دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷
در ایمای پیش از هدف قراردادن کانون نابهنجاری نوشتم که بلافاصله مهدی کروبی چنین کرد. به پرسشکشیدن رهبر و جایگاه فراقانونی او، مجلس خبرگان و نهادهای انتصابی مانند شورای نگهبان و قوّهی قضائیّه. چیزی که در این نوشتهی کروبی به چشم میخورد بیفایده دیدن انتخابات به عنوان سقف فعّالیّت سیاسی منتقدان است. این آن چیزی است که وی نام «پالایش ساختاری نظام» را برای آن انتخاب کرده است.
وی همچنان در قدم اوّل خبرگان را به اجرای قانون اساسی فرا میخواند. این همان «اجرای بیتنازل قانون اساسی» است که میرحسین موسوی هم میگفت. با این تفاوت که کروبی حالا در گفته نیز تأکید دارد که این قانون نواقص زیادی دارد امّا فعلاً حاکم است و در ضمن هنوز آنقدر امکان نظری در آن هست که بشود با آن قدم اوّل را برای اصلاح امور برداشت. دفاع از آزادی بیان، تظاهرات، حقوق متّهمان، رسانهها و آزادیهای فردی حتّی با همین قانون اساسی ممکن است و به صراحت ِهمین قانون اساسی هر قانونی که آزادیهای افراد را به خطر بیفکند، از اعتبار ساقط است. همین قانون اساسی میگوید خدا حقّ حاکمیّت بر خود را به مردم داده است. اقتدارگرایان نه تنها در نظر و از زبان امثال مصباح یزدی و شاگردانش (که از اندیشهی آیتالله خمینی دور بودند و در زمان رهبر دوّم زبان باز کردند) با قانون اساسی مبتنی بر ارادهی مردم مخالفت میکنند، بلکه در عمل، آگاهانه و بدون ترس آن را زیر پا میگذارند. نمونهی بارزش برخورد قوّهی قضائیّه با متهمان است.
قدم بعدی بازنویسی قانون اساسی است با حذف قدرت مطلقه در دست یک فرد و این «باید» را خیلی کم از سخنگویان جناح منتقد شنیدهایم. این قانون دربارهی جایگاه رهبری دو ایراد واضح دارد، یکی دادن اختیار مطلقه به او و دیگری رهبر امّت اسلام خواندن او. اوّلی داخل کشور را به تشنّج کشانده و دوّمی خارج از کشور و کشورهای همسایه را. ضمن اینکه «نظارت استصوابی» گرچه تفسیر شورای نگهبان است امّا جز با اصلاح قانون اساسی به طور کامل رفع نمیشود. ایردها طبعاً خیلی بیش از این است ولی خیلی لازم است که این مطالبات شیخ مهدی از سوی اصلاحطلبان پیگیری شود.
بسیاری از اصلاحطلبان پس از انتشار نامههای اخیر کروبی سکوت کردند که جای پرسش دارد. بسیاری نیز در سخن از آن حمایت میکنند و در عمل منفعلند. اگر امروز راهی به تغییر گشوده شود از راه درخواستکردن از رهبرنظام نیست؛ او خود کارگردان وضع موجود است، حالا با یک درخواست قلم قرمز بر راه و روش سی سالهاش بکشد؟ نامهها باید حالت استیضاح و عتاب داشته باشد نه عریضهنویسی. کروبی با نوشتههایش پیشتاز تغییرخواهی در ایران است، تنها کسی میتواند امید به تغییر داشته باشد و نام اصلاحطلب بر خود بگذارد که نسبت خود را با مفاد این نامهها روشن کند.
وی همچنان در قدم اوّل خبرگان را به اجرای قانون اساسی فرا میخواند. این همان «اجرای بیتنازل قانون اساسی» است که میرحسین موسوی هم میگفت. با این تفاوت که کروبی حالا در گفته نیز تأکید دارد که این قانون نواقص زیادی دارد امّا فعلاً حاکم است و در ضمن هنوز آنقدر امکان نظری در آن هست که بشود با آن قدم اوّل را برای اصلاح امور برداشت. دفاع از آزادی بیان، تظاهرات، حقوق متّهمان، رسانهها و آزادیهای فردی حتّی با همین قانون اساسی ممکن است و به صراحت ِهمین قانون اساسی هر قانونی که آزادیهای افراد را به خطر بیفکند، از اعتبار ساقط است. همین قانون اساسی میگوید خدا حقّ حاکمیّت بر خود را به مردم داده است. اقتدارگرایان نه تنها در نظر و از زبان امثال مصباح یزدی و شاگردانش (که از اندیشهی آیتالله خمینی دور بودند و در زمان رهبر دوّم زبان باز کردند) با قانون اساسی مبتنی بر ارادهی مردم مخالفت میکنند، بلکه در عمل، آگاهانه و بدون ترس آن را زیر پا میگذارند. نمونهی بارزش برخورد قوّهی قضائیّه با متهمان است.
قدم بعدی بازنویسی قانون اساسی است با حذف قدرت مطلقه در دست یک فرد و این «باید» را خیلی کم از سخنگویان جناح منتقد شنیدهایم. این قانون دربارهی جایگاه رهبری دو ایراد واضح دارد، یکی دادن اختیار مطلقه به او و دیگری رهبر امّت اسلام خواندن او. اوّلی داخل کشور را به تشنّج کشانده و دوّمی خارج از کشور و کشورهای همسایه را. ضمن اینکه «نظارت استصوابی» گرچه تفسیر شورای نگهبان است امّا جز با اصلاح قانون اساسی به طور کامل رفع نمیشود. ایردها طبعاً خیلی بیش از این است ولی خیلی لازم است که این مطالبات شیخ مهدی از سوی اصلاحطلبان پیگیری شود.
بسیاری از اصلاحطلبان پس از انتشار نامههای اخیر کروبی سکوت کردند که جای پرسش دارد. بسیاری نیز در سخن از آن حمایت میکنند و در عمل منفعلند. اگر امروز راهی به تغییر گشوده شود از راه درخواستکردن از رهبرنظام نیست؛ او خود کارگردان وضع موجود است، حالا با یک درخواست قلم قرمز بر راه و روش سی سالهاش بکشد؟ نامهها باید حالت استیضاح و عتاب داشته باشد نه عریضهنویسی. کروبی با نوشتههایش پیشتاز تغییرخواهی در ایران است، تنها کسی میتواند امید به تغییر داشته باشد و نام اصلاحطلب بر خود بگذارد که نسبت خود را با مفاد این نامهها روشن کند.
اوج نگیر،پالایش و تغییر کجا و اختگان نظام مشرکین کجا؟
پاسخحذفاختگان نظام مشرکین یک از یک پفیوزترند؛مرتیکه پتیاره صفت رفته پیش قرمساق اعظم و پس و پیشش داده و مواجبش و گرفته و تِرکمون زده به هیکل فیک های انگشت جوهری که:امیدوارم بتوانم توصیههای قرمساق اعظم را دقیقا مراعات کنم.
اختگان نظام مشرکین یک از یک دیوث ترند؛مرتیکه لکاته صفت عین مرغ کُرک قد قد کرده که درخواست برکناری دیکتاتور باید تبدیل به خواست علنی شود،انگارم نه انگار که در دی ماه سال گذشته ٨٠ شهر ایران زمین خواست خود را علنی فریاد زدند و به دیکتاتور اعلام کردند که دیگه باید بلند شید و بر کلیت نظام مشرکین خط باطل شد کشیدند که دیگه تمومه ماجرااااا و حروم لقمه های پاانداز خواری طلب و جااندازهای امنیتی،آنها را اقلیت کوچکی آشغال و کرکس و اغتشاشگر و دسیسه گر و مگس و ربات و فیک خوانند!
اختگان نظام مشرکین یک از یک قرمساق ترند؛مرتیکه رشوه گیر واسه خالی نبودن عریضه گارد آوانگارد گرفته و هندونه زیر بغل گماشته های آخور خران زده که اعضای محترم خبرگان رهبری«خبرگان اگر خبرگان باشد باید از نتایج سیاستهای راهبردی سه دهه کشور از رهبری توضیح بخواهند که چرا کشور را به اینجا رسانده است»؛انگارم نه انگار که خود بی شرفش ٣٠ سال تمام مجری حکم حکومتی بوده و پسر حروم لقمه اش در فضای واقعی و مجازی شیپور التماس و اعتراض نواخته است که شیخ رشوه گیر میخواهد به منتخبینی که مورد تائید نظارت استصوابی دیکتاتور هستند، رای بدهد؛منتهی صندوق رای را از دریغ می کنند.
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:پتیاره ها و لکاته ها و رجاله های دَهنی و قلمی سبز و بنفش قهوه ای شده ای که کشتار علنی روز عاشورا را دیدند و فیلم و خبر تجاوز و عماله شیشه پپسی را رسانه ای کردند و برای پفیوز زاده امنیتی هورا کشیدند و از ماه عسل حصر به قاتلین و متجاوزین و سارقین دهه ٦٠ و ٧٠ و ٨٠ رای دادند،اگر حروم لقمه و حرومزاده نباشند،باید کتبی و شفاهی از اسلام و انقلاب و آزادی و استقلال و ایمان و امید و رویا و آرزو و بازماندگان کشتار تمامی این سالها عذرخواهی کنند و تا آخر عمر دَم نزنند و دَم به دَم عَرق خِفَت سَر بِکشند.