پنجشنبه
۲۲ تیر ۱۳۹۶
روحانی فرق
کرده است. نه تنها با روحانی زمان کودتای نوژه، جنگ یا روحانی سال ۷۸ بلکه با
روحانی دورهی اوّل. او آن زمان رئیسجمهوری بود که گهگاه البتّه به منتقدان داخلی
هم حمله میکرد، برعکس خاتمی که فقط دفاع میکرد، بیشتر شبیه به هاشمی پس از ۸۸.
امّا حالا به طور مداوم در هر سخنرانی یکی دو جمله را کنار میگذارد تا حوالهی
اقتدارگرایان کند. کرباسچی ناصحانه توصیه کرده که روحانی دست از این شیوه بردارد
ولی آیا حق با اوست؟
اوّل اینکه
حملات او به طور وضوح پس از حمله به برجام آغاز شد و با سخنرانی «آتش و منقل» که
نفر اوّل را نشانه گرفت به اوج رسید. رهبر نظام که دید برای اوّلینبار کسی
مستقیما خود او را نشانه گرفته است، تلافیش را در زمان انتخابات درآورد به این
خیال که روحانی عقب مینشیند و چه بسا بخشی از آرایش را نیز از دست بدهد امّا روحانی
عقب ننشست و ادامه داد. حتّی هاشمی نیز پس از نهیب رهبر در جریان «دنیای گفتگو یا
موشک» عقب نشست و مدیران صفحات مجازی او متّهم به انتخاب گزینشی سخنان او شدند ولی
روحانی آن کار را نکرد.
در اینکه
این موضوع خواست همهی رأیدهندگان به اوست که خروش زمان انتخابات را ادامه دهد که
شکّی نیست همینطور در اینکه غلامحسین کرباسچی خیلی وقت است دیگر اتوریته و مرجعیّتی
در سیاست ایران ندارد. راهحل او نیز بدلکردن روحانی رئیسجمهور است به روحانی
تدارکاتچی. اگر فقط بحث دو یا سه مورد بود میشد گفت که تصادفی یا موسمی است ولی
تداوم آن میگوید که این بازی آگاهانه است.
باید
پذیرفت که بخش مهمّی از سیاست وجه بیرونی آن است، چه در غرب و چه اینجا که اهل
منابر و خطبای جمعه با بولتنهای از پیشنوشته به تنهایی نیمی از وظیفهی حمایت از
تظرات رسمی «نظام» را به دوش میکشند. بدهبستانها در سخنرانیها اثر زیادی روی
عموم مردم دارد و بازی با مهرهی سفید یا سیاه، مهاجم یا مدافع بودن در موضعگیری
نهایی بسیاری از عوام و خواص اثر دارد. موضعگیری زنگنه را در برابر منتقدانش در
طول این چهارسال ببینید، حملات سخت ظریف به منتقدان سیاست خارجی دولت، کوتاهنیامدن
قاضیزاده و علوی در برابر مخالفان. االبتّه بودند کسانی که سعی کردند بیطرف باقی
بمانند یا حتّی عقبنشینی کردند که با ملامت روحانی و تغییرخواهان روبهرو شدند.
مخالفان
هیاهوباز و بیمنطقند. همین توتالچای اخیر را ببینید که به صحن مجلس آمد و از
فوریّت افتاد؛ اگر ۲۰۳۰ نیز میآمد همین میشد. هر بحث دیگر اگر از جاروجنجال
بیرون بیاید و به بحث گذاشته شود، منطق بر هیاهو خواهد چربید. مجبورکردن مخالف به
بحث همان برجام۲ است گیرم این نام را بر خود نداشته باشد. بماند که برخی افراد با
دیدن آفتاب حقیقت هم قانع نمیشوند؛ مثلاً در حالیکه قوّهی قضا از بازگرداندن ۳۷
عدد از املاک نجومی خبر داده، امروز «همشهری» از دروغبودن املاک نجومی نوشت! پس
روز روشن هم میشود دروغ گفت.
پیشنیاز
این بحث و گفتگوی نهچندان دوستانه این است که در برابر «های» طرف مقابل، ابتدا «هوی»
مناسبی داده شود تا دیگران ببینند که ما هم زبان داریم و امکان ندارد با جاروجنجال
کارشان را پیش ببرند. پس از سر ناچاری سر میز بحث بنشینند. در اینجا دو نکته لازم
به یادآوری است: اوّل اینکه کارکرد مناسب صداوسیما میتوانست خیلی
از اتلاف وقت و هزینهی کشور بکاهد ولی متأسّفانه خودش یکطرف ماجراست. دوّم اینکه
بسیاری از توفیقات روحانی بهخاطر حمایت مردمی در زمان انتخابات بود. او باید به
بهانههای مختلف دوباره در جمع مردم بیاید و آن شور و شوق نوارهای سبز و بنفش را
تجدید کند. عدّهای میگویند حالوهوای انتخابات نباید ادامه پیدا کند، این حرف
اشتباه است. هدف تغییرخواهان فقط برندهشدن در انتخابات نبود که حالا پایان یافته
باشد؛ هدف تغییر فضای سیاسی کشور به نفع نهادهای انتخابی و اصلاح نهادهای انتصابی
است که...هنوز در میانهی راهیم.
اینها که مثل مرتضی کاظمیان احتمال رهبری روحانی را مطرح میکنند مثل آن دیوانه نیستند که با یک سطل ماست کنار دریا میخواست دوغ درست کند؟
پاسخحذفیک بلانسبتی بگو :)
پاسخحذفنک به نظرسنجی حاشیه وبلاگ!