پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۶
سردار غیبپرور: هر کس با رهبر نباشد فرقی با شمر ندارد.
- حتّی حسین بن علی هم چنین ادّعایی نداشت که هر کس کنارش نباشد، فرقی با قاتلش ندارد. تا اینجا مقام رهبر از امام هم بالاتر رفته و سکوت رهبر را نیز ناچاریم که تقریر (تایید) چنین سخنانی بدانیم.
قاسم سلیمانی: رهبر در جواب کسی که گفت بشّار اسد دیکتاتور است گفت که ما مصالح نظام را نگاه میکنیم نه اینکه چه کسی دیکتاتور است.
- پس میتوان با دیکتاتور ساخت و مصالح نظام را هم کسی جز خودم تشخیص نمیدهد. بهترین نام برای این نقل قول کمنظیر: ماکیاولیسم ولایی.
علی مطهری: آیا مخالفت با محاکمهی علنی بهخاطر ترس از افشای حقایق نیست؟
- چرا ولی بیش از آن به شخصیّت رهبر برمیگردد که در غوغای ۸۸ بیش از هرچیز نگران"هتک حرمت" نظام بود. او طرفدار سکوت است یعنی پاککردن صورت مساله در جزیرهی ثبات.
علمالهدی: اگر بگوییم سکولار مسلمان است مثل این است که بگوییم کسی مسلمان است ولی عرقخوری را حلال میداند.
- برای فرد مذهبی یا غیرمذهبی؟ مسلمانبودن در فقه شرایطی دارد که این "آیتالله" از آن بیخبر است. ایشان رقیب جدّی غیبپرور در تشبیههای اینچنینی است.
مهدویکیا ممنوعالتصویر شد.
- این را بگذارید کنار اعلام رد صلاحیّت دائمی موسوی، کروبی و ا.ن. جدا از طنزبودن دومورد اوّل گویا برای نظام هیچ چیز جز استفاده از قدرت ممنوعیّت باقی نمانده است.
- حتّی حسین بن علی هم چنین ادّعایی نداشت که هر کس کنارش نباشد، فرقی با قاتلش ندارد. تا اینجا مقام رهبر از امام هم بالاتر رفته و سکوت رهبر را نیز ناچاریم که تقریر (تایید) چنین سخنانی بدانیم.
قاسم سلیمانی: رهبر در جواب کسی که گفت بشّار اسد دیکتاتور است گفت که ما مصالح نظام را نگاه میکنیم نه اینکه چه کسی دیکتاتور است.
- پس میتوان با دیکتاتور ساخت و مصالح نظام را هم کسی جز خودم تشخیص نمیدهد. بهترین نام برای این نقل قول کمنظیر: ماکیاولیسم ولایی.
علی مطهری: آیا مخالفت با محاکمهی علنی بهخاطر ترس از افشای حقایق نیست؟
- چرا ولی بیش از آن به شخصیّت رهبر برمیگردد که در غوغای ۸۸ بیش از هرچیز نگران"هتک حرمت" نظام بود. او طرفدار سکوت است یعنی پاککردن صورت مساله در جزیرهی ثبات.
علمالهدی: اگر بگوییم سکولار مسلمان است مثل این است که بگوییم کسی مسلمان است ولی عرقخوری را حلال میداند.
- برای فرد مذهبی یا غیرمذهبی؟ مسلمانبودن در فقه شرایطی دارد که این "آیتالله" از آن بیخبر است. ایشان رقیب جدّی غیبپرور در تشبیههای اینچنینی است.
مهدویکیا ممنوعالتصویر شد.
- این را بگذارید کنار اعلام رد صلاحیّت دائمی موسوی، کروبی و ا.ن. جدا از طنزبودن دومورد اوّل گویا برای نظام هیچ چیز جز استفاده از قدرت ممنوعیّت باقی نمانده است.
سکوت رهبر را که می دانیم به چه تعبیر کنیم. سکوت علما و زئما را به چه چیزی تعبیر کنیم بجز علاقه بسیار زیاد به دیدن پایان دینداری در ایران؟ البته شما که ساکت نیستید، ولی آنهایی که دستشان به تریبونی می رسد دیگر به قول ظریفی ب ااین سکوتهای مصلحت آمیز شورش را مسخره کرده اند. سردار غیب پرور هم خط قرمز نظام است که کسی نمی تواند (مجازا) توی دهنش بزند به اسم دین؟
پاسخحذفشمر بیشتر شبیه رفقای ولایی اه ... ایشون ولایت و خلیفه اللهی امیرالمومنینی یزید بن معاویه رو دقیقن مثل دوستان قبول کرده بوده ...جایی گفته که اگر حسین بن علی هزار بار خروج می کرد من هزار بار کربلا رو تکرار می کردم و اصلن هم پشیمان نیستم چون بر علیه خلیفه برحق خروج کرده ....
پاسخحذفاز قتلهای زنجیرهای سیاسیها، تا قتلهای زنجیرهای نخبگانِ علمی.
پاسخحذف**
با اعدام مخالفم. اما تنها جایی که آن را درست میبینم اعدام مدیران لمپن و ابله کشوری و لشکریست که با بلاهت و حماقت خود، جان انسانهای بیگناه و مستعد را میگیرند. یک قاتل یک نفر را میکشد و مجازات میشود. اما یک مدیر ابله و لمپن که بر اساس روابط دخترخاله - پسرخالهای به منجلاب مدیریت راه یافته، باعث قتل افراد زیادی میشود.
مدیر ابله و لمپن هر نوع اعتراضی علیه خود را بلافاصله به دشمن نسبت داده و خواهان مجازات منتقد و معترض میشود، اما وقتی با کثافتکاریهای خودش، انسانهای بیگناه از بین رفتند، با وقاحت تمام میگوید: چیز مهمی نیست، اتفاق خاصی نیفتاده، همه جای دنیا تصادف و مرگ هست. خواست خدا بوده. اگر زیاد موضوع را بزرگ کنید، عزیزانمان زیر سوال میروند و این توطئۀ دشمن است.
اینجاست که به نظر میرسد اعدام، تنها موردیست که میتوان آن را پذیرفت.
اگر چند مدیر ابله و لمپن اعدام شده بودند، اینک این همه مدیر ابله و لمپن مشغول به کار نبودند. و آن همه نخبه و با صلاحیت، منزوی نشده یا به کام مرگ نرفته نبودند.
اگر چند مدیر ابله و لمپن اعدام شده بودند، دیگر کسی جرات نمیکرد به راحتی و به آسانی، دخترخالهها و پسرخالهها را روانۀ پستهای مدیریتی بکند.
اگر چند مدیر لمپن و ابله اعدام شده بودند، ایران شاهد قتلهای زنجیرهای نبود.
و دامنۀ قتلهای زنجیِرهای هم از سطح وزارت اطلاعات فراتر نمیرفت و به سایر وزراتخانهها و نهادها (آموزش عالی، آموزش و پرورش، کهریزک،...) نمیرسید.
ایران اینک اسیر قتلهای زنجیرهای نخبگان است. که با مدیریت ابلهانۀ مُشتی لوده و خزیده در پستهای مدیریت، در حال انجام است.
وقتی مدیر ابلهی وام میلیاردی با بهره ۳ درصد گرفت و به تجارت محرمانه و حرام، در پوشش اسلام مشغول شد، و چندین شغلِ پُردرآمدِ ضمانتشده و مادامالعمر داشت، دیگر از قتلهای زنجیرهای نخبگان ناراحت نمیشود و به راحتی میگوید: اتفاق خاصی نیفتاده، همه جای دنیا مرگ و میر هست. حتمن خواست خدا بوده.
همان مدیر ابله و لمپنی که وقتی منتقدی روشهای ابلهانه او را نقد میکند، فریاد بر میآورد که : دشمن در حال نفوذ است، به نوادگان پیامبر اهانت شده، اقدام علیه امنیت ملی شده، فنتهگران فعال شدند، زبانشان را از حلقومشان بیرون میآوریم تا اسلام و نظام به خطر نیفتد.
ایران اینک اسیر سنتِ غلط و فاجعهبارِ قتلهای زنجیرهای نخبگان شده است.
از قتلهای نخبگان ریاضیدان دانشگاه شریف (که دانشمند نخبه و جهانی، «مریم میرزاخانی» هم در میانشان بود و به طور شانسی نجات یافت و زنده ماند و پیشرفت کرد)، تا قتلهای زنجیرهای کاروان راهیان گور، از آتشسوزیهای زنجیرهای مدارس کهنه و پوسیده که منجر به نابودیِ مادامالعمرِ زیباییِ دخترانِ دانشآموز شد، تا کشتارِ جمعیِ دانشآموزانِ دختر در اردوی دانشآموزیِ «فرزانگان»، که ویژۀ نخبگانِ دانشآموزانِ دختر برپا شده بود. کشتاری که باز هم تعدادی «مریم میرزاخانی» دیگر را در نطفه خفه کرد.
*
با این همه کثافتکاری مدیریتی و با این همه فعالیت در قتل نخبگان و فرهنگیان و فرزانگان،
خجالت نمیکشیم به آمریکا فحش میدهیم؟
خجالت نمیکشیم به آمریکایی که مریمِ افتاده در ته درۀ ابتذالِ مدیریتِ ایرانی را به اوج قلۀ علمی هدایت کرد، میگوییم دشمن؟
آیا برای ما، و در تاریخ ما، دشمنتر از خودمان، وجود دارد؟