شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۰
۱- گروههای معتقد به نظام دارای نوعی جبههگیری تند یا نرم نسبت به امریکا و حضور منطقهای این کشورند. طرفداران ولایت این طرف طیف قرار دارند که دشمنی با امریکا و تلاش برای تضعیفش، اصل اساسی اعتقاد سیاسی آنان است و گروه اصلاحطلب با دخالت خارجی هر کشوری در کشور دیگر مخالفاند. با نظرداشت این موضوع پرسش اصلی در برابر ما و افغانستان (پیش از خروج امریکا) این بود که از دو گزینهی زیر کدام درستتر است؟
الف. آزادی نسبی مردم افغانستان در اولویّت است هرچند مستلزم حضور محدود امریکا در این کشور باشد.
ب. حذف امریکا از معادلات منطقهای و خروج این کشور از افغانستان در اولویّت است هرچند همراه با بازگشت طالبان باشد.
نظام ایران از مدّتها پیش انتخابش را کرده بود و با ارسال سلاح و تجهیزات، شریک طالبان در نبرد علیه امریکا شده بود. نهادهای حاکمیّتی هربار که مجلس افغانستان حضور امریکا در این کشور را تمدید میکرد، واکنشهای تندی نشان میدادند. طبیعی است که حالا نه تنها ناراحت نباشند که خوشحالی هم بکنند.
۲- آیا مذاکره با طالبان اشتباه بود؟
مخالفت با طالبان منافاتی با مذاکره با آنان ندارد. ایران با صدّام حسین هم مذاکره کرد و حالا با امریکا هم غیرمستقیم مذاکره میکند. مذاکره به معنای نزدیکی یا همپیمانی نیست. دو دشمن هم با هم مذاکره میکنند. این را در درجهی اوّل باید به مدافعان رهبرنظام گفت که ترسی بیمارگونه از مذاکرهی مستقیم با امریکا دارند. طالبان گروه سنّی متعصّبی دارای پشتوانهی مردمی در مناطق پشتون نشیناند که باید در همان حدود مهار شوند و مذاکره راه خوبی برای این کار بود. امریکا هم با طالبان مذاکره میکرد و میکند.
۳- آیا با هرگونه دخالت خارجی باید مخالف بود؟
این را باید از مدافعان ولایت پرسید که اگر امریکا نبود، محال بود رژیم بعثی از بین برود و عراق حیاطخلوت شما بشود. همین حرف را باید دربارهی نسخهی قدیم طالبان هم زد که هر روز برای ایران خطونشان میکشیدند. اگر حضور امریکا در افغانستان بد است، حضور پاکستان و چین هم بد است؛ حضور ایران و روسیه در سوریه هم بد است. به زحمت در عالم سیاست بتوان از اصلی دائمی حمایت کرد ولی سؤال اینجاست که همهجا باید «منافع» اولویّت باشد یا چیزی به اسم آزادیخواهی و عدالتجویی هم وجود دارد؟ جواب پرسش سوّم هم این است که اگر دخالت از طرف سازمان ملل باشد، میتوان روی بحث دخالت بشردوستانه کار کرد و اگر یک کشور خاص باشد، خیر. حملهی امریکا به افغانستان با چراغ سبز شورای امنیّت و شرکت دیگر کشورها بود، برعکس حمله به عراق.
۴- آیا امریکا در افغانستان شکست خورد؟
نه اینکه همهی اقدامات امریکا را دارای طرح و تئوری پیچیده بدانیم ولی قراین این را نشان نمیدهد. خارجیانی که از سوریه به افغانستان منتقل شدند، امکان ندارد بدون اطلاع امریکا باشد؛ حضور رئیس یا مقام بلندپایهی سیا در کابل در کنار مذاکرهی رسمی طولانی با آنان نوعی هماهنگی را به ذهن متبادر میکند. فراموش نکنیم که دلیل اصلی حمله به افغانستان، رخداد یازده سپتامبر بود که حالا امریکا به جای اشغال تمام نقاط تروریستپرور، امنیّت داخلی خود را تقویت کرده و به اندازهای در ساختار القاعده نفوذ کرده که یکی از رهبرانشان را در ایران ترور میکند. این گروه فعلاً تهدیدی برای امریکا نیست و لزومی ندارد که نگرانی زیادی داشته باشد و فراموش نکنیم که در افغانستان «نفت» هم وجود ندارد. آنچه در سطح و رسانهها میگذرد، بحثی دیگر است.
۵- به فرض تصمیم امریکا برای خروج، آیا میشد از دولت قانونی افغانستان حمایت کرد تا از سلطهی مجدّد طالبان جلوگیری کرد؟
این همان پرسش اساسی نهایی است. به گمان من بله، امکان داشت. مدافعان ولایت میگویند که امریکا میخواست جنگ مذهبی یا قومیّتی در افغانستان راه بیندازد. گذشته از توانایی دوستان در خواندن نیّت امریکا، این کاری است که ایران در سوریه، عراق و یمن کرده است. از کی تا به حال ایران طرفدار اتّحاد بین مذاهب شده است؟ در ثانی اگر به مخالفتهای مردمی در سراسر افغانستان بنگرید، از همه طیف به ویژه اکثریّت اهل سنّت میان آنان مشاهده میشود. جنگ قومیّتی را هم طالبان آغاز کرد و مخالفان آنان با قوم پشتون دشمنی ندارند بلکه با گروه شبهنظامی تحت حمایت پاکستان و برخی کشورهای عربی و تروریستهای اجارهای مخالفند. البتّه الآن یا فردا هم دیر نیست و این گروه چندده هزار نفری نمیتوانند تسلّط کامل را بر افغانستان داشته باشند و هر وقت لازم باشد میتوان مقاومتی مردمی را علیه آنان شکل داد.
این پرسشها را میشد بیشتر هم کرد ولی نکته اینجاست که در نهایت خود مردم افغانستان باید برای خود آستین بالا بزنند. اگر طالبان ادّعای تغییر دارد (که بیشتر حفظ ظاهر است)، جامعهی افغانستان واقعاً نسبت به دههی نود تغییر کرده است. مهم این است که باید ترس آنان از این موجودات نیمهوحشی بریزد. همین ترس بود که ارتش چندصدهزار نفری را در برابر گروهی که یکدهم آنان بود از هم فروپاشاند. ترس که برود، طالبان حباب روی آبی بیش نخواهد بود.
پینوشت: خاتمی تا الآن سه بیانیّهی هشدار پیرامون بازگشت طالبان داده است. او به هنگام اعتراضات خوزستان هم خیلی زود و بدون مصلحتسنجی آشنایش واکنش نشان داد. خوب است او سیاست مستعمل و چرتکهاندازیهای همیشگی را کنار بگذارد و صرفاً به عنوان عضوی از جامعهی فرهنگی از آرمانخواهی معقول حمایت کند و به توصیهی «عاقلانی» که سیاست را روی زمین میجویند نه آسمان وقعی ننهد. قلّهی آرمان اهالی خاورمیانه، کف واقعیّت زندگی بشر مدرن امروز هم نیست متأسّفانه.
فکر کنم اصل قضیه اینجاست:
پاسخحذففراموش نکنیم که در افغانستان «نفت» هم وجود ندارد.
جمله اخر خیلی دردناکه. چرا واقعا؟
پاسخحذف