چرخش آشکار اصلاح‌طلبان

                                                                                                جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷


محمّدجواد کاشی در نوشته‌ای نیمه‌توضیحی - نیمه‌انتقادی از چرخش پنهان اصلاح‌طلبان نوشته است. وی توضیح داده که مفهوم کانونی اصلاح‌طلبی در گذشته «دموکراسی» و حالا «ناسیونالیسم» است. آنها دیگر برای صندوق رأی اولویّت قائل نیستند و باید فکری برای رویارویی با فرودستان و هویّتهای قومی بنمایند. از آنجا که ایشان خیلی گذرا به اقتضاءات زمانه پرداخته و علّت اصلی را روشن نکرده است،‌ بد نیست من به آن بپردازم:
  
۱- اوّل اینکه آیا این چرخش روبه‌جلوست یا نه؟ آنطور که کاشی تعریف می‌کند،‌ این چرخش حتماً رو به عقب است. وقتی صندوق رأی از اولویّت خارج شود و دموکراسی به حاشیه رود،‌ قطعاً اتفاق مناسبی نیست. اینکه چرخش را اینطور تعریف کنیم و بگوییم که حالا باید از نو دموکراسی را  با «ناسیونالیسم» (البتّه از نوع اصلاح‌طلبانه‌اش) سازگار کنند، یعنی جوری دموکراسی را فروبکاهند که با الگوی جدید فکریشان جور در بیاید. این کار را اقتدارگرایان سالهاست که انجام داده‌اند و دموکراسی نمایشی مبتنی بر استصواب را با حکومت مطلقه سازگار کرده‌اند. اینکه اصلاح‌طلبان هم صندوق را تا حدّی به رسمیّت بشناسند که با ناسیونالیسم آنها جور دربیاید، چیز تازه‌ای نیست.
    
۲- مهمترین وجه تفاوت اصلاح‌طلبی دوران خاتمی و اصلاح‌طلبی دوران روحانی چیست؟ کاشی به چه موضوعی اشاره نمی‌کند؟
آنان قبلاً مهمترین منتقدان «نظام» (به معنای نظام مستقر و موجود نه ساختاری که در قانون اساسی تعریف شده) بودند. پیشتر آنان مدافع کلیّت ساختار برآمده از انقلاب ۵۷ بودند ولی نظام فعلی  -که کاریکاتوری از قانون اساسی است- را نقد می کردند. امّا حالا در بخشهای عمده‌ای از سیاست داخلی و خارجی مدافع نظام‌اند.
      
۳- چه شد که اینطور شد و اقتضای زمانه چه بود که اصلاح‌طلبان را به اینجا رساند؟ خیلی خلاصه بگویم،‌ هشت‌سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و حمایت بی‌دریغ رهبر نظام که به از بین رفتن اعتبار او و نظامش انجامید،‌ کسانی را که خواستار تغییر بنیادین در ایران بودند و با نام «برانداز» شناخته می‌شوند تقویت کرد. صدای آنان حالا از هر زمانی بلندتر است،‌ اصلاح‌طلبان در چرخشی آشکار به رویارویی با آنان پرداخته‌اند. آنان هم که اصلاح‌طلبان را قوی‌ترین نیروی سیاسی فعلی می‌دانند از این موضوع استقبال کرده‌اند و می‌دانیم که دفاع از یک موضوع همیشه از حمله به آن دشوارتر است. 

۴- این رویارویی به نفع کیست؟ در کوتاه‌مدّت به نفع «نظام» است که دو رقیب بالفعل و بالقوّه به هم مشغول باشند و در فضای مجازی همدیگر را قلع‌وقمع کنند. آینده امّا متفاوت است. اصلاح‌طلبان اگر واقعاً به صندوق و رأی اکثریّت باور دارند،‌ آنرا نباید فقط برای انتخابات بخواهند بلکه آن را برای انواع همه‌پرسی‌ها صالح و کارآمد بدانند. این همه‌پرسی می‌تواند همه‌پرسی قانون اساسی هم باشد. اگر آنان واقعاً اکثریّت را دارند (که هنوز آن را از دست نداده‌اند) نباید ترسی از رقابت با دیگران داشته باشند.

۵- آینده چه خواهد شد؟ اصلاح‌طلبان اگر به روش خود ادامه دهند، همانطور که اصولگرایی سنّتی با دفاع از ولایت مطلقه عملاً نابود شد و اقتدارگرایان (مدافعان حکومت مطلقه در دوران خامنه‌ای) روزبه‌روز به حاشیه می‌روند، پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهند داد. سلطنت‌طلبان با نوستالژی‌سازی از دوران گذشته و جمهوریخواهان با نشان‌دادن کشورهای غربی هر کدام -به‌ترتیب- بازگشت به گذشته و آینده‌ای درخشان را نوید می‌دهند، در حالی که اصلاح‌طلبان حتّی توان نقد گذشته‌ی خود را ندارند. جنبش سبز امکانی بود که می‌توانست راهی برای آینده‌ی ایران باز کند ولی «تکرار» اصلاح‌طلبی به کلید ناکارآمد اعتدال انجامید؛ یعنی داریم به نقطه‌ی بی‌بازگشت نزدیک می‌شویم.

پ.ن: این جواب کاشی است به نقد جلایی‌پور که البتّه باز هم به نکته‌ی اصلی در آن اشاره نمی‌شود.

۲ نظر:

  1. کاشی خودش به نظر مردّد می‌آید، نه منتقد.

    پاسخحذف
  2. یقینا امروز دیگر دیر شده هم برای اصلاح طلب ها و هم دیگر گروهای درون رژیم.
    در حقیقت دوران رژیم آخوندیسم پایان یافته تنها نیاز به یک آلترناتیو است و آن هم به زودی زمانی که مردم ببینند که رژیم قابل سرنگون کردن است به زودی یک آلترناتیو هم سر هم می کنند.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.