوندم "تولید آب از ممه" تعجب کردم!
پاسخحذفناشناس ۱۲۳
پاسخحذفخوشمزه! در حد و اندازه اسمت باش.
کی حرف از نمیشه زده؟ / تازه از سال ۱۳۷۶ تا همین ۱۳۹۵ (یعنی ۲۰ سال) کیا مراتب گفتن "میشه"؟
اونایی که میگن میشه، "نظام" فرمودن! نمیشه، خودشونم پاره پوره کنن نمیشه،
اونوقت "نظام" نه تنها تحویلشون نمیگیره، بلکه خفت و خواریِ ممنوع التصویری، ممنوعیت در مراسم سوگواری ....رو هم بهشون چپونده،
بابا یه حفظِ شأنی، عزّتِ نفسی، چیزی هم گفتنا...
اینجارم بخون یه چیزی یاد بگیری:
http://ruzneveshteh.blogspot.co.nz/2017/02/blog-post_12.html