۴۴- توهین (ad hominem abusive / insulting)
توهین به خودی خود بد است امّا وقتی برای ردکردن یک سخن یا فعل یا شخص به کار رود، شکل مغالطه به خود میگیرد. این نمونه هم یکی از شاخههای توجّه به گوینده به جای گفته است که گوینده را منحرف، بیبندوبار یا دارای صفتی ناپسند بشماریم و همان را برای زیر سؤال بردن او کافی بدانیم یا در ارزیابی او تأثیر دهیم:
یک. یکبار دربارهی یکی از اهالی اندیشه مطلبی نوشته بودم، شخصی آمد و نظر گذاشت که میدانی این بابا در فلان کشور زنی دارد و او را کتک زده و آنجا پرونده دارد، اگر پایش به آنجا برسد دستگیرش میکنند (!)
دو. گاهی توهین امر ثابتی نیست و در حقیقت یک اتّهام است. مثلاً: «رامین پرچمی به هنگام دستگیری مواد مخدّر به همراه داشت.»
هوشنگ گلشیری تعریف میکرد که یکبار در جریان یکی از احضار/دستگیریها حس کرد مأمور تلاش میکند چیزی در جیب او بگذارد. با کمی دقّت متوجّه شد که یک بسته تریاک در جیبش گذاشته است.
سه. گاهی نفس اتّهام، علاوه بر دروغ بودن زاییدهی طرز فکر اتّهامزننده است. زن بودن از دید عدّهای نوعی تنزّل شأن است برای همین زنپوشی را به عنوان یک توهین به کارمیبرند. نمونههای معروف آن: ابوالحسن بنیصدر و این اواخر مجید توکّلی.
دو. گاهی توهین امر ثابتی نیست و در حقیقت یک اتّهام است. مثلاً: «رامین پرچمی به هنگام دستگیری مواد مخدّر به همراه داشت.»
هوشنگ گلشیری تعریف میکرد که یکبار در جریان یکی از احضار/دستگیریها حس کرد مأمور تلاش میکند چیزی در جیب او بگذارد. با کمی دقّت متوجّه شد که یک بسته تریاک در جیبش گذاشته است.
سه. گاهی نفس اتّهام، علاوه بر دروغ بودن زاییدهی طرز فکر اتّهامزننده است. زن بودن از دید عدّهای نوعی تنزّل شأن است برای همین زنپوشی را به عنوان یک توهین به کارمیبرند. نمونههای معروف آن: ابوالحسن بنیصدر و این اواخر مجید توکّلی.
۴۵- حرف شما مبهم است. ( your word is unclear)
جایی است که ادّعای ابهام در کلام بهانهای برای شانهخالی کردن از ارزیابی آن شود:
یک. مرا از جواب دادن به پرسش خود معذور کنید، چون اصلاً متوجّه نمیشوم چه میگویید.
دو. به این حکایت توجّه کنید: «شب اوّل قبر به میرداماد گفتند: من ربّک؟ (خدایت کیست؟) او گفت اسطقسٌ فوق الاسطقسّات. نکیر و منکر پیش خدا رفتند و گفتند ما نمیفهمیم این چه میگوید؟ خدا گفت: رهایش کنید که وقتی زنده بود هم من نمیفهمیدم چه میگوید!» این حکایت را کسانی برای مبهم و مغلق نشان دادن فلسفهی او و بیحاصل نمایاندن سخنان فیلسوفان به طور کلّی ساختهاند.
سه. جواب بنیاسرائیل به موسی و درخواست او برای قربانی کردن گاو بود. آنها ابتدا گفتند چه جور گاوی؟ بعد دوباره پرسیدند، چه رنگی باشد؟ بعد برای بار آخر گفتند ما نمیدانیم چه گاوی را میگویی، به خدایت بگو برای ما آن را روشن کند. بهانههای آنها در حقیقت برای فرار از عمل قربانی کردن بود.
دو. به این حکایت توجّه کنید: «شب اوّل قبر به میرداماد گفتند: من ربّک؟ (خدایت کیست؟) او گفت اسطقسٌ فوق الاسطقسّات. نکیر و منکر پیش خدا رفتند و گفتند ما نمیفهمیم این چه میگوید؟ خدا گفت: رهایش کنید که وقتی زنده بود هم من نمیفهمیدم چه میگوید!» این حکایت را کسانی برای مبهم و مغلق نشان دادن فلسفهی او و بیحاصل نمایاندن سخنان فیلسوفان به طور کلّی ساختهاند.
سه. جواب بنیاسرائیل به موسی و درخواست او برای قربانی کردن گاو بود. آنها ابتدا گفتند چه جور گاوی؟ بعد دوباره پرسیدند، چه رنگی باشد؟ بعد برای بار آخر گفتند ما نمیدانیم چه گاوی را میگویی، به خدایت بگو برای ما آن را روشن کند. بهانههای آنها در حقیقت برای فرار از عمل قربانی کردن بود.
۴۶- این که چیزی نیست (that is nothing)
این مغالطه برعکس مغالطهی «هر بچّه مدرسهای میداند» است. آنجا مغالطهگر سخن خود را ساده و در نتیجه بدیهی فرض میکرد، اینجا به عکس ساده و پیش پاافتاده بودن سخن مخاطب خود را بهانهای برای نپرداختن به آن میکند و از موضع قدرت به او بیاعتنایی میکند.
یک. سخن استادان رشتههای علوم انسانی چیزی جز تکرار و نشخوار حرفهای کهنهی غربیان نیست.
دو. و چون آیات ما برآنها خوانده شود، میگویند شنیدیم و اگر بخواهیم مانند این خواهیم گفت. (انفال ۳۱)
سه. حرفهای شریعتی و فردید چیزی جز مقداری سخنرانی و بیانات شفاهی نیست. (ارزش کلام به قوّت استدلال آن است نه شفاهی یا کتبی بودنش)
چهار: موسیقی ایرانی حرفی برای گفتن ندارد و« نینوا» هم چیزی جز به هم چسباندن مقداری از همین چسنالههای سنّتی نیست (احمد شاملو)
دو. و چون آیات ما برآنها خوانده شود، میگویند شنیدیم و اگر بخواهیم مانند این خواهیم گفت. (انفال ۳۱)
سه. حرفهای شریعتی و فردید چیزی جز مقداری سخنرانی و بیانات شفاهی نیست. (ارزش کلام به قوّت استدلال آن است نه شفاهی یا کتبی بودنش)
چهار: موسیقی ایرانی حرفی برای گفتن ندارد و« نینوا» هم چیزی جز به هم چسباندن مقداری از همین چسنالههای سنّتی نیست (احمد شاملو)
۴۷- ارزیابی یکطرفه (one-sided assessment)
همهی اشخاص، اشیا، افعال و عقاید داری نقاط ضعف و قوّت هستند. وقتی اگر بخواهیم از یک چیز دفاع کنیم فقط نقاط قوّت آنرا بگوییم یا اگر بخوهیم آنرا رد کنیم، فقط نقاط منفی آن را برشماریم، مرتکب این مغالطه شدهایم:
یک. ازدواج چه فایدهای دارد، جز محدودشدن آزادی، به دوش کشیدن مسئولیّت همسر و فرزند و هزینههای کمرشکن؟
دو. پایان این نوشتهی سام هریس دربارهی انفجار اخیر نروژ: اسلام یعنی سرکوب زنان، دشمنی با آزادی بیان و توسّل به تهدید و خشونت. (از این واقعه معلوم میشود چه با داشتن عقیدهی دینی، چه بدون آن و چه برای ضدیّت با یک دیانت میتوان جنایت کرد، پس اشکال از جای دیگری است؛ بیان اینکه «خوشحالم که انگار او از من چیزی نشنیده است» طفره رفتن از عواقب ستیزهجویی امثال خود با تمام اشکال باور دینی و مخالفت با هرگونه میانهروی دینی است)
سه. اگر باطل با حق در نیامیزد از شخص حقیقتجو پنهان نمیماند و اگر حق با باطل پوشیده نشود، دشمنان نمیتوانند در آن طعنه بزنند. ولی همواره مقداری از حق با مقداری از باطل درآمیخته میشود و اینجاست که شیطان بر همراهانش چیره میشود ولی کسی که لطف خدا شاملش شود، در امان میماند. (نهج البلاغه، خطبه ۵۰)
دو. پایان این نوشتهی سام هریس دربارهی انفجار اخیر نروژ: اسلام یعنی سرکوب زنان، دشمنی با آزادی بیان و توسّل به تهدید و خشونت. (از این واقعه معلوم میشود چه با داشتن عقیدهی دینی، چه بدون آن و چه برای ضدیّت با یک دیانت میتوان جنایت کرد، پس اشکال از جای دیگری است؛ بیان اینکه «خوشحالم که انگار او از من چیزی نشنیده است» طفره رفتن از عواقب ستیزهجویی امثال خود با تمام اشکال باور دینی و مخالفت با هرگونه میانهروی دینی است)
سه. اگر باطل با حق در نیامیزد از شخص حقیقتجو پنهان نمیماند و اگر حق با باطل پوشیده نشود، دشمنان نمیتوانند در آن طعنه بزنند. ولی همواره مقداری از حق با مقداری از باطل درآمیخته میشود و اینجاست که شیطان بر همراهانش چیره میشود ولی کسی که لطف خدا شاملش شود، در امان میماند. (نهج البلاغه، خطبه ۵۰)
۴۸- بهانه ( trivial objection)
وقتی یک پیامد ناگزیر یا جزئی یا طبیعی یا یک حالت احتمالی معیاری برای رد کردن یک اندیشه، نظریّه یا فکر شود:
یک. اگر طرح جدید شهرسازی اجرا شود، نقشههای قدیمی بدون استفاده میمانند.
دو. اگر نظارت استصوابی نباشد، افراد ناباب به مجلس راه خواهند یافت.
سه. اگر ممیّزی برداشته شود، نوشتههای الحادی یا اروتیک چاپ خواهند شد.
چهار: اگر با « دخالت بشردوستانهی امریکا» در دیگر کشورها- به این دلیل که حتماً باید اجماع جهانی در کار باشد- مخالفت کنید ، ممکن است تا سازمان ملل بجنبد، در یک کشور خاص نسلکشی بزرگی راه بیفتد.
دو. اگر نظارت استصوابی نباشد، افراد ناباب به مجلس راه خواهند یافت.
سه. اگر ممیّزی برداشته شود، نوشتههای الحادی یا اروتیک چاپ خواهند شد.
چهار: اگر با « دخالت بشردوستانهی امریکا» در دیگر کشورها- به این دلیل که حتماً باید اجماع جهانی در کار باشد- مخالفت کنید ، ممکن است تا سازمان ملل بجنبد، در یک کشور خاص نسلکشی بزرگی راه بیفتد.
۴۹- سؤال مرکّب (complex question)
به این مغالطه پیشتر اینجا با چند مثال اشاره کردم. وقتی به هنگام طرح یک سؤال تلاش میکنیم چیزی را به مخاطب بقبولانیم و از پیش یک یا چند چیز را مسّلم میگیریم این مغالطه رخ میدهد. وقتی به شخص خاصّی میگوییم: «هنوز مانند سابق تنبلی؟» این را که او قبلاً تنبل بوده فرض میگیریم و حالا از بقا یا رفع آن سؤال میکنیم.
نظرسنجی دولت دربارهی انتخاب نام برای واحد پول ملّی آخرین نمونهی این نوع مغالطه بود. در حالیکه کارشناسان اقتصاد چند پیششرط مانند تجربهی تورّم سه رقمی، طولانی شدن این تورّم، پایان تورّم شدید، اجرای این طرح در قالب برنامهی«آزادسازی اقتصادی» و اوضاع اجتماعی –سیاسی مناسب برای اجرای آن را برای کم کردن صفرها اعلام کردند ( که لزوماً نباید همراه با تغییر نام واحد پول باشد) دولت لزوم این تغییر و تحوّل را مفروض میگرفت و برای نام واحد پول جدید نظرسنجی میگذاشت. (برخی منتقدان دولت هم به جای چون و چرا در اصل مسأله، سر این که نام جدید این یا آن باشد با هم بحث میکردند!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.