شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
مثلی است که میگوید امر باطل با ترک ذکر آن فراموش میشود (الباطل یموت بترک ذکره)؛ نه تنها امر باطل بلکه هر امری با ترک ذکرش فراموش میشود و هر امری با دوام ذکرش پایدار میماند. این دوام ذکر لزوماً با تبلیغ و جانبداری از آن امر نیست بل نفی و رد دائم نیز آن موضوع را زنده نگه میدارد. مادر ترزا این را میدانست که با فراستی آسمانی گفت: «به راهپیمایی ضدّجنگ نمیآیم، اگر راهپیمایی صلح بود خبرم کنید». این قاعده کلّی است که در تعالیم معلّمان معنوی بسیار آشناست و مدام تکرار میشود.
حرکت اصلاحطلبانه در ایران با حرکت در چارچوب قانون و نشر آموزههای دموکراتیک آغاز شد. آنچه در مطبوعات آن سالها یافت میشد، تفکّر و فلسفه و مروّت و مدارا و صلح و ادبیات و عرفان بود. برای سالها جنبشهای چریکی پیش و پس از انقلاب و ذکر گروههای خشونتطلب انقلابی یا فراموش و یا کمرنگ شده بود. اینکه چه شد به اینجا رسیدیم که نبش قبر چریکهای دههی پنجاه به دستمایهی دائمی نشریّات مثلاً اصلاحطلب تبدیل شود، جای درنگ دارد. وجه واقعبینانهی آن این است که برخی روزنامهنگاران از نقش فعلی خود ناراضی باشند و بخواهند در نقش تئوریسین و تاریخدان و تحلیلگر هم ظاهر شوند و دیواری کوتاهتر از تاریخ معاصر پیدا نکنند که بتوان با خواندن چند کتاب و نشریّه و نشستن پای صحبت چند نفر دربارهی آن نوشت. وجه خوشبینانهی آن این است که تحذیر و هشدار دربارهی آیندهی باشد. هر دو وجه -که منافاتی با هم ندارند- به احیای شبهتفکّر خشونتطلبان میانجامد. «مهرنامه»، نسخهی کوچکترش و مقلّدانش همه پای در این راه گذاشتهاند. این علاقه یک وجه بدبینانه هم دارد که بماند.
همزمان و به ویژه پس از سال ۸۸ علاقهی صداوسیما به سریالهایی با موضوع گروههای چریکی و مجاهدین خلق (مثل کارهای جلیل سامان) بالا گرفت. در سینما نیز فیلمهایی با سرمایهی سپاه و با همین مضمون تولید شد مثل کارهای مهدویان. چه اتّفاقی افتاد که فیلم و سریال چریکی سکّهی رایج شد؟ رواجدهندگان به خیال خود تلاش مسالمتآمیز برای تغییر و راهپیمایی سکوت را جادّهای میدانستند که به خشونت میرسد و مخالفان «نظام» را از جنس چریکان. ولی اگر نظام تن به تحوّل میداد کار به شعارهای سال ۹۶ و ۹۸ نمیرسید. انتخابات ۷۶ نوشدارویی بود برای نظام تا خود را از ویروس خودکامگی رهایی بخشد ولی نظام با بستن فلّهای مطبوعات، کشتار نویسندگان و حبس منتقدان با آن روبهرو شد. سال ۸۸ امکان بازگشت به آرمانهای سال ۵۷ بود ولی تقلّب و تغلّب راه بر هر گونه اصلاحگری بست. جامعه راه خودش را میرود؛ نسل جدید پوست میاندازد و استخوان میترکاند. اگر لباسی نو بر تنش اندازه نشود، لباس کهنه با نشست و برخاست پاره میشود. در این صورت نباید تن رو به رشد را ملامت کرد.
سیّدمحمّد خاتمی شش ماه پس از اعتراضات ۹۸ پیامی ویدئویی داده و از چرخهی خشونت ابراز نگرانی کرده است. از دید وی ناکارآمدیهای اقتصادی و اجتماعی منجر به بیاعتمادی میشود و معترضان به تنگ آمده رو به خشونت میآورند و حکومت هم با خشونت پاسخ میدهد و سیکل خشونت شکل میگیرد. خاتمی سرمایهی اجتماعی عظیمی داشت که متأسّفانه آن را به نفع جامعه به کار نگرفت. برخی میگویند که او همواره جانب نظام را گرفته است ولی از دید من حتّی اگر هدف وی این بود نیز باید بهتر از این عمل میکرد. نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی از کجا نازل شدهاند؟ مگر یک نظام پس از چهلسال میتواند خود را از کاستیهای اجتماعی و اقتصادی موجود در کشور مبرّا کند؟ نظامی که یکدهم جمعیّت کشور را وادار به مهاجرت کرده، چگونه نظامی است؟ اگر اکثریّت مردم یک کشور تمایلی به درافتادن با قدرتهای جهان و توسعهطلبی منطقهای نداشته باشند، باید چکار کنند؟ دستگیری تظاهرکنندگان روز کارگر، نویسندگان نامهی استعفای خامنهای یا مخالفان مجازات اعدام اگر خشونت نیست، چیست؟ خشونت از جانب مردم آغاز شد یا نظام؟ از این دست پرسشها زیاد است که خاتمی جوابش را ناگفته میگذارد یا به فاعلی مجهول حواله میکند.
دو دانشجوی دانشگاه تهران بدون هیچ مدرکی دستگیر میشوند و قوّهی قضائیّه بلافاصله ادّعا میکند که همدستان سازمان مجاهدین را همراه مواد منفجره گرفته است. این بازی شاید برای کوتاهمدّت عدّهای را بفریبد ولی در نهایت آتشش دامن خود نظام را خواهد گرفت. چوپان دروغگویی که هر بار گروهی نیمجان را برای زدن مخالفان خود علم میکند، عاقبت اگر با معترضان بیپروای واقعی روبهرو شود چه خواهد کرد؟ سیکل خشونتی که خاتمی از آن برحذر میدارد یک بازنده بیشتر نخواهد داشت. بازندهای که اگر تن به اصلاح میداد، کار به جای باریک نمیکشید.
بازم شلیک اشتباهی!
پاسخحذفخشونت نظام به خودیها هم رحم نمیکنه
نقل است عبدالله بن عمربا امام حسین (ع)بیعت نکرد و بعدها در زمان حجاج ابن یوسف حاکم اموی مکه و مدینه که به بی رحمی مشهور بود از ترس جان نیمه شب به خانه حجاج برای بیعت رفت و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون میآورد و به او میگوید که با پایش بیعت کند!
پاسخحذفخاتمی ترسویی بیش نیست.او هم در میانه راه میرحسین را تنها گذاشت و سعی داردبا مجیزه گویی و گفتن حرفهایی که "آقا خوشش بیاید."در محفل قدرت جایی برای خودش دست و پا کند.
به نظرم نباید وقت خود را صرف تحلیل سخنان اشخاص عافیت طلب کرد.