جمعه ۲۳ تير ۱۳۹۱
در ایمای پیش سه تا از مغالطههای مقام دفاع را برشمردم. از هشتتای باقیمانده، چهارتا برای توجیه کلام پیشین هستند که در آنها تفاوت دو کلام اوّل و دوّم، به ترتیب از کم تا زیاد مرتّب شده است: ابهام در کلام اوّل، توسّل به معنای تحتاللّفظی يا تغییر تعریف آن و تغییر موضع در كلام دوّم. چهارتای باقیمانده را در یادداشت بعد خواهم آورد.
۵۹- توسّل به واژههای مبهم (appeal to ambiguous words)
پیشتر در بخش تبیینها مغالطی گفته بودیم که برخی افراد سهواً و بسياری از سیاستمداران، فالگویان و حقّهبازان عمداً، با توسّل به واژهها یا عبارات مبهم که در هر شرایطی ممکن است مصداقی برای ان یافت شود، ناتوانی خود را میپوشانند. (سیاستمدار: ما به زودی به دستاوردهای زیادی در عرصهی صنعت دست مییابیم. رمّال: یکی از نزدیکان شما که اتوموبیل سفیدی دارد و دارای دو شغل است و تا حالا یکی دوبار هم بین شما شکرآب شده، برایت دسیسهای چیده است)
امّا اینجا مقام دفاع است. گوینده یا مدافعان او، صرف نظر از اینکه از ابتدا دارای چنین قصدی بوده یا نه، پس از وقوع یک اتّفاق یا هرگاه نادرستی کلام یا کردار او آشکار شود، با توسّل به برخی واژههای مبهم و ناروشن، چنین وانمود میکند که حرف او درست از کار درآمده است. دو مثال بالا، پیشگوییهای نوسترآداموس و مثالهای مغالطهی شمارهی پنج همه پس از نرسیدن به نتیجه، به دلیل کلّی، مبهم و نسبی بودن، با همین مغالطه توجیهپذیر هستند. در نوشتار پیش گفتار اوّل مغالطه بود و اینجا گفتار دوّم که توجیه آن است.
یک: رهبر نظام: «نظرات احمدینژاد به من نزدیکتر از هاشمی است». مدافعان او پس از خانهنشینی احمدینژاد: ایشان گفته «نزدیکتر»، نگفته نزدیک یا مشابه. شما ببینید با این تفاوتی که بین مواضع آقا و احمدینژاد هست، نظرات هاشمی چقدر از نظرات ایشان دور است! (بعضی هم این جمله را بر اساس مغالطهی «تغییر موضع»- یعنی بر اساس مصلحت زمان و شرایط خطیر کنونی- توجیه میکنند تا مبادا گفته باشند فلانی با آن همه ادّعای اطرافیانش در احاطه بر امور، چهار سال از نزدیک با کسی کار کرد و او را اصلاً نشناخت)
دو: محمّدی گلپایگانی: در دنیا بسیاری از افراد هستند که منتظر اشارهی ایشان (خامنهای) هستند تا جان خود را بر کف دست بگذارند. در جواب پرسش منتقدان خیلی ساده میتوان گفت که «بسیاری» یعنی حزبالله لبنان، برخی شیعیان و مقلّدان او در دنیا.
۶۰- توسّل به معنای تحتاللفظی (extensional pruning)
هر واژه یا عبارت در عرف دارای معنای خاصّی است که معمولاً با معنای لغوی آن تفاوتهایی دارد. بسیاری افراد از این تفاوت برای پوشاندن اشتباه یا ناتوانی خود استفاده میکنند:
یک. احمدینژاد در ابتدای تبلیغات انتخاباتی: باید پول نفت را بر سر سفرهها آورد (به معنای رفاه اقتصادی بیشتر) امّا حالا در پاسخ گرانی، تورّم، کمشدن ارزش پول و جز آن میگویند که قرار بود پول نفت را بر سر سفرهها بیاوریم که این کار با پرداخت یارانهها انجام شد.
دو. زنی با تأیید پیامبران پیشین ادّعای نبوّت کرد. به او گفتند مگر پیامبر نگفت :«لا نبیّ بعدی» زن گفت چرا، ولی نگفت «لانبیّة بعدی»!
شبیه همین استدلال را بهائیان نیز میکنند. آنها ابتدا وثوق روایات حاکی از ختم نبوّت را زیر سؤال میبرند و در جواب استدلال به آیهای که پیامبر را «خاتَم النّبیّین» خوانده، میگویند در آیه آمده خاتَم (به فتح تاء) نه خاتِم (به کسر تاء) که به معنای نگین پیامبران است نه پایاندهندهی آنان.
سه. قرآن در سورهی اعراف، آیه ۱۶۳ به یکی از حکایات بنیاسرائیل اشاره میکند که خدا به آنها گفته بود در روز شنبه به عبادت بپردازند و از ماهیگیری خودداری کنند. برخی از آنها حوضچههایی در کنار نیل ساختند و روز شنبه در آن را باز میگذاشتند و ماهیها را گیر میانداختند تا روز شنبه ماهیها را صید کنند و میگفتند که خدا گفته روز شنبه صید نکنید، نگفته در حوضچهها را باز و بسته نکنید.
۶۱- تغییر تعریف (definitional retreat)
هرگاه در جواب نقد یا اعتراض ، معنای گفتهی خود را آن چنان عوض کنیم که هیچ نسبتی با معنای اوّل نداشته باشد و در ضمن ادّعا کنیم که از ابتدا همین نظر را داشتیم مرتکب این مغالطه شدهایم:
یک. چرچیل یک بار وعدهی پیروزی در انتخابات فرعی و میاندورهای مجلس را داد امّا وقتی حزب او رأی نیاورد گفت که همین که ما آنقدر قدرت بیابیم که به مخالف خود اجازهی سخنگفتن، آزادی فعّالیّت و موفّقیّت بدهیم خود یک پیروزی بزرگ است.
دو. سیاستمدار دولتی: تحریم هیچ اثر منفی بر رشد اقتصاد ایران ندارد. (پس از آغاز تحریم): تحریمها باعث کاهش اتّکای ما به نفت و خودکفایی میشود و این خود دستاورد اقتصادی خوبی است.
سه. پیش از قبول آتشبس: جنگ جنگ تا پیروزی. پس از قبول آتشبس: در دوران حاضر این اوّلین جنگی است که به کم شدن مساحت ایران نینجامید. دشمن دستکم در پی جداکردن خوزستان از ایران و شکست انقلاب بود، همین که دشمن نتوانست به خواستههای خود برسد، پیروزی بزرگی برای ماست.
۶۲- تغییر موضع (shifting ground)
هرگاه در جواب انتقادی به گفتار یا کردار خود بگوییم که آن کار یا حرف را از موضع دیگری زدیم و گرنه حرف اصلی ما چیز دیگری است، مرتکب این مغالطه شدهایم.
یک. خاتمی: اگر اوضاع همین باشد در انتخابات شرکت نمیکنیم. پس از انتخابات: به من اخبار جدیدی رسید که بگیروببند و فشارهای جدیدی در صورت شرکتنکردن ما در کار خواهد بود، پس شرکت کردم. (واقعاً ممکن است کسی با تغییر زمان و با شرایط متفاوت به نتیجهی دیگری برسد. در اینصورت ابتدا- یعنی پیش از عمل- حرف خود را با هر استدلالی که میپسندد اصلاح میکند و بعد عمل را انجام میدهد. نه اینکه ابتدا خلاف حرفش عمل کند، بعد کارش را توجیه کند.)
دو. برخی اشغالکنندگان سفارت امریکا در زمان حال، ابتدا نفس عمل (اشغال سفارت کشور دیگر) را رد میکنند ولی بعد میگویند که با نظرداشت زمان، آن شرایط خاص و مطالبات دانشجویان، از انجام آن عمل در آن زمان میتوان دفاع کرد.
سه. بسیاری از سران سیاسی و مذهبی جهان اسلام از بهار عربی دفاع کردند امّا برخی اشخاص برای آن در بعضی موارد با توجیهاتی استثنای بدون دلیل قائل شدند. رهبر نظام در ایران، اعتراضات سوریه را استثنا کرد و آن را انحرافی خواند و قرضاوی مصری نیز قیام شیعیان بحرین را فرقهای قلمداد کرد.
باز هم برای تأکید باید گفت که مغالطهها جایی رخ میدهد که خبری از استدلال نباشد. مثلاً در این یادداشت، مورد اخیر ممکن است با موارد مستدل آن اشتباه شود. اگر یک سخن -از ابتدا- دارای شروطی باشد که همراه یا بدون آن دو حکم جداگانه بیابد، گفتن اینکه ممکن است تحت شرایطی دو تصمیم متفاوت درست باشد، صحیح است. مثلاً شرط آزادی زندانیان سیاسی و آزادی انتخابات برای شرکت در آن. مغالطه جایی رخ میدهد که شخصی حرف خود را عوض کند ولی نتواند برای این تفاوت دلیل خوبی بیاورد. در مثال یک، بگیروببند پس از انتخابات مجلس اگر بیشتر نشد، کمتر هم نشد. در مثال سه، ملاک حکم دربارهی بهار عربی، امکان حکومت اکثریّت است، نه -بنا به فرض خامنهای- انحرافی بودن آن اکثریّت، این حکم را زایل میکند و نه -بنا به فرض قرضاوی- فرقهای بودن آن.
باز هم برای تأکید باید گفت که مغالطهها جایی رخ میدهد که خبری از استدلال نباشد. مثلاً در این یادداشت، مورد اخیر ممکن است با موارد مستدل آن اشتباه شود. اگر یک سخن -از ابتدا- دارای شروطی باشد که همراه یا بدون آن دو حکم جداگانه بیابد، گفتن اینکه ممکن است تحت شرایطی دو تصمیم متفاوت درست باشد، صحیح است. مثلاً شرط آزادی زندانیان سیاسی و آزادی انتخابات برای شرکت در آن. مغالطه جایی رخ میدهد که شخصی حرف خود را عوض کند ولی نتواند برای این تفاوت دلیل خوبی بیاورد. در مثال یک، بگیروببند پس از انتخابات مجلس اگر بیشتر نشد، کمتر هم نشد. در مثال سه، ملاک حکم دربارهی بهار عربی، امکان حکومت اکثریّت است، نه -بنا به فرض خامنهای- انحرافی بودن آن اکثریّت، این حکم را زایل میکند و نه -بنا به فرض قرضاوی- فرقهای بودن آن.
مشكل مثال بهائيان چيه؟ خاتم واقعا به معنای انگشتره نه پايان دهنده.
پاسخحذفدر آن زمان با خاتم يا انگشتر، پايان نامهها را مهر میكردند و اينجا هم به همين معناست.
پاسخحذف"مشكل مثال بهائيان چيه؟ خاتم واقعا به معنای انگشتره نه پايان دهنده."
پاسخحذفلطفا به این وبسایت رفته و دو صفحه توضیحات راجع به ریشه "ختم" را بخوانید تا متوجه بشوید که معنی خاتم "واقعا" در یک کلمه "انگشتر" خلاصه می شود یا نه؟
http://www.tyndalearchive.com/tabs/lane/
واقعا!
سلام
پاسخحذفيك. (گر عاقلی اين خبر بشنود و جان دهد جا دارد)
از فرط خنده يا غيظ؟
دو: يادآوری همون بدقولی هميشگی!
سلام
پاسخحذفيك. هر سه :)
دو. دو سه مطلب نیمهواجب هست، بعدش امیدوارم بتوانم نقد مقاله فنایی را منتشر كنم.