یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰
چند نکتهی کوتاه دربارهی مرحوم حکیمی و «مکتب تفکیک»:
۱- نمیتوان به ابراز عقیدهی چند نفر گفت: «مکتب». برای اطلاق این واژه به یک گروه، نیاز به تدوین اصول و تبین مسائل اساسی متمایز با دیگر سلایق فکری عمده دربارهی یک زمینهی خاص (اینجا: دین و فهم آن) و تولید محصولات فکری در خور توجّه است. آنچه این گروه را از دیگران متمایز میکند مخالفت با ارتباط با دیگر ملل و فراگیری علوم و فنون (مانند منطق و فلسفه) از آنان است. اینان در پی نوعی خلوص فکری و اسلام ناباند که باعث میشود نهایتاً فهم آنان از مسائل اعتقادی به مقداری شرح الفاظ متون دینی محدود شود.
۲- «تفکیک» واژهای بود که حکیمی به کار میبرد و افراد شاخص این مکتب بیشتر از «مکتب معارفی اهل بیت» و مانند آن استفاده میکنند. دلیلش هم خیلی ساده است؛ حکیمی بین مباحث فلسفی و مباحث دینی قائل به «تفکیک» بود و معتقد بود که نباید از اوّلی برای فهم دوّمی استفاده و این دو را با هم خلط کرد. حکیمی میگفت که آموزش فلسفه لازم است ولی باید از اعتقاد به آن پرهیز کرد. ایشان نمیگفت که اگر کسی حین آموزش فلسفه چیز مطلوبی در آن یافت چگونه خود را از اعتقاد به آن دور نگه دارد! در سوی دیگر از گذشتگان میرزا مهدی اصفهانی و از معاصران سیّدجعفر سیّدان قرار دارند که اساساً با هر گونه آموزش فلسفه و حضور آن در حوزه مخالفت میکنند؛ نه اینکه باشد ولی با مسائل کلامی خلط نشود. همانطور که میبینید حتّی در اصل تفکیک هم مشابهتی بین سلیقهی این افراد وجود ندارد.
۳- این مکتب معروف به مخالفت با فلسفه است ولی در واقع اساس مخالفت این افراد با عرفان است. میرزا مهدی اصفهانی از شاگردان سیّداحمد کربلایی بود که پس از سرخوردگی از عرفان -که داستانش مفصّل است- به نقد عرفان و بدگویی به عرفا به ویژه سیّدعلی قاضی پرداخت. اغراق نیست که بگوییم برای او و شاگردانش محیالدین ابن عربی در بیراههی کفر و ضلالت پس از ابلیس رجیم، مقام دوّم را دارد. مخالفت با اهل عرفان و تصوّف -که اینها را کمابیش یکی میدانستند- اساس این مکتب است. اگر مخالفتی با فلسفه میکنند، با ملّاصدراست که از ابنعربی تأثیر گرفته است و مثلاً با ابنسینا چنان خصومتی ندارند.
همانطور که میبینید در وجود مکتبی به نام تفکیک میتوان به سادگی شک و شبهه کرد. گرچه این اواخر بهخاطر وجههی علمی مرحوم حکیمی و جاافتادن این واژه، جوانترهای این فرقه هم به آن متمایل شدهاند. طنز روزگار است که شخصی که عمری در تحدید، نقد و مخالفت با فلسفه کوشید، در نهایت لقب «فیلسوف عدالت»* را دریافت کند.
*نام کتابی دربارهی زندگی و آثار محمّدرضا حکیمی، تألیف کریم فیضی، چاپ ۱۳۸۱.
مرتبط:
مخالفت جدید با فلسفه -۱ ، مخالفت جدید با فلسفه -۲
پیوند مخالفان قدیم و جدید فلسفه ، حواشی یکی از مخالفان فلسفه
وبچین چرا بهروز نمیشه؟
پاسخحذفسیستم بلاگاسپات یک مقدار دچار مشکل شده.
حذفلینکهای ایماهای مرتبط سر از بلاگ اسکای در میارن. یادش به خیر.
پاسخحذفبا سلام. اگر دربره داستان سرخوردگی میرزا مهدی از عرفان آدرس و منبع معرفی کنید ممنون میشم.
پاسخحذفhttps://tinyurl.com/ktcuytvd
حذفبا سلام. آیا ریشه تفکری که از مشهد در سیاست، اجتماعیات و ... شنیده می شود هم به این مخالفت با فلسفه بر می گردد؟ یا مشهد همیشه مخالف خوان بوده است؟
حذفسوال اوّل جای بحث زیادی دارد. وقتی جوّ یک حوزهی فکری گرایش خاصّی پیدا کرد خواهناخواه بر همه تاثیر میگذارد حتّی اگر آگاه نباشند.
حذفخیر مشهد در گذشته مدرّسان فلسفه مانند آقا بزرگ حکیم و فرزندش میرزا مهدی داشته و در گسترهای بزرگتر خاک خراسان امثال ملّاهادی سبزواری را پرورده است. البتّه اسم مشهد به عنوان مرکز مخالفت با فلسفه بد در رفته و قم و نجف هم وضع چندان بهتری نداشتند.
لطفااگر راجع به خروج آمریکا از افغانستان و واگذاری ادوات نظامی به طالبان تحلیلی دارید یا جایی خوانده اید لینکش را بگذارید. درضمن تفاهم نامه آمریکا با طالبان آیا متنی دارد که منتشر شده باشد؟
پاسخحذففعلاً که تحلیلگران حدسهای متفاوتی میزنند ولی حتماً قضیه به این سادگی که به نظر میآید نیست مخصوصاً اگر رئیس سیا با طالبان دیدار کرده باشد آن هم در کابل. واضح است که اگر تفاهمی بوده باشد، برای انتشار نیست.
پاسخحذف