چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
محمّدباقر
قالیباف در آستانهی آغاز سال ۸۴ به تلویزیون و برنامهی «صندلی داغ» آمد. نقل
خاطره و گریهی او هنگام تعریف حکایت دیدن جسد برادر شهیدش محبوبیّت زیادی برای او به همراه آورد و برای مدّت کوتاهی در صدر نظرسنجیهای نامزدهای مورد علاقهی مردم برای
انتخابات ریاست جمهوری آینده قرار گرفت. امّا رخداد تلخ نوروز ۸۴ و کشتهشدن جمعی در ورزشگاه آزادی عملاً به ضرر نیروی
انتظامی و قالیباف شد خاصّه آنکه در عملی نمایشی با هلیکوپتر به ورزشگاه رفته بود.
او خود بعدها
نقل کرد که علاقهای به ورود به کارزار ریاست جمهوری نداشت و با توصیه و سپس فرمان
رهبر نظام «که ورود در این عرصه را بر شما تکلیف میکنم» وادار به این کار شد امّا
رویدادهای همچنان ناشناختهی یکی از تاریکترین دورانهای جمهوری اسلامی (یعنی حدّ
فاصل نوروز تا خرداد ۸۴) باعث شد که رأی رهبر زده شود و از قالیباف به احمدینژاد
تغییر کند. گذشته از تلاش فرزند دوّم رهبر نظام گویی برخی عارفنمایان با پیشگوییهای
آخرالزمانی نیز در این تغییر نقش داشتند گه شاید روزی این معمّا با ارائهی اطّلاعات
بیشتر حل شود. خود قالیباف در جمعهای خودی به صراحت ناراضی بود که «من خودم به پای
خود نیامدم و حالا چه شده که کشتیبان را سیاست دگر آمده است؟». من خود همین مضمون
را از سرلشکر فیروزآبادی در ستون شنیدههای روزنامهی ایران خواندم که در وب نیست
ولی باید در آرشیوها موجود باشد. همه نمیدانستند چه شده که رأی بالاترین مقام
کشور تغییر کرده است. همین تغییر رأی به انتخابات مشکوک ۸۴ انجامید که به قول
هاشمی رفسنجانی پای بیش از صدسردار سپاه پس از آن به دادگاه باز شد که محکومیّت
آنان با گذشت ایشان از حق خود به نفع نظام نادیده گرفته شد. جای سؤال اینجاست که
ایشان از حق خود گذشت ولی از حق مردمی که رأی دادند که نمیتوانست بگذرد... بگذریم.
پس از
انتخابات قالیباف به حج رفت ولی از تهران احضار شد. خود او دربارهی این احضار بیموقع
نیمهشوخی-نیمهجدّی به اطرافیان گفت که «فکر کردم میخواهند اعدامم کنند!» با
توصیهی مستقیم رهبر نظام او دوازدهسال پیش شد شهردار تهران. شاید راز دوام
طولانی وی و فرار او از تحقیق و تفحّصهای شورای شهر و مجلس هم همین توصیهی ابتدایی
باشد. دو نکته اینجا شایان ذکر است:
یکی اینکه
خطاست اگر تخلّفات شهرداری فقط محدود به این روزها شود. برای مثال تخریب هفت هزار
هکتار و قطع ۴۵هزار درخت باغهای تهران به معنای قطع ششهای آن است. این جنایت
حتّی از فروش خودسرانهی تراکم و بنای آسمانخراش در جای نامطلوب بزرگتر است که به
هیچ وجه قابل جبران نیست. دوّم اینکه طبعاً مقدار درخور توجّهی از حجم انتقادات
خواهناخواه گریبانگیر شخصی که او را توصیه کرد نیز میشود. این دخالت فراقانونی
یکی از رفتارهای خلاف قانون اساسی رهبر است که پیامدش را حالا شاهدیم.
حیات سیاسی
قالیباف روند معنادار نزول یک سردار دفاع مقدّس به خلافگویی آوازهگر است. کسی که
چه بسا اگر سالها پیش شهید شده بود، چهرهاش بر درودیوار شهر نقش بسته بود و خیابان
و میدان به نامش میشد و حالا اسطورهای از اسطورههای جنگ بود ولی قدمبهقدم به
جای فعلی رسید که با عینک و لباس و اتوموبیل آنچنانی ادای کسی را در بیاورد که
کاپشن چینی میپوشید و با انتخاب غلط شعار، به شکاف فقیر و غنی در جامعه دامن بزند.
قالیباف در دوران فرماندهی نیروی انتظامی هم تخلف و سواستفاده داشته است.او برنامه ریزی بلند مدت برای ریاست جمهوری داشت.به نظر شما هزینه سنگین تبلیغات ایشان در انتخابات ریاست جمهوری84 از کجا تأمین شده بود؟به نظر من اشتباه شما این است که از قالیباف یک قدیس ترسیم می کنید که در این انتخابات سقوط کرده است در حالی که او سالها قبل در زمانی که همراه سایر فرماندهان سپاه نامه تهدید آمیز برای خاتمی نوشت سقوط کرده بود.شما انسان مطلعی هستید اما برایم عجیب است چطور به خاطر نمی آورید اکثر بازداشت های سالهای79 تا 84 توسط واحد اطلاعات نیروی انتظامی تحت فرماندهی قالیباف انجام می شد؟
پاسخحذفمنتظر پاسخ شما هستم.
توصیف سردار دفاع مقدس مربوط به دوران جنگ میشود. من کجا از او قدیس ساختم؟
حذف