شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶
ایماخوانان میدانند که جنجالیترین مورد مغالطه تا کنون در ایمایان
همین بوده (شمارهی ۴۰) که مثالهایی که انتخاب کردم (در وبلاگ سابق البتّه)
مخالفتهای زیادی برانگیخت، گفتگوی وبلاگی خوبی را بین من و حامد قدّوسی در پی
داشت و پس از آن متنی که ابوالقاسم فنایی دربارهاش نوشت.
موسوی بجنوردی میگوید که «نمیدانم انتشار نوار آیتالله
منتظری در زمانی که منافقین به آل سعود پناه بردهاند از کدام پشتوانهی عقلی و
ملّی برخوردار است؟» برخلاف نوشتهی پارسا این گفته هیچ ربطی به انگیزهیابی ندارد.
پشتوانهی عقلی و ملّی که از جنس دلیل است و پناهبردن به آل سعود هم حرف اشتباهی
است که الزاماً نباید در قالب مغالطه آن را دید و از قبیل «شرایط حساس کنونی» است
چون مجاهدین خلق همان زمان هم آلت دست صدّام بودند و اینها دلیل برای عدم افشای حقیقت
نیست. در این نوع مغالطه «انگیزه» باید ذکر شود و «نمیدانم..» جزو آن نیست.
حسن روحانی در مصاحبهای گفته بود که: «در
چهارماه اوّل سال مقدار صادرات از واردات پیشی گرفته است» بعد و در جواب به
سؤالی دیگر میگوید«آن آمار مربوط به گمرک بود و قاچاق در این مقایسه نیست که آن هم
فلان مقدار کاهش پیدا کرده» نویسنده نتیجه میگیرد که او در بخش اوّل سخنانش مغالطهی
«تعمیم شتابزده» داشته است.
کاملاً روشن است که منظور از پیشیگرفتن صادرات از واردات از همان
اوّل آمار رسمی بوده و اساساً آمار قاچاق آمار دقیقی نیست که بتوان آن را در
محاسبه دخیل کرد. بماند که صادرات غیررسمی قاچاق هم مانند سوخت از ایران فراوان
است و خود روحانی نیز از ابتدا میگوید که آمار گمرک را میگویم. با نظر داشت همان
نکتهی اوّل کافی است که بدانیم تعمیمی در کار نیست.(هنوز این مغالطه را توضیح ندادهام)
جهانگیری دربارهی پرداختهای نجومی گفته که «این ستّت از زمانی نهاده
شد که دولتیان سابق دور خودشان نشستند و تصمیم گرفتند که به خودشان نشان و سکّه
بدهند» به دو دلیل این گفته مغالطهی علّت جعلی نیست. اوّل آنکه گوینده در پی
انداختن «همهی تقصیرها» به گردن دولت سابق نیست و ادّعایش فقط به ریشهیابی «سنّت اینگونه پرداختها» برمیگردد؛ دوّم آنکه آن پرداختها بر اساس قانون بدی بود که در مجلس آن
زمان به تصویب رسید؛ پس اگر عملی را در حال حاضر بر اساس آن قانون بد اجرا کنیم
واقعاً مقصّر اصلی نویسندگان آن قانونند نه اجراکنندگان فعلی آن. حقوقهای نجومی
قبح اخلاقی داشت ولی قبح قانونی خیر برعکس املاک نجومی. آن مقدار هم که پس دادند
یا گرفتند، عملی اختیاری بود. (شمارهی ۱۰)
وزیر میگوید که ایران ۱۰۷هزار مدرسه در کشور داریم که یک صدم آن مشکل
داشته باشد میشود هزاروهفتاد که خیلی نیست.» تا اینجا از آنجا که نمیدانیم
پراکندگی مدارس بدساخت در کشور چقدر است هیچ مغالطهای نیست. بعد که می فهمیم ۵۰۰
تا از این مدارس در سیستان و بلوچستان است، متوجّه می شویم که آمار «کمبودن مدارس
بدساخت» در مورد مناطق محروم دچار مغالطهی کوچکنمایی است. پس نه در کلّ کشور و
نه تهران -که اصلاً نامی از آن آورده نشده- مغالطهای نیست ولی بخشی از کلام منتقد در
مورد مناطق محروم درست است.
وزیر بعد میافزاید که ۴میلیون و ۷۰۰هزار متر مدرسه ساختهایم که
بیش از ۲۰ یا ۱۰۰ بیمارستان است. این حرف اشتباه است ولی جزو مورد مغالطهی بزرگنمایی
نمیگنجد. متر را با متر میسنجند و مدرسه را با مدرسه نه
بیمارستان. دوّمی قیاس معالفارق است و اوّلی (چون دو طرف قیاس مدرسه نیست) فقط «بزرگنمایی
عرفی» است نه منطقی. اگر میگفت در سه سال پیش از ما مثلاً صد مدرسه ساختند
ولی ما ۴میلیون متر جزو این گونه مغالطه قرار می گرفت. کلام وزیر البتّه حتماً
اشتباه است. (شمارههای ۱۱ و ۱۲)
خیلی مهم است که بدانیم منطق علم انسجامبخشی به استدلال است، یک کلام
ممکن است مقدم و موخر و نتیجهاش درست باشد ولی در عالم واقع خیر. آرش نراقی ابتدا
گفت که دکتر سروش مایل است که گامهای عملی تازهتری را در ایجاد یک فرقه بردارد»
بعدها و در پی اعتراض به خودش میگوید که «منظورم همان معنایی از فرقه است که
خود سروش در کلامش گفت» و جای دیگر میافزاید که «منظورم همان معنای است که در دینشناسی
مدّ نظر است».
اوّل اینکه جان کلام در «مایل است»ی است که ابتدا میگوید. نراقی
دربارهی واقعیت موجود بحث نمیکند بلکه دربارهی «تمایل» دکتر سروش حرف میزند که
«انگیزهیابی» است و اثباتناپذیر؛ هرچند الزاماً مغالطه نباشد. کلام دوّمش نیز -اگر واقعاً به هنگام گفتن منظورش همان بوده- مغالطه نیست چون مستند به
کلام خود سروش است و نه معنای «تحتاللفظی» این واژه امّا چون متوجّه شوخی
دکتر سروش نبوده، بدفهمی کلام اوست. کلام آخر از لحاظ منطقی درست است ولی در جهت
تبیین دینشناسانهی آن کمکی به ما نمیکند. نهایت اینکه دو توجیه نراقی تناقضگویی
است یعنی یا معنای اوّل را در نظر داشته یا معنای دوّم (چون یکی نیستند) و این
تناقضگویی وقار و اعتبار کلام گوینده را از بین میبرد. نراقی در صورتی مرتکب این مغالطه میشد که بار دوّم نه به سروش ارجاع می داد نه به دینشناسی؛ مثلاً میگفت معنای فرقه یعنی گروه و روشنفکری دینی هم یک گروه است.(شمارهی ۶۰)
سیّدحسن خمینی دربارهی انتشار سخنان آیتالله منتظری گفته که «انتشار
سخنانی که دروغبودنشان معلوم است چه فایدهای دارد؟» اگر دروغبودن آن سخنان
واقعاً معلوم بود سخنان خمینی جوان هم درست بود ولی از کجا میدانیم که دروغ است؟
او دروغبودن آن را پیشفرض گرفته است. این مورد تنها مورد از ۱۲ مغالطهی گذشته است که
نویسنده بدون اشتباه از پس آن برآمده است. البتّه نام مغالطه را «پیشفرض نادرست» نوشته که غلط است. درست بودن یا نبودن پیشفرض از کلام معلوم نمیشود بلکه پس از مطابقتدادن با واقع معلوم میشود. (شمارهی ۶۵)
نکته: نام افراد را باید یا بر اساس خواست خودشان آورد یا شیوع آن
نزد مردم و رسانهها یا درج در شناسنامه (بر اساس اولویّت). نام فرزندان سیّداحمد
خمینی یا سیّدعلی و سیّدحسن خمینی است یا (مثل کسانی که قصد کوچککردنشان را
دارند) سیّدعلی و سیّدحسن مصطفوی. سیّدحسن هم نام مرکّب است مثل محمّدحسن یا میرحسین و باید کامل آورده شود (برعکس نام خامنهای که علی حسینی خامنه است).
پیشین: مرور مغالطهها -۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.