دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰
دو گروه عمدهی مخالف و موافق نظام در ایران وجود دارند که با نظرداشت طیفهای گوناگون آنها، در وقایع اجتماعی و سیاسی ایران موضعگیریهایی کمابیش پیشبینیپذیر دارند و استدلالهایی تکراری را بیان میکنند. در ماجرای خودکشی مرحوم آزاده نامداری هم با اختلافهایی دو نظر مختلف وجود داشت:
یک. هجوم بیپروای کاربران فضای مجازی به نوع پوشش وی خارج از کشور در محیطی خلوت و دور از چشم دیگران و اصرار بر بزرگنمایی آن، کار و زندگی او را تحت تأثیر قرار داد و در نهایت به خودکشی او انجامید.
دو. نظام حاکم با استفادهی ابزاری از امثال نامداری آنها را در جهت ایدئولوژی خود به کار میگیرد ولی به محض آشکارشدن سویهی واقعی این بازیچهها، نه تنها از آنها حمایت نمیکند که آنها را تنها میگذارد و این رهاشدگی و تکافتادگی میتواند به یأس، فروپاشی روانی و انتحار بینجامد.
کدام درست یا درستتر است؟
ابتدا بگویم که چهبسا عوامل دیگری در این عمل نقش داشته باشند ولی فرض را بر این میگذاریم که خودکشی او پسلرزهی آن فیلم و عکسها در سوییس بود. در اینکه هر دو عامل بالا مؤثّر بودند شکّی نیست ولی یک نکته اینجا شایان توجّه است و آن هم اینکه نقش خود فرد را یا نادیده میگیرند یا در درجهی چندم اهمیّت قرار میدهند. من پیشتر به بهانههای زیادی به این مسئله پرداخته بودم مثل بررسی نوشتهی محمّد مالجو در دفاع از نظر فاطمه صادقی دربارهی پدرش و اینکه او قربانی ساختار و جوّ سیاسی اجتماعی آن موقع بود (فرد و ساختار). همان موقع هم نوشتم که نقش و فاعلیّت فرد را نباید زیر سؤال برد و اینجا تکرار نمیکنم.
حالا و پیرامون رخداد اخیر هم باید گفت که در سالهای اخیر و آسانشدن عکس یا فیلمبرداری و انتشار آن در وب، از بسیاری از هنرپیشهها و افراد مشهور فیلمهایی به بیرون درز کرد که چهبسا دارای محتوایی ویرانگرتر بود ولی به هر حال آنان دوام آوردند؛ به راهشان ادامه دادند یا اگر حاشیهنشین شدند، کارشان به خودکشی نیز نکشید. گاهی حتّی رویدادی ناگوار باعث اصلاح مسیر شخص یا قویترشدن او میشود.
از سوی دیگر نظام ایدئولوژیک ریاکارساز برای همه وجود دارد ولی همه در دام آن گرفتار نمیشوند. جواد یحیوی چندسال پیش در مصاحبهای گفت: بار اوّلی که نامداری برنامهای را در شبکهی تهران اجرا کرد با هم برخورد کردیم. از من پرسید چطور بود، کارم را دیدی؟ من گفتم، بله ولی تو که چادری نیستی، چرا چادر سرت میکنی؟ او گفت معلوم است که چادری نیستم؟ گفتم آره، چرا خودت را روی آنتن با چادر معرّفی میکنی؟ گفت فکر کردم اینطور بهتر است.
اینطور برای چه کسی بهتر است؟ برای نظامی آوازهگر؟ بله البتّه ولی دختر جوان راه پیشرفت خودش را در همراهی و تغییر ظاهر خود دید، کمی بعد از چند نسل چادری خانوادهاش گفت تا کار به دیگر ماجراهای پرسروصدای زندگیاش کشید. اوست که انتخاب کرد نقش بازی کند و حتّی پس از فروافتادن پرده به بازی ادامه داد تا کار به جایی رسید که نه به بازیگری بلکه به بازی زندگیاش پایان داد.
اگر این نوشته اندک فایدهای داشته باشد، نه مدح یا ذم نوع خاصّی از پوشش، عقیده یا شیوهی زندگی بلکه ذمّ ریاکاری و هشدار به کسانی است که الآن در همان مسیر گام برمیدارند. اگر کسی قدم اوّل را اشتباه برداشت متأسّفانه باید تا انتها ادامه دهد و این یعنی سقوط دائمی. اگر بخت یارش باشد، تفاوت ظاهر وباطن، پنهان میماند وگرنه یک عمر تلاش به باد میرود و خانواده و نزدیکان آسیب میبینند. هر قدر ساختار رسمی یا غیررسمی اجتماعی او را به چیزی تشویق کنند یا باز دارند، در هرحال خود فرد مسئول تکتک انتخابهای زندگیاش است، حتّی انتخاب مرگ.
درباره همهگیرشدن خودکشی در ایران هم اگر شد بنویسید. پایین اومدن سن خودکشی از نوجوانان به کودکان واقعا جای نگرانی داره.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفامین فردین بعنوان یک خبرنگار پاپاراتزی در رسانه پشت پرده بسیاری از مسایل زندگی آزاده نامداری رو مطرح کرده .اگر مطالبی که اوگفته واقعیت داشته باشه جای تامل بسیار داره.
البته تقریبا هیچ سلبریتی ای از زیر تیغ ایشون سالمرد نشده.
بنظرم این بعد از زندگی ایرانی که همه چیز برامون بی ارزش شده و بین خوبی و بدی و راست ودروغ و خیانت ووفاداری و خیلی مسایل دیگه چندان تفاوتی قایل نمیشیم و همه چیز رو توجیه وماست مالی می کنیم واقعا یک بیماری اجتماعی خطرناک هست که باید بزرگان جامعه شناس و روانشناس برای این بیماری مهلک و خانمانسوز چاره ای بیندیشن .
تمام معادلات زندگی مردم ما خلاصه شده در سه گانه منفعت ، صمیمیت ، مصلحت .
بیماریهای روانی از جمله افسردگی شدید از مهمترین عوامل زیره نایی است که کسی به آن دقت نمیکند. از این حیث، شخص چون بیمار بوده کمتر مستوجب سرزنش است.
پاسخحذف