چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۵
چندی پیش
از معجزهی سازگاری و بهرهوری از موجهای مخالف نوشتم. این ویژگی یکی از بزرگترین
(و شاید مهمترین) تفاوتهای فرهنگ ما و غرب به ویژه امریکاست. اینجا یک واقعهی
ناخوشایند (جشنوارهی اخیر فجر و ماجرای درگذشت کیارستمی) انکار، پنهان، توجیه یا محکوم میشود ولی جای دیگر بهانهای میشود
برای خیز بلندتر.
دورهی پیش
مراسم اسکار مصداقی بازری برای این ویژگی بود که اعتراض به سفیدشدن اسکار، شد مایهی
طنز و برنامهسازی. هم کاری کرد که زهر قضیّه گرفته شود، هم به همه خوش گذشت و هم
تأثیرش را امسال دیدیم که موجهای فیلمهای تیرهپوستمحور ساخته شد. بگذار کسانی
بگویند که این برای ساکتکردن سیاهان بود؛ به هنگام ریاست جمهوری اوباما نیز اهالی
کشف توطئه پشت این انتخاب داستانها دیدند.
پایان
مراسم اسکار امسال از دید خیلیها فاجعه و آبرورزی بود ولی نظر من دقیقاً برعکس
است. مراسم امسال خیلی عادی و معمولی بود و مجری گرچه تواناست امّا برای سیاسیکردن
اسکار و کلکل با ترامپ از او بهتر هم داشتند. مهمانان، فیلمها و برندگان (جز
«فروشنده») همه عادی بود ولی ناگهان حادثه رخ داد. البتّه که جابهجاشدن پاکت برنده، بیسابقه
و ناخوشایند بود ولی واکنش به این حادثه چه بود؟ همه آنرا بلافاصله پذیرفتند، صدای
تشویق فیلم «مهتاب» حتّی از تشویق «لالالند» هم بلندتر بود. زیباترین صحنه جایی بود
که عوامل هر دو فیلم روی صحنه بودند و برندهی اشتباهی جایزه را به برندهی اصلی
داد و این یعنی همهچیز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.